مقاله

 

 

انقلاب اکتبر، تضاد بین رویاها و واقعیت

بمناسبت سالروز انقلاب اکتبر

از: سعید صالحی نیا

Salehinia@aol.com

30 اکتبر2012

مقدمه:



باز هم سالگرد انقلاب اکتبر است و فرصتی است که دیدگاههای خود را در این موضوع دینامیک فرموله کنیم. انقلاب اکتبر موضوع دینامیکی است و داستانی است که تمام نشده. چرا؟ چون موضوعش یعنی آزادی و برابری انسان از قید و ستم سرمایه پایان نیافته. انقلاب اکتبر آغاز دوران تاریخی معینی است که در طی آن انسان بالاخره باید تکلیف جامعه سرمایه داری و ستم ناشی از آنرا معلوم کند و به موزه بسپارد. لذا آنها که دغدغه پایان دادن نظام سرمایه را دارند حتما باید در این جایگاه حاضر شوند و مجدد و مجدد بکاوند و درس بگیرند و جلو بروند.

از دید من که از موضع کمونیزم کارگری هم درکم در موضوع انقلاب اکتبر و هم نقد لنینیزم را کتبی کرده ام (1و2) هم بررسی انقلاب اکتبر همین اهمیت را دارد چرا که خودم و جنبشی را که به آن متعلق هستم تصمیم داریم با تلاشمان ، بخشی باشیم از جنبش برای رهائی انسان و پایان دادن به بی نظمی که نظم سرمایه لقب گرفته.

لذا از این زاویه، یعنی دغدغه آزادی و برابری و پایان دادن به ستم سرمایه است که وظیفه خود می دانم با تکیه به تجارب روزمره ام و تحلیلی که منرا به این انقلاب وصل می کند ، مرتب به داستان این انقلاب و درسهایش برگردم:

(1)تضاد درونی انقلاب اکتبر

انقلاب اکتبر مثل تمامی انقلابها تضادی بنیادی را درونش پروراند. از سوئی حامل رویاهائی بود بسیار عمیق و بشر دوستانه. پاسخهائی داشت به مسائل اصل انسان که بی نظیر بود در میان انقلابات جهان.راه حلی و آلرناتیوی را در مقابل پرسشهای بزرگ قرار داده بود که تازگی داشت. وجه صلبی این انقلاب این بود که جامعه سرمایه داری باید پایان یابد تا فقر و بی عدالتی از بین برود. نظام شورائی باید جایش بنشیند، انسان محوری باید جای سودمحوری را بگیرد. اینها فقط رویا نبودند بلکه دستور عمل مشخص و برنامه اثباتی مشخصی بودند. اهمیت انقلاب اکتبر در این بود که وجه اثباتی معینی را فرموله کرد تا آن "رویای لنینی" بشود واقعیت قابل لمس و زندگی روزمره ملیونها ملیون انسان.

مثل هر انقلاب دیگر، اما مسئله اصلی این بود که هنگام در دست گیری واقعی فدرت سیاسی ، آیا می شود آن رویاها و آن طرح های روی کاغذ را پیش برد؟! آیا حاکمان جدید همان نمی کنند که سایر حاکمان کرده اند؟ آیا قدرت، ذاتا دوباره نظام را فاسد نمی کند؟ و نظامهای کهن دوباره بازتولید نمی شوند؟

از دید من تضاد درونی انقلاب اکتبر در این بود که باید به مسئله ایجاد وجه اثباتی آنچه صلب کرده بود پاسخ گوید و در عمل نشان دهد که نظام آلترنتایوی که ادعایش را می کرد عملا پیاده شود. همینجا از دید من انقلاب اکتبر شکست خورد و بخ خلاف نظر حامیان لنین، از زمان استالین هم شکست نخورد!

(2)انقلاب اکتبر در چه چیزهائی ناکام ماند؟

دوستانی مثل مصطفی صابر هنوز بر این اصل پا می فشرند که انقلاب اکتبر در زمان لنین " در بعد اقتصادیش ناکام ماند!

ایشان می گوید (3)

".... اما به این مساله توجه ندارد که انقلاب اکتبر در اواخر دهه ۱۹۲۰ در برابر وظایف اقتصادی اش ناکام ماند و با قدرت گیری استالین دیگر از لحاظ سیاسی نیز شکست خورده بود."

اولا:گذشته از اینکه حکم مصطفی صابر حتی از نقد منصور حکمت هم عقب تر است چرا که منصور حکمت هم تاکید داشت که هم بعد نقض آزادی و هم بعد اقتصاد سیاسی در زمان لنین اجرا نشد و البته منصور حکمت بعد اقتصاد سیاسی یعنی نفی کارمزدی را مهمتر می داند، اما من اینجا دوباره تاکیید می کنم که انقلاب اکتبر در عمل به تمامی برنامه های طرح شده اش ناکام ماند نه در زمان استالین بلکه در زمان لنین و با رهبری لنین!

دوما: انقلاب اکتبر شکست خورد وقتی لنین مجازات اعدام و تبعید را برای مخالفش تجویز کرد.وقتی بستن مدیای مخالف را امری انقلابی شمرد و وقتی حکومت واقعی مردم در نظام شورائی را برنتافت و حکومت تک حزبی را به شوراها تحمیل کرد. یک قدم آنطرفتر سرکوب شوراهای کارگری و بزرگترینشان در کرونشتاد به کشتار بزرگ و تاسفباری تبدیل شد که هنوز که هنوز است دوستان از بررسی آن طفره می روند و نقش لنین و تروتسکی را در سازماندهیش منکر می شوند!

سوما:انقلاب اکتبر در بالاکشیدن واقعی قدرت مردم و نظارت مستقیم مردم بر قدرت سیاسی ناکام ماند. حکومت تک حزبی یعنی حکومت تعدادی معدود که بتدریج از توده مردم جدا شدند و به دستگاه پلیسیس ایدئولوژیک ورای مردم تبدیل شدند، تنزل کرد. این دستگاه قدرت فوق مردم طبعا در مقابل سوسیالیزه کردن جامعه مقاومت کرد و شخصیتهای سیاسی خودش را با اتکا به شعارهای ایدئولوژیکش بالا کشید و اینطور شد که دست راست لنین در قدرت سیاسی شد استالین که البته باز حامیان "رویای لنینی" نمی توانند بالاکشیده شدنش را در زمان لنین توجیه کنند!

چهارما:انقلاب اکتبر شکست خورد و ناکام ماند چون لنین و دوستانش بطور واقعی به قدرت مردم و حاکمیت مردم اعتماد نداشتند و حکومت تعدادی معدود مصلح ایدئولوگ را که "خیر و صلاح مردم را بهتر از خودشان می دانستند" با انقلاب واقعی اشتباه گرفتند و بعد از دیگر حتی نمی شد نظام سرمایه را که در شکل سرمایه دولتی داشت خودش را با حمایت نظام پلیسی ایدئولوژیک تثبیت می کرد، جلو گرفت! دیگر لنین هم می ترسید از اون الیگارشی حاکم شده بنام انقلاب!

قبلا توضیح دادم که سوسیالیزم را معادل اقتصاد سیاسی گرفتن از مهمترین اشتباهات چپ لنینی بود . نه در تئوری بلکه در عمل مشخص، لنین آزادی را فدای "سوسیالیزم" کرد و در واقع سوسیالیزم که نه، خود انسانیت قربانی این اشتباه تاریخی شد! سوسیالیزم و تغییر واقعی مناسبات اقتصاد سیاسی را اصلا نمی شود بدون آزادی و تاکیید می کنم آزادی مخالف و نظارت مردم در نظام شورائی (و نه حزبی) محقق دانست. آزادی بیان و مشارکت مردم در همه زوایای زندگی، شرط مثقدم سازماندهی هر نظام اقتصاد سیاسی است. لذا این جدا کردن "ناکامی اقتصادی با ناگامی سیاسی" از دید من بزرگترین خطای لنین بود و هواداران کنونیش!

(3) اهمیت اراده و درک رهبری انقلاب در تعیین سرنوشت انقلاب

سفسطه هائی مثل اینکه "شرایط اون موقع ها اینطور بود" یا "اینها حرفهای بنگاههای امپریالیستی است" یا "اینها لنین سوزانست" را من جدی نمی گیرم. اما شاید این پاسخ را جدی بگیرم که چرا اینقدر به "درک نادرست لنین" در انقلاب اکتبر تاکیید دارم اگر واقعا به "ماتریالیزم تاریخی" معتقدم؟!

پاسخ اینست که من اساسا انقلاب را مرحله شورش اراده انسان به واقعیت می دانم. در انقلاب اراده رهبران انقلاب اهمیت ماهوی و عمده پیدا می کند. تصمیمات انسانها و اراده شان روی بستری مادی مثل موجی که بالا می کشد و موج نورد است که تکلیفش را باید معلوم کند، روشن می کند. انقلاب اساسا فرصتی است که اراده انسان به مادیتش غلبه یابد و مادیتش را زیر پا بگذارد.

تاریخ انسان، تاریخ کشیده شدن بدنبال قدرت سیاسی و مادیت نظام تولید اقتصادیش هست تا زمانی که انقلاب فرا می رسد و انقلاب عبارتست از دریجه ای که اراده انسان توانا می شود که اون مادیت همیشه غالب را در هم بشکند و طرحی نو در اندازد.

اینست که من لنین را بعنوان رهبر انقلاب اکتبر مسئول درجه اول شکستش می دانم و به سفسطه" شرایط" برای بیرون کشیدن لنین از جایگاه مسئولیت یا انتقال مسئولیت به استالین باور ندارم!

(4)"دوستان جوان اکتبر که الزاما چیزی ازش نمی دانند و لنین سوزان"

رایتس چگونه می شود دوست انقلاب اکتبر بود و ازش چیزی نداست؟! البته که این امکان دارد! نه فقط دوستان جوان این انقلاب بلکه دوستان مسن تر این انقلاب هم بسیاری از زوایای این انقلاب را نمی دانند و توان یا امکان بررسی دینامیک این انقلاب را نداشته اند و به شیوه ای کاملا اعتقادی و ایدئولوژیک نشسته اند و به به اش کرده اند! این سنتی است که در جوامع ماقبل مدرن مذهبیون داشته اند در مقابل قدیسانشان و "ضد مذهبیون جهان سومی" هم همان سنت را در مورد قدیسان جدید تکرار کرده اند.

همان متد قدیس سازیست که در مقابل "لنین سوزان" جبهه می گیرد و فریاد می کشد و جنگ ضد کفر راه می اندازد. من خودم از افداف این نبرد ضد کفر تعدادی درون و بیرون جنبش کمونیزم کارگری بوده ام و دلیلش هم همین نقدهایم به لنینیزم بوده! لذا "لنین سوزان" اتفاقا در ذهن آن عده ای اتفاق افتاده که لنین را قدیس کرده اند و مبا به ازی معتقدین به محمد هستند که "قران سوزان" را بزرگترین گناه کبیره دانسته اند!

نظر من اسنست که اتفاقا باید هم نسل جوان و هم نسل غیر جوان را دوباره آورد کنار این تاریخ انقلاب اکتبر و آموزش داد که بجای دغذغه لنین داشتن، بروند دغذغه انقلاب داشتن را تمرین کنند. لگر لازم بود لنین و مارکس و منصور حکمت را هم نقد کنند و ازشان عبور کنند، درنگ نکنند! عیبی ندارد اگر لنین و نامش هم غربانی انقلابهائی شوند که پیروزند و دوباره در خاکستر و خونشان نظام سرمایه برپا نمی شود!

(5)انقلاب اکتبر را نباید فراموش کرد

رفیق صابر در جائی می گوید:

"..: بنظرم حتی اگر دوستان انقلاب اکتبر بر فرض محال بتوانند آنرا فراموش کنند، دشمنانش آنرا بیاد دنیا خواهند آورد."

من فکر می کنم بر عکس دوستان واقعی انقلاب، آزادی و برابری هرگز انقلاب اکتبر و تجربه اش و لنین را فراموش نخواهند کرد. اتفاقا دغدغه سازماندهی یک انقلاب پیروز نخواهد گذاشت کسی انقلاب اکتبر را فراموش کند. هر سال و هر لحظه حتی که انسان بخواهد به تحول ماهوی و سازماندهی جامعه آزاد و انسان محور فکر کند، انقلاب اکتبر و لنین را باید جلوی چشمش بیاورد و ازشان مثل یک شاگرد خلاق و شجاع درس بگیرد. آنچه خوب بوده تکرار کند و آنچه نادرست بوده شجاعانه پیدا کند و آموزش بدهد که تکرار نشود.

انقلاب اکتبر و لنین به جهت رویاهاشان نیستند که مهم هستند. به جهت تلاشی بزرگ و تجربه ای بزرگتر که عبارت بود از پراتیکی برای تحقق اون رویاها، به جهت پاسخ اثباتی به نفی نظام موجود بشریت هست که انقلاب اکتبر و لنین اینهمه مهم هستند.

امسال هم من به انقلاب اکتبر برمی گردم و در مقابل تلاشها و از خودگذشتگیهای نسل بزرگی که برای اولین بار و در سطحی بسیار وسیع اولین اقدام را برای پایان دادن نظام بهره کشی رهبری کرد سر تعظیم فرود می آورم.روز از پس روز، به این تجربه برمی گردم و نقدش می کنم و از هیاهوی "سینه زنان لنین" هم نمی هراسم!

زنده باد تلاش انسانیت برای پیروزی رساندن اهداف انسانی انقلاب اکتبر!



منابع بیشتر:

سعید صالحی نیا: درسهائی که من از انقلاب اکتبر می گیرم در حاشیه سالگرد انقلاب اکتبر

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/4521-1389-08-06-06-12-13.html





سعید صالحی نیا:یکسال و نیم بعد از شروع نقد لنینیزم از موضع کمونیزم کارگری

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=33542



مصطفی صابر: انقلاب اکتبر و رویاهای لنینی!

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/42-mostafa-s/11437-1391-08-05-17-41-25.html


 



_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد