تاریخ انتشار : 03.11.2017
ابتذال و
انحطاط فلسفی – سیاسی انتقادی !
اژدر امیری
من قصد داشتم مطلبی فلسفی – انتقادی با سند و مدرک و عکس در مورد
حیات و هستی و بودن بنویسم و مقاله را برای انستیتوی تئوریهای
انتقادی در برلین بفرستم تا " در دانشنامه ی انتقادی تاریخی
مارکسیسم " چاپ کنند و بشویم جزو دهها متفکر و هزاران مارکسیست
برجسته جهان ، که ناگهان ایرج آذرین بعلاوه عباس گویا از آنطرف
فلسفی جار زدند که خیلی ببخشیدا ! مسئله این نیست ، " سئوال این
نیست "(!)
گفتم بسیار خوب ! بودن (هستی) که مسئله نیست ، " سئوال این نیست "
، پس بیا یک مقاله مفصل " با سند و مدرک و عکس " در مورد نبودن و
نیستی و چیستی نیستی بنویس که باز هم هر دو جار زدند ، اینهم مسئله
نیست ، " سئوال این نیست " (!)
عباس گویا بود (هست) ؟ سئوال این نیست (!) ، سئوال نیست به روی چشم
! بنا به احترام و اجرایی کردن وصیت نامه علنی شده حضرت فیلسوف ،
ما هم یکبار و بطور استثنایی از این منطق اشتیرنری (ماکس مقدس) "
از چیزی هیچ ساختن aus Etwas Nichts zu machen " پیروی میکنیم و از
چیزی به نام عباس گویا هیچ می سازیم ! " نادیده می انگاریم " و
بیجا هم سئوال نمی کنیم که گویا ، عباس گویایی بود و هست !
عباس گویا نبود (نیست) ؟ سئوال این نیست (!) ، با عرض تسلیت به
مقام نیستی ، اینهم به روی چشم ! ما هم در مقام بودن و هستی سئوال
نمی کنیم که چرا عباس گویایی نبود و نیست ! و بیهوده برای جهان
هستی برای " چیزی که " نبود و نیست سئوال (مسئله) ایجاد نمی کنیم .
اگر منطق هگلی " از هیچ بوسیله هیچ به هیچ رسیدن است
Von Nichts durch Nichts zu Nichts gekommen " ،
منطق ایرج آذرین بعلاوه عباس گویا ( " بودن یا نبودن ، مسئله این
نیست " ، عنوان هنری – فلسفی مقاله ای است از ایرج آذرین به تاریخ
18 ژوئن 2016 در رابطه با مسئله خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا ،
و " بودن یا نبودن ؟ سئوال این نیست " تیتر نوشته ای است از عباس
گویا ، که در واقع تیتر را از روی دست آذرین رونویسی Plagiat کرده
! ) ، منطق ماکس مقدس است که " میخواهد هیچ بشود Nichts werden
will " ، و آنچه بود و هست را ، نیست و نابود کند تا از چیزی هیچ
بسازد ! و دیگر سئوالی نباشد ! و این کار ساده ایی نیست ، چنین کار
طاقت فرسایی تنها از عهده ی فیلسوفان و تصورات فلسفی سطح بالا بر
می آید . نبودن البته که سئوال نیست ، اما با بودن و هستی ، و بودن
و هستی انسان است که هزاران هزار سئوال مطرح میشود ، حتی در نبود "چیز
و چیزهایی " که در واقع نیست سئوال میکند .
من قصد داشتم مقاله ای تئوریک انتقادی با سند و مدرک " و عکس " در
مورد سکس ، سکسیسم ، " گفتمان جنسی " بنویسم و مطلب را برای
انستیتوی تئوری های انتقادی در برلین بفرستم تا " در دانشنامه ی
انتقادی تاریخی مارکسیسم " منتشر شود و بشویم جزو ده ها متفکر و
هزاران مارکسیست برجسته سراسر جهان ، که ناگهان حسن معارفی پور از
آنطرف زار زد ، خیلی ببخشیدا ! اینجا رزرو شده است !
گفتم الحق و من الانصاف ایشان حق دارد ، دیدم که مطالب تئوریک
انتقادی زیادی از ایشان در این باره ، در باره " گفتمان جنسی " ،
در سایت ها منتشر شده است ، از تئوری های انتقادی " غنی " در مورد
مناطق حساس زنان و مردان " بویژه زنان " بگیر تا انتقادات تئوریک
فلسفی و گیر دادن به پر و پاچه آنجلینا جولی و تا ...! و حدس بزنید
چی ...؟
تا سئوالات فلسفی تئوریک - تلفنی از بیچاره دختر جوان مریوانی !
" یکبار به یک دختر مریوانی گفتم نظرت راجع به سکس چیه ؟ " ، و تا
... ، و باز هم حدس بزنید چی ...؟
تا اینکه در گزارشی از " بیست و یکمین کنگره ی بین المللی مارکسیسم
" ، ( بیچاره مارکس و مارکسیسم ) گفتم :
" خود من یک سخنرانی در مورد میهن پرستی داشتم و در آنجا ..." (
این خود من هم ، از اون خود من های پدر و مادر در بیاره ، یعنی
اینکه بله آقا ! ما هم اینیم دیگه ! ) . حالا " در آنجا " چی گفته
؟
" اشاره کردم که میهن پرستی اگر چه مفهومی سکسیستی است "(!) ، باز
هم حدس بزنید چرا ؟
" چون میهن پرستی به " سرزمین پدری " گره خورده است . "(!)
اگر میهن پرستی را هم به سرزمین مادری گره میزدند که دیگر واویلا
میشد و مسئله خیلی سکسی و سکسیسیتی تر میشد و به پر و پاچه انتقادی
آنجلینا جولی گره میخورد !
خب دیگه کاریش نمیشه کرد ! دهها متفکر برجسته ی مارکسیسم حاضر و
شرکت کننده در بیست و یکمین کنگره بین المللی مارکسیسم ، اینجوری
بحث و تبادل نظر میکنند ، "مرکز تئوری های انتقادی تنها مباحث
مارکسیستی را بررسی نمی کند ، بلکه به بررسی مباحث مختلفی می
پردازد که ممکن است هیچگاه مارکسیست ها به سراغ این مسائل نرفته
باشند " ، و اینجوری حسن معارفی پور به سراغ مسائلی میرود که
هیچگاه مارکسیست ها به سراغ این مسائل نرفته بودند و اینجوری
تئورهای انتقادی – فلسفی را به جامعه معرفی میکنند .
سرمان را انداختیم پائین و از " خیر گفتمان جنسی " و تئوری های
انتقادی و انتشار " در دانشنامه ی انتقادی تاریخی مارکسیسم "
گذشتیم .
گذشتیم و رسیدیم به اینکه در مورد تشکل و تدارک و سازمان و
سازمانیابی و حزب یک مقاله مفصل با عکس و سند و مدرک بنویسیم و
برای انستیتوی تئوری های انتقادی در برلین بفرستیم تا چاپ شود و
بشویم جزو دهها متفکر و هزاران نظریه پرداز برجسته چپ و مارکسیسم ،
که بهمن شفیق "از دست رفته" از آنطرف زار زد : " خیلی ببخشیدا !
شما ؟ "
ما بقول " اکس " رفیق رضا بعد از دویست سال "شکستهای چنان سهمگین
گرایش سوسیالیستی" ، که هیچ خیر و برکتی برای بشریت نداشته ! ،
بعلاوه بیست سال از دست رفتگی خودمان ، بعد از کلی تلاش و تدارک در
جهت سازمان یابی برای اینکه از دست نرویم ، توانستیم با چند نفر
دیگر که از دست دیگر سازمان ها و احزاب موجود در رفته بودند ، یک
جمع شش نفره را تدارک ببینیم . یه کنفرانس موسس گذاشتیم ، و یک
بیانیه به زبان فارسی برای مردمی که لاتینی میخوانند و مینویسند ،
یعنی برای ونزوئلایی ها نوشتیم ، یه کنفرانس ، کنفرانس اول گذاشتیم
و یک بیانیه به زبان فارسی برای مردمی که روسی حرف میزنند و
مینویسند نوشتیم ، یعنی برای خلق های بی تاریخ لوگانسک و دونتسک .
( عارشون میشد که یک بیانیه حتی به زبان لاتینی یا روسی هم که شده
برای مردمی که فارسی حرف میزنند و میخوانند و مینویسند ، بنویسند
.)
هنوز درهای کنفراس موسس کاملن بسته نشده بود که چهار عمل اصلی به
عمل آمد ، و عمل تقیسم صورت گرفت و شدیم سه نفر ، بعد از مدتی باز
هم چهار عمل اصلی به عمل آمد و عمل جمع صورت گرفت و یکی از
دوستداران ولی فقیه به جمعمان پیوست ، و شدیم چهار نفر ! چهار نفر
هوادار ولی فقیه !
کنفرانس اول را ( پالتاکی یا غیر پالتاکی ) " با موفقیت " برگزار
کردیم . و قرار شد " بزودی " کنفرانس بعدی را برگزار کنیم تا در
آنجا بحث کنیم که " آیا باید از جمهوری اسلامی دفاع کرد ، یا نه ؟
" ( بعد از بیش از سه دهه حکومت خون و جنایت ) قول و قرار کنفرانس
بعدی مبنی بر یک هفته دیگر ، یک ماه دیگر ، شش ماه دیگر ، شش سال
دیگر همچنان پابرجا !
ما به کارگران و زحمتکشان گفتیم که تنها راه تشکل و سازمانیابی ،
امتناع و پرهیز کاری است ! ، امتناع و پرهیز از هرگونه مخالفتی با
حکومت اسلامی ! مثل خود ما که چند سالی ست که روزه سیاسی گرفته ایم
! ما حتی به کارگران گفتیم بروید " در جهت اجرای آن بخش فراموش شده
تفسیر اصل 44 قانون اساسی ..." گام بردارید که " توسط مجمع تشخیص
مصلحت نظام تنظیم شده و با تاکید رهبر نظام در شمار سیاستهای کلی
نظام به تصویب رسیده است . " ، " و از نظر حقوقی .. هیچ مانعی بر
سر راه شما وجود ندارد . " (!)
امتناع و پرهیز کن تا کامروا شوی !
خیلی ببخشیدا ! شما چه چیز بهتر و عالیتری از این سیاست امتناع و
پرهیز از مخالفت با حکومت اسلامی برای تشکل و سازمانیابی کارگران ،
و فراخوان به کارگران که بروند و در جهت آن بخش فراموش شده قانون
اساسی حکومت اسلامی گام بردارند سراغ داری ؟ ها...! تو دیگه چی
میخوای بگی ؟ امتناع کن آقا ! امتناع ! امتناع و پرهیز کن تا
کامروا شوی !
اینجا هم سرمان را انداختیم پائین و از " خیر " مقاله و تشکل و
تدارک و سازمان و سازمانیابی " اینچنینی " ، و انستیتوی تئورهای
انتقادی و انتشار آن در دانشنامه ی انتقادی تاریخی مارکسیسم گذشتیم
.
مبارزه با ابتذال و انحطاط خودی ها ، همین خودی هایی که لباس
مارکسیسم بر تن دارند ، از مبارزه با ابتذال و انحطاط و قهقرایی که
حکومت غریبه ها به جامعه ایران تحمیل کرده اند جدا نیست .
01.11.2017
_________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|