مقاله

 

 

تاریخ انتشار :25.06.2016

جدا شدن بریتانیا از اتحادیه اروپا در نتیجه بحران جهانی سرمایه داری و جایگاه کمونیزم انقلابی و کارگری
 


salehinia@aol.com
24 ژوئن 2016

مقدمه:

رفراندوم در موضوع ماندن یا جداشدن بریتانیا از اتحادیه اروپا به سرانجام رسید و حامیان جدا شدن بریتانیا با اختلاف ناچیزی (52 در صد به 48 در صد) پیروز شدند.قرار است طی دو سال آینده شیوه و سطح این "طلاق" مشخص شود و به اجرا در آید.


فلسفه وجودی اتحادیه اروپا از زمان تشکیلش در دهه 50 میلادی تا زمان عضویت بریتانیا در سال 1973 این بود که کارفرماهای این قاره بتوانند با هم همکاری بیشتری کنند و نیروی کار را راحت تر به خدمت بگیرند. همکاری درون اتحادیه از سطوح مختلفی گذشت و سطح اخرش این بود که در اکثریت اعضای اتحادیه مرزها هم برداشته شد و پول واحد (یورو) مستقر گردید.البته بریتانیا پول خودش را داشت و زیر بار "یورو" نرفت.


بحران عمومی سرمایه داری که موج فلج کننده اش از سال 2007 هنوز از سر زندگی مردم دنیا عبور نکرده ، نتایج متعددی را با خود داشته.از گسترش جنگهای نیابتی تا توسعه مهاجرتهای بی سابقه تا عروج امواج جهانی تر اسلام سیاسی و تروریزم تا نژاد پرستی و ناسیونالیزم. اینها از دید من ابعادی از نتایج بحران سرمایه داری است.


نهاد اقتصادی متمرکز اتحادیه اروپا یکی از طعمه های بحران سرمایه داریست. کشتی وقتی قرار است غرق شود موشها بتدریج از تویش بیرون می پرند! "اتحاد سرمایه داران" دورانش به سر می رسد و هرکس سعی می کند خودش را نجات دهد! لذا مرزهای ملی را پر رنگ تر می کنند و بین "خودی" و غیر خودی خط می کشند. لذا عروج ناسیونالیزم پاسخی است به بحران سرمایه داری .


روانشناسی اجتماعی در دوران بحرانی اقتضا می کند که "خارجیها" عامل بدبختیها تلقی شوند.تبلیغ می شود که "خارجیها" شغلها را دزدیده اند به بیکاری دامن زده اند، منابع را محدود کرده اند، قیمت نیروی کار را پائین کشیده اند، قتل و تجاوز بیشتر شده و لذا باید مرزها را محکم کرد.


همین فلسفه را دونالد ترامپ و حامیانش در امریکا دنبال می کنند! داستان رفراندوم بریتانیا را باید در بستر این بحران جهانی شناخت و افقی که جلوی ما قرار دارد را پیش بینی کرد.در این مقاله روی این موضوع بیشتر متمرکز می شوم:

(1)مشابهت فضای سیاسی اجتماعی انگلیس با امریکا (عروج راست ناسیونالیست)

در دو سوی اقیانوس اطلس، جوامع انگلیس و امریکا در حال تجربه واحدی هستند که بزودی به سایر کشورهای غربی هم توسعه خواهد یافت. همانطور که توضیح دادم وقتی بحران سرمایه داری ، فقر و نابرابری را توسعه می دهد ، حاکمان مردم را به یاد "خارجیها" می اندازند. ترامپ ، فراخوان ساختن دیوار می دهد و می گوید باید 11 میلیون خارجی را بیرون کنیم تا اوضاع درست شود.انگلستان هم بخاطر پذیرش میلیونها خارجی الان تحت فشار زیادی است و نژاد پرستی و اسلام سیاسی را دارد تجربه می کند! احزاب راست و حتی میانه انگلیس متمرکز شده اند روی مرزها و خارجیها و احیای مرز ، نام مستعار سیاستی است که مشکلات را در بیرون مرزیها و خارجیها می بیند که "کشور را اشغال" کرده اند.


وجه دیگر این راست نو اینست که خودش را "بیرون طبقه حاکمه" اعلام می کند. مدعی است که طبقات حاکمه و سیاستمدارانش فاسد هستند .همانطور که هیتلر و موسیلینی تبلیغات کردند.پوپولیزمی در حال رشد است بر اساس سیاستی راست که خودش را پشت ماسک "مردم فقیر شده" و "کشور ویران شده" پنهان می کند. استدلالش اینست که کشور نابود شده و باید نجاتش داد و عظمتش را برگرداند!


گرایشی که در رفراندوم انگلیس با فاصله کمی پیروز شد این گرایش است که در مدیای امریکا بدرستی مرتبط با عروج ترامپ ارزیابی می گردد!

(2)تشدید گریز از مرکز در اروپا و کشورهای متروپل سرمایه داری:

بحران سرمایه داری در حال ایجاد شکاف بین کشورهای اروپائی و قطب های سرمایه داری جهانی است. جدائی بریتانیا پایان این پروسه نیست.این شکافی است که در حال توسعه است. می گویند کشور هلند ، در نوبت است، آلمان و ایتالیا؟ سالهای اینده نشان خواهد داد که این شکاف تا چه اندازه باز خواهد شد.


همان قدرتها که دورانی حیات سرمایه داری را با "اتحاد" تعریف کردند حالا صلاح دانسته اند که مرزها را محکم کنند. این مرزها در مرحله اول در مقابل سیل مهاجران از کشورهای پیرامونی است و هدفش رشد ناسیونالیزمی است که قرار است ابزار فریب مردم باشد و فقر مردم و حاشیه نشینی اکثریت جامعه را به سر مهاجرین بگوبد! رشد نژاد پرستی و ناسیونالیزم بخشی از پاسخ حاکمان سرمایه است به بحران سرمایه داری.


(3)سقوط پوند ، سقوط بازار بورس نتیجه اعلام جدائی بریتانیا از اتحادیه اروپا؟

هنوز چند ساعتی از اعلام نظر سنجی نگذشته بود که خبرگذاریها از سقوط قیمت پوند و بازارهای بورس خبر دادند.اعلام شد که چون انگلستان دومین کشور پولدار اروپا و پنچمین اقتصاد جهان است ، کناره گیرش از اتحادیه اروپا باعث سقوط اقتصاد خواهد شد.مدیای حاکم دنیا دارد عزاداری می کند که حتی این جابجائی استراتژی سرمایه داری را توی سر اکثریتی که همواره موضوع تصمیم گیریهای گنده تر ها بوده اند، بشکند! قرار است یک دوره دیگر فقر و صفت کردن کمربندها اینبار بنام "جدائی مرزها به جوامع انسانی تحمیل شود!


هیاهوی حامیان اتحاد بریتانیا(منجمله دیوید کامرون و خانم کرکل و اوباما و رهبر چین!) با مخالفان این اتحاد (منجمله گرایشات راست نو در انگلیس و امریکا) بالا گرفته. قرار است مدتهی هم مردم را با این هیاهو بازی دهند.


قرار است تداوم بحران سرمایه داری را اینگونه توضیح دهند که نه تنها خارجیها عامل فقر هستند بلکه جدائی کشورها یا اتحاد کشورهای سرمایه داری دلیل تداوم بحران سرمایه داریست! مرغ عروسی و عزا هم طبیعتا همان اکثریتی هستند که در هر دو حالت ملعبه بوده اند!
حکومت گران انگلیس اینبار با استفاده از تبلیغات ناسیونالیستی تلاش دارند از زیر بار مالی که کشورهای کمتر توسعه یافته اتحادیه اروپا به اقتصاد انگلیس وارد کرده شانه خالی کنند. یونان، اسپانیا و ایتالیا که فشار بدههایشان کشورهائی مثل المان و انگلیس را به گوشه کشانده، راه چاره دیگری برای کشورهای مرکزی اروپا نگذاشته اند جز جدا شدن!


تاوان بحران سرمایه داری، بحران بدهی را که خود این کشورهای مرکزی مقصر اصلیش هستند را نمی خواهند بپردازند. مسئله اینست!

(4) جایگاه چپ و کمونیزم انقلابی و کارگری در پاسخ "ازدواجها و طلاقهای حکومتهای سرمایه داری":

دروغ بزرگی که حامیان اتحادیه اروپا به مردم قالب کرده اند اینست که این "اتحاد" اتحاد مردم است و پایان مرزهای ملی! البته دروغ بود.اتحادیه اروپا از زمان بوچود امدنش تلاشی بود برای همکاسه کردن تجار و صاحبان سرمایه برای استفاده از نیروی کار ارزان بصورت مواج در دوران معینی که نظام سرمایه داری داشت بر علیه بلوک شرق بلوک بندی می کرد.


کمونیزم انقلابی و کارگری در پس این هیاهوها باید جایگاه منافع مردم را نشان دهد. فرق بین انترناسیونالیزم پرولتری را با "اتحاد کارفرمایان" نشان دهد. با ناسیونالیزم همانقدر مبارزه کند که با "گلوبالیزاسیون سرمایه"!


متد کمونیستی ارائه خواستهای مشخص مردم و دنبال کردن اون خواستها در مقابل طرح های حاکمان سرمایه است. طرح "اتحادیه اروپا" طرحی سرمایه دارانه بود در دورانی و طرح "جدائی اروپا" هم پاسخی سرمایه دارانه در شرایطی دیگر. اتحادیه اروپا در کشاکش نبرد سرمایه داری با بلوک شرق و فاز کسترش سرمایه داری شکل گرفت و "رونق موقت" ناشی از این دوران را بنام خوبیهای "اتحادیه" غالب مردم کردند. حالا هم دارند جار می زنند که "اتحادیه بد است" جدا بشویم!


می گویند "چپ نمایندگی نمی شود"! همانها که دنبال "نمایندگی چپ" هستند ، خودشان در این دعوای قلابی اجالتا افتاده اند دنبال "حامیان اتحادیه" ! تاریخا مشکل چپ بی نماینده همینست.اخرش بین بدو بدتر تسلیم بد می شوند!


توی امریکا هم توی دعوای کلینتن و ترامپ ، همانها که دنبال "نماینده گی چپ" می گردند ، توی کمپ "ضد ترامپ" کلینتون برنی سندرز" سر در می آورند!


کمونیزم انقلابی و کارگری باید مهمل بودن دعوای "اتحادیه" و جدا شدن از اتحادیه را اعلام کند و توضیح دهد چرا این هیاهو برای سرکیسه کردن انسانها طراحی شده.دو طرف این دعوا ربطی به منافع مردم ندارند.گلوبالیزاسیون سرمایه داری خواهر دوقلوی ناسیونالیزم راست نو ست و دیگر هیچ! جامعه را باید حول سوسیالیزم خواهی سازمان داد! راه حل اینست!



منابع دیگر:

(1)نگاهی به همه پرسی بریتانیا و چالش های مترتب برآن(تقی روزبه)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=59240

(2)رای مردم بریتانیا برای جدا شدن از اتحادیه اروپا
http://www.nytimes.com/interactive/2016/world/europe/britain-european-union-brexit.html?_r=0

(3)اثرات فوری اقتصادی جدائی انگلستان از اتحادیه اروپا
http://www.cbc.ca/news/business/brexit-vote-business-impact-1.3650553


 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد