مقاله

 

 

تاریخ انتشار : 08.11.2015

استراتژی ، دهی ، قورمه سبزی !

hoshyaresmaeil@live.com

 

یک عضو مجاهدین "محمد اقبال" نوشته ای دارد در رابطه با آخرین حمله موشکی به زندان لیبرتی تحت عنوان ! خود فروختگان به وزارت و پس خوری انجمن نجاست....که در میان تمام نوشته یک جمله قلاب شد به ذهن من ، حالت نقل قول از مخالفان مجاهدین دارد ( از سال 67 که جنگ ایران و عراق تمام شد دیگر باید مبارزه را رها می کردید ) ....

 


از دو حال خارج نیست . محمد اقبال یا نمیداند و یا میداند کل استراتژی بعد از 1367 روی چی سوار بود ؟ اگر نمیداند که توضیح فایده ندارد . حتی اگر بخواهم ،عمرم کفاف نمیدهد تاریخ چند میلیون ساله تکامل بشر را درباره توضیح بدهم . اگر هم میداند و اینگونه همه چیز را با سرتاس توی یک کفه میریزد و به خورد مخاطب میدهد وتوی این شلوغی کوسه صید میکند پس حتما معذوریت دارد .

 

آقای اقبال من به سهم خودم درهیچ کجا مدعی نشدم مبارزه را رها میکردید بلکه مدعی بودم و هستم که در پایان جنگ ایران و عراق تئوری جنگ آزادیبخش عمرش تمام شد و باید مسیر و شیوه مبارزه را عوض میکردید ، زیرا :

 

- اولا برهمه دنیا واضح و مبرهن است که تنوری جنگ آزادیبخش فقط در شکاف جنگ رسمی میان 2 کشور میدان عملی دارد...

 

- دوما با پایان جنگ ایران و عراق و شکست عملیات فروغ ، تحقق تئوری فروغ دوم مسلتزم شروع جنگ رسمی بین عراق و ایران بود....

 

- سوما دولت صدام در آن روزگار بعد از آتش بس ، مدار تصمیماتش مجاهدین خلق نبودند ، پس به جای رفتن به سمت شرق ( ایران ) تشریف بردند به کویت ! همان زمان یادتان هست که مسعود رجوی هم به سیستم صدام پیام داده بود که بزرگترین اشتباه استراتژیک را مرتکب شدید و اولین بازنده این اشتباه هم مجاهدین هستند...

 

- چهارما با داستان کویت وتحریم عراق ، مجاهدین برای فروغ دوم یا شروع جنگی دیگر بین عراق و ایران جهت زنده شدن تئوری جنگ ازادیبخش ، واقعا باید خودشان معجزه گر باشند ، علیرغم تمامی عملیاتهای داخله و عمق که با همین هدف انجام میشد ،حتی حکومت اسلامی هم وارد مرزها نشد بلکه از راه دور تمام قرارگاهها را به موشک می بست....

 

 

تصمیمات سیاسی و سرفصلی را ( غلط یا درست ) با ایدئولوژی قاطی نکنید . تلاش کنید و یاد بگیرید که تفکر بیمارگونه عاشورایی و حسینی ربطی به سیاست قرن 21 ندارد . سیاست جدی سوار برموج تحولات خود بخودی نیست . استراتژی قابل تشریح دارد و بروی واقعیات زمینی سوار است . یک بارهم از احمد حنیف نژاد "یونس" در قرارگاه اشرف پرسیدم که ما کلا چه میکنیم و چه باید بکنیم ؟ گفت : باید کاری کنیم تا دوباره جنگ رسمی بین ایران و عراق شروع شود تا راه مجاهدین دوباره باز شود ! گفتم ولی جام زهر پایان جنگ ایران و عراق 1367 را مگر مجاهدین به حلق خمینی نریختند و مدالش را به سینه نزدند ؟ پس چرا حالا باید جنگی دیگر شروع شود ؟ مگر استراتژی مستقل و همزمان مشروط به عوامل بیرونی هم میشود داشت ؟ میدانید یونس چه گفت ؟ ایشان فرمودند : الان فعلا برویم دهی بخوریم....

 

 

( توضیح : میان وعده بین صبحانه و ناهار در تشکیلات مجاهدین اسمش " دهی " است که معمولا شامل میوه میشود . سبزی خشک برای قورمه سبزی و پاک کردن حبوبات اسمش کارجمعی بود که بخشی از همان استراتژی سرنگونی محسوب یا معرفی میشد ! )

 

 

آقای مسعود رجوی به نظرم گیج و از تحولات جهانی غافل نیست . تصمیم خطی ماندن در بن بست عراق از سال 1367 ، ناشی از عدم اشراف مسعود رجوی نسبت به شرایط جهانی و منطقه ای نبود. بسته شدن شکاف بین 2 قطب جهانی هم موضوع قابل لمسی بود.با انقلاب ایدئولوژیک فقط سیم خاردارهای اشرف را محکم کردند . بارها هم ما را بردند کربلا و گفتند که حالا از آقا درخواست کنید سرنگونی را محقق کند ! این رهبر عقیدتی رسما ما را گوسفند میدید مثل مسیح که پیروانش را گوسفند میداند !

 

 

جناب مجاهد خلق ، اینکه این روزها عده ای گیج و لاشخور سیاسی مثل وکیل مفت خور و فرمانده و بقیه هیئت جاکشان همنشین مصداقی ، مشغول فوت کردن توی فلوت ارباب بی مروت هستند و مثل جنازه های توی فیلمهای هالیوود با اشاره ای جان گرفته اند و هی مسئولییت رهبری مجاهدین را یادآوری میکنند و اصلا دولت آمریکای بدبخت مظلوم کاره ای نیست به جان عمه شان...به سلیقه خودشان مربوط است . فعلا که ارباب بی مروت این انترها را میرقصاند و نانش را کوفت میکند . حتی به ذهن زالزالکی ایشان نمیزند که موشکهای پرتابی چرا در گرماگرم خروج قطره ای نفرات انجام میشود و توقف همین خروج قطره ای طول عمر چه سیاستی را افزایش میدهد ؟

 

 

بگذارید خیال این پدران و پسران شجاع منتقد را راحت کنم . رهبری مجاهدین تا سرفصل سقوط صدام مسئولییت داشته است . بعد از سقوط صدام و خلع سلاح مجاهدین هر اتفاقی مسئول اول و آخرش دولت آمریکاست . هژمونی و تصمیم و ابزار کار دست دولت امریکاست . رهبری مجاهدین سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا را نمیتواند تدوین کند و یا نظرش را تحمیل کند ! مسئول ماندن و رفتن نیروها و بقیه اتفاقات و جنایات و طول عمر سیاست خط موازی در جغرافیای عراق ، تا آخر دنیا با دولت آمریکاست ! اینکه رهبری مجاهدین از تصمیمات و اقدامات ارباب بی مروت خوشش بیاید یا نه و استفاده یا سوء استفاده خودش را بکند ؟ در اصل داستان چیزی عوض نمیشود . مثل دوران 5 ساله زندان تیف ، که همه چیز دست دولت آمریکا بود . مجاهدین از تلاشهای دولت آمریکا جهت فرستادن همه اعضای جدا شده مجاهدین به ایران خوشش میآمد ، چون قیمت سیاسی برای سیستم خودش کمتر بود ، ولی نهایتا تمام امور تحت نظارت دولت آمریکا پیش میرفت . تفاوتش با امروز فقط این است که دولت آمریکا در سایه نشسته تا مثلا دیده نشود ، ولی کماکان و غیر مستقیم تمامی امور دست خودِ نره خرش است . اگر سرسوزنی واقع بینی برایتان سخت است پس خفه خون بگیرید و به همان رتق وفتق امور فیزیکی و بازی ماروپله بسنده کنید .

 

 

پُل برمر سخنگوی رسمی دولت آمریکا مدتی بعد از سقوط صدام رسما اعلام کرد که تمامی مجاهدین درمدت 3 روز از عراق خارج و منتقل میشوند . آنها که همان زمان در قرارگاه اشرف بودند یادشان هست که مجاهدین تمام وسائل را آماده فروش و خودشان را آماده خروج کرده بودند . ولی مدتی بعد ورق برگشت و دولت آمریکا تصمیم گرفت که نیروی مجاهدین را درعراق نگه دارد . مهم نیست که چه گذشت و قرارشان چه بود ، ولی از این فرزندان اتل خان دشت ( منتقدین ) سوالم این است که دولت آمریکا تصمیمی با مسئولییت خودش و بر اساس منافع خودش گرفته است تا مثلا مجاهدین را کارت بازی خودش بکند  !؟ و یا رهبری مجاهدین این خواست قلبی خودش مبنی برماندن در جغرافیای عراق را به دولت آمریکا زورچپان کرده !؟ فکر و عقلم خوب چیزیه والله و گرنه در شب هفت الحمدرالله....

 

 

بگذریم : روند و صحنه سیاسی ربطی به ایدئولوژی ندارد . سیاست خط موازی با دولت آمریکا و جا خالی ارباب بی مروت و بقیه ماجرا را با گذشته قاطی نمیکنم . حتی در همین امروز فکر میکنم چقدر خوب میشد که همان 1357 مجاهدین میتوانستند سیاست ( به صفت علم استفاده از فرصتها ) کنند و با سیاست پیش بروند تا با ایدئولوژی و مرگ و خون ! ولی قضاوت یا حکم نمیکنم چون خمینی و تمام فضای آن روزگار یک محصول مشترک فرهنگی بود که نمیتوانست میوه دیگری بدهد ! محصولی زشت و اجتناب ناپذیر .

 

 

روزی که مسعود رجوی قول داد بعد از فروپاشی شوروی سابق با حضور مجاهدین دیالکتیک جهانی سمت و سو میگیرد ! من درفکر بودم که تصمیم خطی جهت ماندن در عراق بعد از پایان جنگ ، ریشه در واقعیات سیاسی و مادی نداشت و بیشتر ناشی از توهمات ایدئولوژیک بوده است . برای نیرویی که نمیتواند استقلال عمل نسبی داشته باشد و تمام امیدش به تحولات یهویی بیرونی باشد ، امواج و بادهای بیرونی تصمیم میگیرند ! پروسه مجاهدین خلق در روی زمین مثل بقیه زمینی ها مخلوطی از حرکت و اشتباه است . البته پدیده های آسمانی و خطا ناپذیر و متوهم کمی فرق دارند . ولی در زمین مادی خطا در هر حرکتی مستتر است . آخرش من باید این آرزو را به گور ببرم که شاهد باشم مجاهدین خلق قبول دارند اشتباه هم داشته اند . البته منظورم از پذیرش اشتباهات ، کمبود گوشت ساندویچ هوادار نیست !

 

 

 

 

اسماعیل هوشیار

07.11.2015

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد