|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
 |
|
تاریخ انتشار:03.06.2015 به فروشنده و خریدار تابلوی سهراب سپهری !
تابلوی سهراب سپهری را به 3 میلیارد تومن فروختند.... من احساس کردم چه ذوقی پیدا کردم و یهویی شاعرشدم... وحالا شعری بگویم که قافیه ندارد ، ولی قیافه را نمیدانم ؟
اهل کاشان نیستم ، ولی چند باری به کاشان رفته بودم.... کمبزها و خانه های کاهگلی ، با عقربهای سیاه و هزارپاهای زرد.... و بادبادکهای کاغذی که به به دلیل نقص فنی محکوم به سقوط بودند.... و سیمهای برق که قبرستان بادبادکهای کاغذی بود....
سهراب جان ، میدانستم با تمام طبیعت وحدت داشتی... دیروز تابلوی تو را نزدیک به 3 میلیارد تومن فروختند... وقتی در 1359 رفتی ، همه چیز طور دیگری بود.... وقتی تو رفتی خیلی از پاسدارها هنوز کفترباز بودند.... و خیلی از هنرمندان ، برای پاس کردن واحد کفتربازی ، پاسدار شدند....
ولی این روزها فرقی بین آنها نیست.... پاسدار و هنردوست و هنرمند و کفترباز ، نیازی به پاس کردن هیچ واحدی ندارند.... آنها فقط مردم را به هم پاس میدهند ، یا خریدارند و یا فروشنده.... امروز مهم نه خریدار تابلوی توست و نه فروشنده اش.... زیرمیزی و روی میزی و خرید و فروش طبیعی شده و فیفا هم با مبالغ میلیونی مشغول است.... برای کفتربازها ، فرقی نمیکند در فیفا خریدار باشند یا درکاشان فروشنده سهراب سپهری....
وقتی وزیرخارجه آمریکا با دوچرخه زمین خورد و تیترش با هلی کوپتر به هوا رفت... و بعد از ژنو رفت بوستون وعمل کرد.... ظریف هم کمردرد گرفت و راهی تیمارستان شد.... قبل از تیمارستان تصمیم گرفت تا مصدق شود.... قبل از آن فروغ فرخزاد توسط حزب الله عاقبت به خیر شده بود....
در نقشه ، خیابان جمهوری اسلامی با آزادی فاصله دارد... امروز هم من شاعر شدم و این شعر را مینویسم... شاید 50 سال بعد توسط جاکشهای بعدی به حراجی گذاشته شد.... و جنازه ما پولدار شد و زمینی در بهشت یا جهنم خریدیم....
قبل از حراج هنر ، انسان به حراج رفته بود.... زیر قیمت ، حراج انسانیت مسیرش برعکس است...قیمتش بالا نمیرود ! در نقشه ، خیابان جمهوری اسلامی با رسیدن به خیابان رودکی پایان می یابد اما آزادی همچنان ادامه دارد.... ملت خیابان کوتاهی است که با رسیدن به خیابان جمهوری اسلامی پایان میپذیرد.... سفارت انگلیس هم در خیابان جمهوری اسلامی جای دارد..... اگر از انقلاب به آزادی و جمهوری اسلامی بخواهید برسید٬ راهها در تضاد با یکدیگر هستند....
میدانی سهراب ، من نمیدانم 3 میلیارد تومن با 3 تومن چه فرقی دارد...؟ وقتی انسان و هنر به حراج میرود....تعداد صفرها و اعداد چه تفاوت دارد ؟ فقط چک را که درجهنم یا دوزخ با بهشت ( فرقی نمیکند کجا ) گرفتی ، سریع نقدش کن... چون اختلاس مُد روز و ارزش اسلام ناب محمدی شده است.... اگرهم چکت برگشت خورد ، من شرخر حرفه ای سراغ دارم که سیاستمدار و سالم هم هست.... چک برگشتی را به جیک ثانیه نقد میکند و درصد هم نمیگیرد.... کلا همه کارهایش برای رضای خداوند بزرگ است....
طبق نقشه ، خیابان ایران در سال 1394 هم خیابانی است که تنها چند تن ویژه با باورهای ویژه تر در آن جای دارند..... خیابان پاسداران همان سلطنت آباد پیشین است ، تنها نامش عوض شده ، شیب همان شیب است.... سهراب جان ، زندگی همان رسم خوشایندی است که در ذهن تو جاری بود.... رسم زندگی همان است که بود....
فقط آدمها عوض شدند یا عوضی شدند ، اسمش جبر شرایط است.....
این روزها شاعر و نویسنده و روشنفکر ، برای وزغها کلاه برمیدارند.... و جاکشها سر هنر کلاه میلیاردی میگذارند.... و هنرمندان به خاطر شرایط برای بقیه روضه میخوانند.... امان از دست این شرایط امروزی.... که برای داشتن همان تکه نان ساده دیروز سپهری.... هیچکس نگران انتشار سطوح سیمانی جهل نیست !
اسماعیل هوشیار 03.06.2015
_________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس