مقاله

 

 

تاریخ انتشار:17.04.2015

اندرباب دموکراسی اینجوری !

hoshyaresmaeil@live.com

 

الان مدتی است که "باب" شده تا جهت دموکراسی...!؟ نظرات مخالف را درج میکنند و بدین وسیله نشان میدهند که دموکراسی خیلی مهم است . من هم برای احترام به نقد و نظرات مخالفان ، جوری یک بابِ توپول روی همه بابها میزنم که نفسشان بگیرد ! این مطلب را از زری اصفهانی درج میکنم تا ثابت شود دموکرات هستیم . خیلی ی ی ی  دموکرات ! ولی شوخی کردم ، من اونجوری دموکراسی بلت نیستم !

 

داستان از یک تماس عادی شروع شد . مثل همیشه من توی باغ نبودم که الان مُد روز فعالان سیاسی درج نظرات مخالف درکلاس دموکراسی است . اقدس خانم بعد از مدتها زنگ زد و کلی حال و احوالپرسی که فلانی خوبی ؟ به به به چه سری ، چه دمی ، چه نوکی ، چه آوازی ؟ اصلا تو زمستونا کجا میری که پیدات نیست ؟ منم به شوخی جواب دادم ، نه اینکه تابستونا خوب پذیرایی میکنید ؟ و اقدس اولین سوالش این بود که : فلانی میدانی بعد از تفاهم لوزان ، قیمت نُقل چند است ؟ با تعجب گفتم نه ؟ دوباره پرسید که میدانی قمیت بورس نبات بعد ازتوافق هسته ای چند میشود ؟ با تعجب و کلافگی گفتم نه ، آخه این چه سوالاتیه ؟ اقدس با خنده و شوخی گفت نه ، منظورم از این سوالات این بود که ثابت کنم خیلی خری ! آخه از قدیم گفتن خر چه داند قیمت نقل و نبات ! کف کرده بودم . ولی اقدس با همه شوخی هاش ، دست آخر آدرسی اینترنتی داد ، که نگاهی بکنم .

 

 

من هم نگاهی کردم . خانم زری اصفهانی از هواداران مجاهدین دست به نوشتن سلسله مطالبی زده که درنگاه اول حرفی جدی یا جدیدی نیست نوعی دفاع از مجاهدین و خودش در برابر اعضای سابق ! مجموعه نوشته ها لینکش را برایتان میگذارم و فقط ، بخش آخرش را برای احترام نظرات دیگران منتشر میکنم !! ولی شوخی کردم . احترام به نظر دیگران تئوری کشکی بیش نیست . مخاطب متوجل میشود که کلاس درج نظر مخالفان 2 دلیل بیشتر ندارد . یا حضرات اتل خان خیلی عصبانی هستند و یا خیلی خوشحال ! ولی خودم نتیجه گیری جالبی از 2 جهت داشتم که میگویم . درج آخرین بخش مطلب هم فقط و فقط مربوط به حکایت کیفی است که قصیم داده بوده به یک هوادار یا حمال ! خیلی با حال بود....

 

 

نتیجه گیری اول : در نوشته های خانم اصفهانی برخلاف رهبری مجاهدین ، برای اولین بار رد پای خطوط وزارت اطلاعات دیده نمیشود . اینکه برداشت شخصی نویسنده و انگیزه اش چیست....؟ را خودتان بخوانید . ولی از آن تئوری مسخره مجاهدین که تمام مخالفان و اعضای سابق از اطلاعات حکومت اسلامی درمیآید و توابهای تشنه به خون یا تشنه به آب زرشک و یا تشنه به آب آلو....تولید میکنند خبری نیست . بارها هم نوشتم که صحنه را با هر معذوریتی ، واقعی تشریح کنید تا مخاطب حداقل خنده اش نگیرد ! ولی فایده نداشت . این نشان میدهد که آن تئوری نخ نما برای هواداران خودشان هم رنگی ندارد ، و یا رهبرعقیدتی غیر مستقیم قبول کرده بالاخره عده ای از اعضای سابق مستقل....و یا در خط ارباب بی مروت ملق میزنند . همان اربابی که بر سر موضوع مجاهدین با حکومت اسلامی ایران کاملا موازی عمل میکند، و همزمان سیاست خط موازی با رهبرعقیدتی را بزک میکند ! معذوریت برای اشاره به خط ارباب بیمروت البته باید درک کرد . حالا مجاهدین 2 راه دارند ، یا زری اصفهانی را هم در ردیف بقیه مزدوران وزارت اطلاعاتی معرفی میکند و یا تصمیم گرفته به آرامی واقع بین شود .

 

 

نتیجه گیری دوم مربوط به اعضای سابق است که به خاطر احترام به مخالفان دست به انتشار نوشته های هواداران میزنند . این نتیجه گیری خودش 2 حالت دارد . یا خیلی خوشحال....و یا از حرصشان است ! عصبانی هستند چون نویسنده انگشت روی نکاتی میگذارد که برای این فرزندان اُتل خان دشت خوب نیست . مثل حکایتی که درقسمت آخر نوشته نویسنده به نظرم جالب آمد ، که قصیم کیفش را میدهد به راننده برایش حمل کند و هوادار و حمال برایش فرقی نمیکند . هر چند در همین آنالیز شخصیتی افراد ، نوعی شرمندگی برای رهبری مجاهدین هم پیدا میشود ، که رهبر عقیدتی ، بزرگترین ائتلاف تاریخ سیاسی ایران را با چه پدیده هایی تشکیل داده بود ؟ درحالت دوم خوشحالند که بالاخره یکی از مجاهدین ( هر چند هوادار ) به این واقعییت اشاره میکند و سرنخ این تلاشها را به اطلاعات ایران نمیبندد . خوشحالند که به همین شکل دیده میشوند !

 

 

در جدل سیاسی نظرات مختلف است و نقد هم محترم . توجیه و شعار الکی فقط جنبه تخریبی یا بازدارندگی دارد . واقع بینی به رشد آدم کمک میکند . خانم اصفهانی چون هنوز هوادار است نمیتواند ذهنش را باز کند که این رهبری مجاهدین میتواند اشتباه هم داشته باشد ، پس میشود این اشتباهات را هم دید و گفت تا بهتر شوند . فقط در نگاه ایدئولوژیک.... فرد یا جریان مربوطه یا اشتباه ندارد و یا اشتباه را درونی معرفی میکند ، چون عناصر ایدئولوژیک توان پاسخگویی ندارند ! آن روزگاری که مجاهدین مدعی شدند انقلاب ایدئولوژیکشان درونی است فقط به همین دلیل بود تا جلوی هجوم سوالات را بگیرند . ولی الان دیگه این تئوری همان قدر قابل اتکاء است که حکومت اسلامی ایران هم بگوید تمام مسائل زندانیهای ایران...درونی است و به کسی ربطی ندارد . کار من فقط کاشتن علامت سوال است در ذهن مخاطب ! هیچ توجیهی هم با هر وزنی جهت سکوت گوسفندی ، توی ذهنم نمیرود مثل اینکه الان وقتش نیست و...

 

 

تجربه تاریخی کم نیست . ذهنی که با هر دلیل و توجیهی هر زمان مدعی باشد ، "الان وقتش نیست" هیچوقت دیگر هم نخواهد داشت !

 

 

میشود با سوالات ساده شروع کرد . استراتزی و تاکتیک مبارزاتی ارتش آزادیبخش از 1365 تا امروز ، که خالق آن مسعود رجوی یا رهبر عقیدتی بوده است ، چگونه طی طریق کرده و باز هم خواهد کرد ؟ جهت آسان شدن کار ، کل این پروسه را به 3 مرحله تقسیم میکنیم . مرحله اول از تولد ارتشش تا سرفصل آتش بس جنگ ایران و عراق است . مرحله دوم بعد از عملیات فروغ شروع میشود تا سرفصل سرنگونی صدام . مرحله آخر هم از سرنگونی صدام و حضور غرب و خلق سیاست خط موازی شروع میشود ، تا پایان رسمی ارتش مجاهدین که ظاهرا مشروط به انجام توافق جامع بین غرب و حکومت اسلامی ایران است !

 

 

اگر تمامی حرکات امروزی رهبری مجاهدین هنوز هم بنا به زعم عده ای اسمش مبارزه است !؟ این مبارزه و مسلح شدن ارتش آزاد مجاهدین توسط پنتاگون یا ناتو ، را لطفا تشریح کنید . ( یحتمل کسی باور نمیکند که به شکل دیگری مسلح میشوند ! ) بقیه مسیر با هر اشتباهی اعم از خطی ، تشکیلاتی ، سیاسی طی 3 دهه...زیر چتر همین سوال قرار میگیرد ! آن شب قدر لیبی که با قدرت نظامی ارتش "آزادیبخش" ناتو رقم خورد که یادتان هست ؟ تنها نیروی نظامی ناتو بود . در قدم بعد رهبری مجاهدین ، به ارتش "آزاد" سوریه رسید ! گروههای مزدوری که تمام تاروپود و برنامه شان را غرب سازماندهی و لجستیک میکند .

 

 

مجاهد یا هودار اول باید قبول کند که برای همه انسانها ، خطا و اشتباه در هر مسیری اجتناب ناپذیر است ، مگر اینکه پدیده زمینی نباشد و اشتباهی هم نداشته باشد و یا اگر هم هست مثل رهبرعقیدتی یا ولایت فقیه  فقط به خدایشان پاسخگو خواهند بود ! این اشاره لازم بود چون یکی دیگر از مجاهدین ظاهرا در بُعد زمان جا مانده است و از همان تئوری قرن بیستم استفاده میکند که خلق رهبرعقیدتی مربوط به انقلاب درونی مجاهدین است....درحالی که بنا به تصریح مسعود رجوی در انواع نشستهای دورنی میگفت : انقلاب درونی فقط برای سرنگونی خلق شد و به جز این حرام و باطل و اشتباه است ، و قطعا موضوع سرنگونی حکومت ایران ، نمیتواند یک موضوع درونی باشد !

 

 

 

 

اسماعیل هوشیار

17.04.2015

 

 


 

آخرین بخش از مطالب زنجیره ای زری اصفهانی



دوستان عزیزم .اول چند توضیح مختصر درمورد کامنت هایی که زیر لینک های مطلب من دردریچه زرد گذاشته اند . میدهم و میگذرم
.
اول اینکه دیدید که چطور وقتی اندکی کار به مچ گیری و بازکردن مشت و های و هوی تبلیغاتی بی محتو ایشان رسید ، یک دفعه گویا آب به لانه مورچگان افتاد.


تق دموکراسی ادعایی ، تبعیض مثبت !! احترام به نظر و نوشته دیگران ، وارد نشدن درمسایل دیگری که ربطی به نوشته ندارد و بحث فقط درچارچوب مطلب و این پزهای بی محتوی درآمد.


متن نوشته من به کنار ر فت و همه از خرد و کلان و از خود پدرخوانده تا آخرین سبیل تاب داده تیزی بدست داد و هوارشان درآمد و زندگی شخصی من به جای محتوای مطلبم نقل مجلسشان شد . .


و بخصوص نظرات شاعر درگذشته از آسمان افتاده . که میداند من چهل سال است دربیچارگی زندگی میکنم و قربانی شده ام . و دور از فامیل هایم هستم و زندگی سختی دارم و باید بروم مسافرت و این اراجیف که خدا میداند چه ربطی اساسا پیدا می کند با محتوای حرف من و و آنچه من خواسته ام بگویم که پروسه اضمحلال یک فرد است که زمانی شاعر مردمی و انقلابی بود و اکنون بدل شده است به پرچمدار جبهه ای از سربازان درهم شکسته نومید وپشیمان از هرچه کار نیک که درعمرشان کرده اند و چخ بختیارهایی که تنها سعادت زندگیشان این است که هنوز چند صباحی نفس میکشند و میخورند و می خوابند و برای این سعادت بازیافته حاضرند هربهایی را بپردازند حتی تقدیم سر بریده رفقای سابق خود در سینی طلایی به ضحاک ماردوش نشسته دربارگاه خلافت .


متوجه میشوید که مقالات دیگر ی که علیه شان نوشته میشد چطور مورد استقبال قرار میگرفت و تشویق و تائید که بله بنویسید و بیشتر بنویسید و بیشتر فحش بدهید و..


ولی همینکه به مطالب من رسید . که بطور جدی تر و عمیق تر ریشه های دشمنی اینها با انسان های مبارز و فعالان سیاسی درتبعید را خواستم بشکافم و نشان دهم که که اینهمه ضدیت و اینهمه خشم و غضب برعلیه همسنگران ورفقای سابق شا ن از کجا درمیآید ، باید این مطالب را خاتمه دهم و استراحت کنم و بروم مسافرت و از تنهایی درآیم و چنین خزعبلاتی !واینکه من چرا بیهوده وقتم را صرف آنها میکنم !! و میخواهند سقوط کنند و به من ربطی ندارد!


انگار که من اینها را برای وجود ذیجود این افراد می نویسم و میخواهم مثلا اصلاحشان کنم و گویا که حالا که مرحمت فرموده و چند لینک از مطلب مرا بدون اجازه خود من و بدستور شیخ قبیله برای تبعیض مثبت ( که یعنی ترحم کردن و یک صندلی تعارف کردن به یک زن دریک کافه جنوب شهردرمیان جمعی ازلات و لوت ها ی محل ) و پز .طرفداری از حقوق زنان و دموکراسی و این قصه ها را دادن پس معنایش این است که من خطابم به آنهاست و مطالبم برای گل روی آن قلچماق های هرزه گو هرزه نویس است .


جناب پدرخوانده طبق عادت معهود زندگی همه افرادی را که با او مخالفند از چهل سال پیش میشناخته است . این را یک بار دیگر هم زیر کامنت کس دیگری نوشته بود !و آنکس دیگر که اورا حاج خانم هم خطاب کرده بود باز آدم بدبختی بود که قربانی شده بود !!وزندگیش پراز کمبود بود و به این خاطر با پدر خوانده به نوعی درافتاده بود


خود من این شاعر درگذشته را برای اولین بار فروردین 1366 در پایگاهی در پاریس دیدم که با من سلام و علیکی کرد و خبرداد که یک شعر من را داده است به رادیو و دکلمه کرده اند و چنین چیزهایی .


من قبل از آن تاریخ فقط با اسم او آشنا بودم . بنابراین او چگونه از چهل سال زندگی من خبردارد معجزه ایست که فقط خودش میداند..
درمورد اینکه من دچار خود بزرگ بینی هستم و باید به یک روانپزشک مراجعه کنم هم البته اکثر دوستانی که مرا می شناسند و درضمن آشنایی از نزدیک با جناب شاعر سابق و وکیل سابق و دکتر سابق و بقیه آن قوم از دماغ فیل افتاده دارند لابد بهتر میتوانند درمورد اینکه خود بزرگ بینی بیماری چه کسی میتواند باشد نظر دهند.

 


یک بار فقط درمورد کریم قصیم نوشته بود م که دوستی تعریف میکرد که رفته بود اورا با ماشین اش از فرودگاه به هتلی برساند . وقتی قصیم اورا دیده بود دستش را دراز کرده بود نه برای دست دادن با آن دوست و احوالپرسی بلکه برای اینکه کیف دستی اش را به او بدهد که برایش حمل کند . آن دوست البته گفته بود ببخشید آقای قصیم من شوفر نیستم . و فقط به خاطر اینکه هوادارمجاهدین هستم آمده ام به شما راید بدهم !!حالا پیدا کنید خود بزرگ بین را !

 


درهرحال به عقید ه من هیچکس به خاطر خود بزرگ بینی نیاز به روانپزشک ندارد ولی اگر کسی صبح تا شب پشت کامپیوترش نشست و هرروز نزدیک به 200 و بیشتر ( طبق نوشته خودش !) کامنت فحش و دری و وری و هجو و مزخرف ترین و زشت ترین کلمات را با نفرت انگیز ترین لحن و بیان و آنهم با اسم های مستعار و دروغین مطالعه کرد تا از میان آنها تعدادی را انتخاب کند و خطاب به یک عده فعال سیاسی و مبارز و اعضای یک سازمان اپوزیسیون و مسئولان و رهبرانش چاپ کند لابد بیشتر به روانپزشک نیازدارد .


از جمله علایم نیازمند بودن به یک روانپزشک هم جوابی است بسیار مردانه و مردانه پسند از همین شاعر سابق به یک زن فعال سیاسی که سالها درتبعید کارش افشاگری درمورد جنایات جمهوری اسلامی و نقض حقوق بشر درایران بوده است و درهمه صحنه های تظاهرات ها علیه اعدام و علیه شکنجه زندانیان سیاسی درهمه جا گاهی درسرمای منهای بیست درجه اتاوا شرکت داشته است . عکس آن صفحه را اخیرا خانم غفاری در فیس بوکش گذاشته است

خانم نرگس غفاری اعتراض کرده بود که چرا مصاحبه ای را که او انجام داده است در وبلاگ دریچه چاپ شده است و این وبلاگ را مشکوک خوانده بود و جواب شاعر سابق را هم لابد خیلی ها میدانند .

درمورد بدبختی ها ی منهم فقط کافی است کسی برود زندگی جناب ایشان را درپاریس ببیند و بعد بیاید وضعیت زندگی من را هم نگاه کند . خلقیات وروحیات و تنظیم رابطه با محیط و سرگرمی ها و خلاصه اینها را مقایسه کند تا بفهمد که چه کسی دچار بدبختی است !

درهرحال بزرگترین خوشبختی من درحال حاضر این است که درمیان آن جماعت سبیل از بنا گوش دررفته ، زن ستیز و فحاش ویک مشت منگول و بیسواد و هوچی حضور ندارم و با فاصله ای نوری از آنها و دیدگاه ها و تفکرشان دورم .


زنده یاد دکتر علی شریعتی جمله ای داشت که من بسیار آنرا دوست میداشتم و خیلی وقت ها درشرایط مختلف با خودم تکرار میکردم
اوخطاب به دم و دستگاه سلطنت شاه و آن قدرت سرکوبگر و مستبدش میگوید :
گفتم ای ابن زیاد من یک نخ سیگار زرم را به تمام قدرت و شوکت و کاخ ها و داشته"های تو نمیدهم
 


منهم ای سبیل کلفت های تیزی بدست که درانتظارید تا همه مجاهدین و همه هوادارانشان و هرکسی که کمترین علاقه و عاطفه ای به آنها دارد از صحنه خارج شوند و یا بمیرند یا پاسیو شوند و سکوت کنند و هیچ اعتراضی به آنهمه شناعت و پلیدی و دنائتی که شما قبیله قابیل براه انداخته اید ، نکنند تا شما بتوانید با همین جار وجنجال های دروغ و شیاد ی ها و هیاهوهای برای هیچ تان روی آن مساله اصلی یعنی جنایات یک رژیم قرون و سطایی و وحشی را قلم بکشید و البته سرمجاهدین خلق را هم زیر آب کنید و بعد بروید با اصلاح طلب ها و سلطنت طلب ها درچارچوب نظام ( جان خودتان) مدراسیون علم کنید .


آری من این فنجان چای سبز ام را و این شاخه گل نرگسی را که روی میزم گذاشته ام ای چخ بختیار ها به تمام خوشبختی ها یی که شما ها برای خودتان قائل اید وهمه افسوس تان هم این است که چرا اصلا پا به میدان مبارزه گذاشتید و از همان ابتدای جوانی خانه وزن و بچه را سفت نچسبیدید و گول رجوی را خوردید و از ایران پرنعمت و ازکنار خانواده و فامیل وزمین و باغ و مال و ااموالتان دور شدید . نمیدهم
آری حقیقت امر این است که هرکس که جرات کند روی حرفتان حرف بزند و بخواهد در شالارتان بازیتان را گل بگیرد خود بزرگ بین است . چرا چون اگر خود بزر گ بین نبود اصلا جرات درافتادن با شما سبیل کلفت های محله را پیدا نمیکرد . چون در قد و قواره واندازه .و شان شما تحفه های نطنز نیست که یک نفر به جز خود مسعود رجوی با شما ها وارد بحث و جدل شود !!
 

بحثهای قبلش را در لینک زیر پیدا کیند

http://zariyaddastha.blogspot.ca/

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد