من یک انسانم !

hoshyaresmaeil@yahoo.com

 

من یک انسانم ، من یک محاربم ، یک فتنه گر، آشوبگر، اغتشاش گر، جاسوس و مزدورهمه وزارتخانه ها ، عامل بیگانه ، اکنون من یک محاربم ....اما در" الله خوب " و " الله بد " ذوب نمیشوم ! آیا هنوز نامم را نمیدانید ؟ من یک انسانم !

خواب ندارم از دست همسایگان ، از دست بد مستی های شبانه ، ازنظافت بدن در آشپزخانه.....! رفتم پیش مفتی شهروعارض شدم که گفتند : نه بابا...جدی ؟ و با لبخندی چاقویی اصرارکردند که هرچه هست همین است تو اگر مشکل داری بهتر است دعوت به مدنییت را بپذیری ! و همزاد از راز مدنییت گفت : چرا مثل همسایه ها نمیشوی ؟ عرق بخور...حشیش بکش....عربده بزن....واز سوال و فکر کردن دوری کن که هم به جواب میرسی وهم خوابت درست میشود . باید مدنی بود !

ساعت 6 صبح من به آنها صبح بخیر میگویم و آنها به من شب به خیر. بعد توی اتوبوس خوابم میبرد و به کلاس دیرمیرسم و معلم با ناراحتی میپرسد : چرا دیر کردی ، آیا نگران آینده ات نیستی ؟ و من به زبان فرانسه هنوزمسلط نیستم تا بگویم : چرا ، نگران هستم ولی نه نگران خودم.... ، نگران مدنییت !

در اسلام نازنین و ایران لبخند را تازیانه میزنند و گریه وغمباد و شیون و روضه را پاداشی نیکو دهند و اسمش مدنییت اسلامی است !

در زندان تیف هم از مدنییت برایمان میگفتند : کارکن و کارکن وکارکن....وسوال و فکر کردن را فراموش کن والا به عنوان عنصر ناراحت معرفی میشدی به ابوغریب ! دقیق ترین گزارشات را هم ازمیان خودمان به دست " ارتش آزادیبخش امریکا " میرسید .

در تشکیلات مجاهدین هم که بودم همین بساط به شکلی دیگر برپا بود . با لبخندی زورکی و ماسکی از شادی که ضروری و واجب بود ، برای اثبات حقانییت انقلاب ایدئولوژیک خواهرمریم ...والا وای به حالت !

کار جمعی ، پاک کردن نخود و لوبیا ، فرهنگی و موزیک و لبخند های دوخته شده با سوزن نخ انقلاب بر لبها ! و مسئولین مجاهدین هم این همه را مدیون انقلاب مریمی معرفی میکردند و بازهم بدهکاریم .

اما در پشت آن ماسکهای شاد و لبخندهای انقلاب...، همیشه انبوهی حرف و سوال وجود داشت . والبته طرح هر سوالی به سادگی نبود . باید در هاله ایی و شکلی از کودنی و حماقت طرحش میکردی تا مثلا جواب دهند و نیاز به رفع ابهام پیدا نکنی ! والا بی بروبرگرد تبدیل به عنصر ناراحت ، مسئله دار ، پاسدار و نفوذی میشدی . به این میگن مدنییت نوین .

ببخشید ، من خیلی گیجم...کودنم...خنگم و....این استراتژی یعنی چه ؟

استراتژی یعنی جنگ آزادیبخش و فروغ 2....حمله و فتح تهران...پیروزی قطعی...و این وعده خداوند است از تنگه و توحید !

ولی آخه.....

قبل از هر آخه ایی بیشتر شاد باش و جیغ بکش و یه گونی دیگه برنج بیارتا از استراتژی برات بیشتر بگم . جان شما تا قبرآآآآآ. تا زمانی که مردم و صدام درتحریمهای مدنی جهانی قرار دارند از حمله و جنگ خبری نیست . تحریمها هم تمام نمیشود مگر با شروع یک جنگ دیگربین صدام و رژیم ایران ! و براه انداختن این جنگ کار ماست . عملیاتهای عمق و جنگ نامنظم و چوب فرو کردن تو سوراخ رژیم...تا رژیم عصبانی شود و وارد جنگ شود . در واقع ما باید جنگ را به صدام تحمیل کنیم . برای باز شدن راه تنگه ، جنگ یک نعمت الهی است .

خیلی خلاصه و مختصر صحنه همین است ودر چنین صحنه ایی ، طرح هرگونه نظری راجع به اشتباه بودن استراتژی ، معادل یک عملیات انتحاری بود بلایی به سرت میآوردند که به گربه میگفتی زندایی !

ازدست همزاد نه عصبانی میشوم و نه ناراحت . کسی از بخشی از وجود خودش که عصبانی نمیشود . اما همزاد بد قلق است و یا بد ذائقه ! از سوال خوشش نمیاید منظورش اینه که الان وقتش نیست . خسته نمیشوم و در هر تلاشی دستش را میگیرم تا کمی او را به عمق ببرم و همزاد نمیاید ، در همان سطح میماند و مانده است ! اگر بیاید میخواهم او راببرم به بیگ بنگ ، و آنجا برسرراز " الله خوب والله بد " جدل کنیم . اما مشکل همزاد با بیگ بنگ هم حل شدنی نیست . او از الله کوتاه نمیآید و میگوید باید بر علیه الله بد ایستادگی کرد و حق الله خوب را گرفت . و ما را هم فرا میخواند که با امید به احقاق حق رهبری ، میتوان و باید به هدف رسید .

آه و آخ...که ای کاش میفهمیدند رسیدنی در کارنیست والا تکامل باید تا به حال بسته بندی میشد و میرفت بالای طاقچه ، زیر پارچه های سبز!

بنازم به این نفس همزاد :

اسلام یعنی بر عیله ظلم بودن ، والله برای آزادی در خدمت مردم است . این الله با آن الله فرق فوکوله !

علامت سوال بر روی پدیده ایی به نام مثلا پرتغال است و یا دعوا بر سر نوع پرتغال ؟ وقتی علامت سوال اصلی بروی پدیده ایی به نام الله است دیگرچه حرفی برسر انواعش ؟ حالا هرکس پرتغال یا همان الله در دستش است سوژه است . لطفا اینقدر سوزنتان گیر نکند که گلسرخی مدافع اسلام بود . چون من هم پناه میبرم به مارکس : انسان با حماقت خود دین را ساخت و دین حماقت انسان را جاودانه کرد !

دریک صورت قابل تامل است که ازهمان کد معروف استفاده کند که " الان وقتش نیست ! " یعنی قبول دارد که الله و افسانه های دینی جزفقروعقب ماندگی و جهالت محصول دیگری ندارد اما چون جامعه ایران دین باور است الان وقتش نیست و باید به باورها احترام گذاشت !! ظاهرا این تئوری جهانی شده وازروشنفکران سبز ولایت به همزاد هم سرایت کرده و خلاصه الان وقتش نیست تا به همگان وجود یک غده سرطانی خطرناک را در ذهنشان یادآور شد ! و همزاد تلاش دارد مرا به الله خوب امیدوار کند .

البته امید دادن که بد نیست . من هم امید دارم خوبش هم دارم . اما امید به الله خوب قصه 2 قرن پیش بود . آن روزها هم گفتن از اشتباهات ، آن هم خیلی کوچولو ( اگر هم باشند ) کینه توزیهای بچه گانه ایی بود که نقالش یا ماموربود ویا فقیری فکری ! اگرمنظور از فقرفکری ،ذوب نشدن درحماقتی به نام "الله خوب" است ، پس من خیلی فقیرم وبه این فقرمفتخرم .

ولی با این یکی موافقم که هیچکس ازقانونمندی اشتباه گریزی ندارد آن هم در مسیرهای آنچنانی . اما تکرار اشتباه واصرار بر اینکه اشتباهی وجود ندارد ووقتی اشتباهات به الگوی رفتاری تبدیل میشوند دیگر کادرش اشتباه نیست . اشتباهی که طولش 30 سال و عمقش 1400 سال باشد و قیمتش هم جان و زندگی دیگران....! اسمش خیانت و جنایت و حماقتی است که خوب و بدی الله ، روکش و توجیهش است .

" الله خوب و بد " محصول ذهن بیمار مارمولکهایی است به نام روشنفکران دینی ، از جمله سروش و پاپ و خامنه ایی و بوش ! مثلا این روشنفکران دینی هیچکدام با پدیده ایی کثیفی به نام اعدام که یک جنایت دولتی است ، مخالف نیستند ولی در نحوه انجام آن اختلاف نظر دارند . آنها با پدیده زشتی به نام سانسورهم اساسا مخالف نیستند بلکه در اندازه و شکل اجرایی آن با هم اختلاف نظر دارند و آن را مفید هم میدانند ! منظورم ازسانسورهم واقعا سانسور است بدون هیچ تبصره و پارتی بازی های رایچ !

مشکل همزاد این است که با خودش هنوز تعیین تکلیف نیست والا قسمت پر لیوان ( اگر باشد ) نیازی به تشریح ندارد .

وقتی از دلت بی خبرند و اسیر نورپردازی های صحنه هستند چه راه سختی در پیش داریم !

 

16.01.2010

اسماعیل هوشیار

ژنو

 

خانه    |    مطالب    |    نظریات    |    تلنگر    |    پیوندها    |    تماس