چه مقدار از آنچه واقعيت می پنداريم، واقعيت نيست؟

 دکتر صابر

نتیجهء آزمایشات بر حيوانات به سادگی به ما نشان می دهند که چطور محدوديت های ذهنی تحميل شده از طرف محیط بر ما تاثیر می گذارد. آزمایشات انجام شده بر کَک، فيل و دلفين مثال خوبی هستند. دکتر ادن رايل يک فيلم آموزشی در مورد محدوديتهای تحميلي تهيه کرده است . نام اين فيلم "می توانيد بر خود غلبه کنيد" است.

 در اين فيلم يک نوع دلفين در تانک بزرگي از آب قرار مي گيرد نوعي ماهی که غذای مورد علاقه دلفين است نيز در تانک ريخته مي شود . دلفين به سرعت ماهي ها را مي خورد. دلفين که گرسنه مي شود تعدادي ماهي ديگر داخل تانک قرار مي گيرند ولي اين بار در ظروف شيشه اي. دلفين به سمت آنها مي آيد ولي هر بار پس از برخورد با محافظ شيشه اي به عقب رانده مي شود. پس از مدتي دلفين از حمله دست مي کشد و وجود ماهي ها را نديده مي گيرد. محافظ شيشه اي برداشته مي شود و ماهي ها در داخل تانک به حرکت در مي آيند. آيا مي دانيد چه اتفاقي مي افتد؟ دلفين از گرسنگي مي ميرد در حالی که غذاي مورد علاقهء او در اطرافش فراوان است؛ ولي محدوديتي که دلفين پذيرفته است او را از گرسنگي مي کشد.

در مورد ککها بايد دانست که آنها حيوانات کوچک جالبي هستند. آنها گاز می گيرند و خيلي خوب می پرند. آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند .اگر يک کک را در ظرفی قرار دهيم از آن بيرون می پرد . پس از مدتي روی ظرف را سرپوش مي گذاريم تا ببينيم چه اتفاقی رخ مي دهد. کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و پايين می افتد. دوباره می پرد و همان اتفاق مي افتد! اين کار را مدتی تکرار می کند. سر انجام در ظرف را بر می داريم و کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع! سرپوش برداشته شده و محدوديت فيزيکي رفع شده است ولی کک فکر می کند اين محدوديت همچنان ادامه دارد!

فيل ها را مي توان با محدوديت ذهني کنترل کرد. پاي فيل های سيرک را در مواقعي که نمايش نمي دهند می بندند. بچه فيل ها را با طناب های بلند و فيل های بزرگ را با طناب های کوتاه. شايد به نظر آيد که کار بايد بر عکس باشد زيرا فيل های پرقدرت به سادگی می توانند ميخ طناب ها را از زمين بيرون بکشند. ولی آنها اين کار را نمي کنند! علت اين است که آنها در بچگی طناب های بلند را کشيده اند و سعی کرده اند خود را خلاص کنند و سرانجام روزی تسليم شده دست از اين کار کشيده اند! از آن پس آنها تا انتهای طناب می روند و مي ايستند. آنها اين محدوديت را پذيرفته اند. از آنجا که نحوه ی عملکرد مغز جانوران از این نظر بسیار شبیه به هم است ما می توانيم از اين آزمايشات بفهمیم که ما هم محدوديت هايی را می پذيريم که واقعی نيستند.

 به ما می گويند يا ما به خود می گوييم که نمي توان فلان کار را انجام داد و اين برای ما يک واقعيت می شود. محدوديت های ذهنی به محدوديت های واقعی تبديل می شوند و به همان محکمی! حال می توان این سوال مهم را از خود پرسيد که "چه مقدار از آنچه واقعيت می پنداريم، واقعيت نيست بلکه پذيرش ماست؟!"

 

 

خانه    |    مطالب    |    نظریات    |    تلنگر    |    پیوندها    |    تماس