مقاله

 

 

تاریخ انتشار : 01.11.2017


در سرزمین من مردگان مقدس‌اند

حمید محبی


در سرزمین من مردگان مقدس‌اند. در سرزمین من مردگان زنده‌اند. در سرزمین من مردگان میتوانند حاکم باشند. در سرزمین من مردگان میتوانند حکم برانند.


اینجا زنده‌ها باید برای نشان دادن اصالت خود، نشان دادن اعتبار خود، نشان دادن درستی خود و جمع کردن مردمی، به مرده‌ای اقتدا کنند.
مرده‌ای که شاید در زمان خود از بهترین ها بود یا نبود.
مرده‌ای که آگاهی درستی از آنچه بود و آنچه کرد داریم یا نداریم.
مرده‌ای که گاه کشته است و گاه نکشته است.
مرده‌ای که گاه کشنده است و گاه او را کشته‌اند.


مرده‌ای که دیگر نیست تا بگوید در زمان او، آنچه ما الان به او نسبت میدهیم، شاید به گوشش هم نخورده بود.
که توضیح بدهد در آنزمان انسانی توانمند بود اما چیزی از این زمان نمیداند. تا بگوید اگر به دنیای کنونی ما وارد شود بایستی برود و از کلاس یکم دبستان و شاید پیشتر آموزش ببیند تا بداند ما که هستیم و چه میگوییم.
شاید به این دلیل است که زنده‌های ما بسیار خراب کرده اند. مردم را بسیار به بیراهه برده‌اند. مسئولیت کارها و ندانم کاریهای خود را نپذیرفته‌اند.


اعتماد مردم به زنده ها از دست رفته است. سلب شده است. وقتی نمیتوان به زنده‌ای اعتماد کرد به ناگزیر یا لاجرم گرایش به گذشتگان که دیر زمانی است مردگانند رو به فزونی خواهد گذاشت.
درگذشتگانی که دیگر نیستند.
میتوان خیلی چیزها را به آنها نسبت داد. میتوان به خیلی چیزها با استناد به آن‌ها مقبولیت و مشروعیت بخشید.
برای گام نخست "درگذشته‌"ای را خوب در اذهان مردم جا بیندازید. کار تمام است. چون او جا افتاده است، هر چیزی که با نقل قول و نقل عمل از او گفته شود هم، جا خواهد افتاد.


میگویند مرده‌ها زنده‌اند و به شما نگاه میکنند. وای بحالتان اگر به آنچه گفته‌اند عمل نکنید. آنگاه روزی، شبی، نیمه شبی، در این دنیا، در آن پس از دنیا، خلاصه یکجایی و یک وقتی حسابشان را با شما تسویه خواهند کرد.
هر انسان غیرایدئولوژیک از نخستین دم های زادروزش تا واپسین دم حیات در گذر دگرگونیست. دانسته هایش، نظرهایش، اندیشه‌هایش و فرهنگش دستخوش دگرگونی میشود. ممکن است در هر برشی از زندگیش سخنانی و اندیشه‌هایی داشته باشد و سپس به دانسته‌های جدید تری برسد.


آدمهای ایدئولوژیک هم که معرف حضور هستند. عقاید و اندیشه‌هایشان در همان چهارچوبی است که ایدئولوژی مشخص کرده است. یعنی مشخص کرده بود. تاریخ هر ایدئولوژی را که پی بگیرید میرسید به اانسانهایی درگذشته یا مرده. پس به بیان دقیق آن هم در ریشه‌ی خود همان پیروی از مردگان است.
بنابر این چه بسا اندیشه و نظری را در یک برش یا مقطع از زمان زندگی یک نفر از او نقل کنیم که دیگر مورد پذیرش خود او هم نیست. ممکن است در نقطه‌ای جنگیده باشد و بعد بداند که اشتباه کرده و در نقطه‌ای همانند، دیگر نجنگد و راه مسالمت را در پیش بگیرد. ممکن است در نقطه‌ای سازش کرده باشد اما پس از آن بداند که اشتباه کرده است و در شریطی همانند، دیگر با تمام توان بجنگد.
آدم های زیرکی هستند که وقتی به درگذشته‌ای استناد میکنند، آنچه را که نیاز روزشان است برمی‌گزینند. اگر به جنگ نیاز باشد، جنگ را و اگر به صلح نیاز باشد، صلح را.


آدم‌های زیرک تری هستند که همواره سر قافله را به سمت عقب کج میکنند. مردم را به گذشته میرانند. یکی را در گذشته‌ها پیدا میکنند و همه را، راه به سوی او مینمایانند.
خوب است که شخصیت‌های گذشته خود را ارج نهیم. خوب است اگر خدمتی به بشریت کرده‌اند و اگر سخن درستی برای جامعه‌ی انسانی گفته‌اند را بستاییم. خوب است که به فرازهای تاریخ خود افتخار کنیم.
اما هیچ درگذشته‌ای نمیتواند راه حل امروز ما را از ذهن آنزمان خود بیرون بدهد. راه حل این زمان از اندیشه و دستهای مردمان اینزمان بیرون خواهد آمد.
چقدر بر سر مردگان با هم جنگیدند. بر سر حقوق از دست رفته‌ی هزار سالگان. درحالیکه خودشان جنگی با یکدیگر نداشتند. درحالیکه اصل داستان هم از اساس دروغ بود. در حالیکه اگر راست هم بود ربطی به آنها نداشت.
امروز هم همان دایره برپاست.
همزمان که شما به سمت درگذشته ای به پیش میروید. یعنی در سوی مخالف پیش، به پس میروید، زیرکان آنطرف آب مشغول برآوردند. در حال برنامه ریزی‌اند. تا ببینند تا کجا میتوان این قافله را به همان سمت سوق داد یعنی راند. چگونه میتوان جنگهای خاموش آنزمان را دگربار زنده کرد. از همه مهمتر.


نیاز‌ها چیستند؟ لجستیک کدام است. به چه سلاحهایی نیاز است. چه مقدار باید تولید کرد. چگونه و به دست چه کسانی باید رساند؟
بگذار شعار بدهند:‌ ما این هستیم و آن نیستیم. دیگرانی هم هستند که شعار بدهند ما آن هستیم و این نیستیم.
آنطرف آبیها هر دو دسته را تشویق میکنند. تشجیع میکند. تحریص میکنند. برای هر دو دسته کف میزنند. حقوق حقه‌ی شان را بر میشمرند. تدارکات میچینند.
هر دو دسته را به سوی گذشته‌ی خود برمیگردانند.
دلنگرانی تنها از یک چیز است. نکند این قافله برگردد و رو به جلو برود. نکند این قافله بخواهد راه حل را در داخل خودش، مردم هم دوش خودش و انسانهای هم زخم خودش بجوید.
آنوقت است که نان‌ها آجر خواهد شد.


نکند کسی در این زمان پیدا شود که کسی باشد.
ما خودمان میدهیم تک تک را خراب کنند، خفه کنند یا بکشند.
نکند دوباره تکانی بخورند و برگردند.
نکند یک وقت شعار بدهند ما انسان هستیم و همه‌ی انسانها از هر نژاد و ملیت، مانند هم‌اند.
نکند یک وقت شعار بدهند ما با همه‌‌ی انسانهای دیگر بر علیه ستم و نابرابری متحد هستیم.
نکند یک وقت.
همه نگران و منتظر همان یک وقتند بجز آنها که باید.


بهداد محبی
30-Oct-2017

 

 

_________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد