مقاله

 

 

تاریخ انتشار :16.12.2015

"مانیفست هیچی" !

hoshyaresmaeil@live.com

 

یک مانیفستی شامل شش بند منتشر شد که به خاطر پیچیدگی آن از درکش عاجز بودیم . بعد که با دیگرانی مشورت کردیم متوجل شدیم که این کلا مانیفست نیست بلکه نصیحت است ، بعد که دلیل انتشار این نصیحت نامه را در شرایط فعلی پی گرفتیم ، رسیدیم به هیچی... ! خلاصه که هیچی به هیچی !

 

 

نویسنده مطلب عضو سابق مجاهدین و شوراشان بوده است . در دوران زندان تیف درعراق ما با هم بودیم . از نظر فردی مثل بقیه آدمهاست یعنی نقطه چینی از مثبت و منفی . از نظر عقیدتی مثل بقیه مرتجعین است . سال 2008 به سوئیس رسید و حدود 4 سال تا سال 1392 ساکت بود یا وقت نداشت . بعدش و از نظر سیاسی خودش را آویزان کون تیم مصداقی و همنشین جاکشهای سیاسی کرد . این انتخاب البته به سلیقه خودشان مربوط است . افراد درهر انتخابی یا تشخیص نمیدهند که در چه خطی بوق میزنند و یا تشخیص میدهند و انتخاب میکنند ، که در هر صورت حرفی نیست . منظور من هم دقیقا همین نقطه سیاسی است . چون از نظر عقیدتی و اسلام حقیقی چیزی برای دفاع کردن ندارد . انواع اسلامهای موجود و خدایان ابله و جنایتکار در بستر سیاست روز خودشان را با عملکرد خودشان به رُخ میکشند ! مگر اینکه برای معرفی اسلام واقعی ، تنها مرجع سالم را خودشان بدانند مثل مصداقی که تنها عنصر سالم سیاسی معرفی کرد خودش را.....

 

 

در بند اول اشاره به باند مرده سیاسی رجوی میکند . ولی مرده سیاسی را برایش جیغ و هوار نمیکشند بلکه فقط دفنش میکنند . باند رجوی مثل مرده است و حالا کی زنده است ؟ جریان سلطنت ، جریان اصلاح طلبان حکومتی ، چپها....بالاخره یک نفس کشی باید باشد و اگر نیست پس یکی را باید خلق کرد ! خلق موجودی به صفت جریانی ، خارج از جامعه هم مثل خلق و رشد جنینی در داخل ماشین ( غیر طبیعی ) است .  البته سالها طول کشید تا خودمان هم متوجل شویم که سیاست روز ظاهرا فقط با جنازه ها پیش میرود ! نجات مرده هم شاید به دوران فراعنه مصر برگردد که جنازه ها را مومیایی میکردند تا برای ورود به بهشت خوشگل باشند ! به نظر من هنوز هم درک واقعی ندارند . و گرنه در کنار این مرده سیاسی یک موجود نیمه زنده نشان میداد تا ذهن متعادل شود . این موجود فرضی نیمه زنده از لاشه سیاسی رجوی ، باید جان دارتر و قوی تر باشد . من آویزان شدن به انواع لاشه ها را به کسی توصیه نمیکنم ولی بقیه آنچه که در زمین سیاست موجود است واقعا چنگی به دل نمیزند بلکه حال به هم میزنند ، تمام موجودی زمین سیاست زیرهمین چتر است .

 

 

یکی از مشکلات جدی اعضای سابق مجاهدین نداشتن درکی واقعی از دنیای بیرون است . این گُسست جبری از جامعه طی 3 دهه و زندگی طولانی در تشکیلات بسته مجاهدین ، جبرا افراد را از هر گونه خلاقیتی تهی کرده است . عمدتا هم سابقه هر چه بیشتر یعنی فسیل تر ! این را جهت طنز و مسخره نمیگویم بلکه خیلی جدی تجربه کردیم . در زندان تیف وقتی نظرات مختلف را گوش میکردم متوجل این فاجعه شدم .

 

 

 نویسنده این مطلب ، یکی از کسانی بود که از آن زمان درک درستی از شرایط بیرونی نداشت و دنبال نجات جنازه سیاسی مجاهدین و اسلام واقعی بود ! نجات جنازه سیاسی مجاهدین هم به زمان سعید شاهسوندی برمیگردد . یکی از دوستان نزدیک نویسنده هم در تشکیلات مجاهدین حدود یک دهه پیش از همان زندان تیف رفت خونه مامانش اینا....توی این 10 سال داشته تخمه ژاپنی میشکسته که تیم استعداد یاب وزارت اطلاعات زمان نجات لاشه سیاسی مجاهدین را دوباره یادآوری میکند و حضرتش از خونه مامانش اینا راهی پنجره ای به سوی خانه باباش اینا شد ! منظورم از این اشاره این است که طرف با سابقه تشکیلاتی است ولی درک و شعور سیاسی ندارد و بازی را تشخیص نمیدهد و به راحتی بازیچه قرار میگیرند ! این عدم تشخیص ربطی به جغرافیا و زمان مشخصی ندارد .

 

 

در زمین سیاست امروز بین نیروی حاکم و بقیه نیروهای سیاسی موجود تفاوت کیفی نیست . بادهای سیاسی جهانی خارج از اراده ما میوزند . خاورمیانه در خون نشسته است. حکومت اسلامی با برجام وجام زهرش ، باتلاق عراق و نیروی زندانی مجاهدین که عملکرد مشخص سیاسی خودشان را دراین مثلث خونین و شوم دارند . به جان ارباب فقط نصیحتهای یک رهبر معنوی مسلمان و کنفسیوس جدید رو کم داشتیم !

 

 

میشود بازی سیاسی را درست یا غلط ، تشریح و نقدش کرد ( و شما هم لطفا اگر میتوانید ) . یکی حاکم است و دیگری در تبعید و دیگری در فیس بوک....برخورد با هر کدام از این نیروهای موجود هم یا سیاسی است ویا ایدئولوژیک ! جریان حاکم بر سازمان یا همان باند رجوی و شرکاء بلحاظ سیاسی مردگانی بیش نیستند...پس نیازی به جیغ بنفش برای جنازه نیست . ضمن اینکه سیاست مشخص روزانه فعلا با جنازه ها ( بد یا خوب ) پیش میرود . حضرت نظم نوین با حاکمش توافق برجام میکند و نیروی مخالفش را هم سمت و سوی باب طبع خودش را میدهد این اسمش بازی سیاسی است !

 

 

شکار حکومت اسلامی حاکم و باند رجوی شدن اصلا خوب نیست . اما زشتر از این 2 گزینه هم هست .  آدمها مثل تاپاله ای  خودشان را به خرمگسهای زمین سیاست تعارف کنند . منظورم از خرمگس هم همین تیم مصداقی و همنشین است که سوار فرغون نظم نوین بوق میزنند !

 

 

 

 

 

اسماعیل هوشیار

15.12.2015

 

...................................................................

 

 

نکاتی و درد و دلی با دوستان و افراد جدا شده
سعید جمالی



1. جریان حاکم بر سازمان یا همان باند رجوی و شرکاء بلحاظ سیاسی مردگانی بیش نیستند (در نوشته های قبلی کمی توضیح داده ام).... این نکته از آن جهت مهم است که چارچوب برخورد با این جریان را روشن می سازد و از مسیرهای انحرافی و افراط و تفریط باز میدارد.

2. هر کدام از ما در اساس بخاطر بهروزی مردم و سرزمینمان وارد امر مبارزه شده ایم و تلاش این بود تا با در افتادن با دشمنان ملت ایران و این سرزمین شادکامی را به ارمغان بیاوریم. اینکه در این مسیر با چه ناهمواریهای وحشتناکی روبرو شدیم نباید خللی در هدف و تصمیم ما ایجاد نماید..... معنای «که عشق نمود اول ولی افتاد مشکل ها» جز این نیست. طول تاریخ پر است از چنین اتفاقاتی، ما اولین آن نبوده و آخرین آن نیز نخواهیم بود. اصلا اقتضای این مسیر و رسیدن به «آزادی» چنین است. شک نکنید همه درد و رنجها به ثمر رسیده و خواهد رسید. اگر تحمل این درد و رنجها نبود امروزه ما تجربه رژیم جنایتکار آخوندی و خرده جنایتکارانی امثال رجوی را پشت سر نگذاشته بودیم و بالطبع آن مردم ما نیز از چنین تجربه و بلایی عبور نمیکردند. پس به آنچه گذشته و بر سرمان آمده کم بها ندهید. اگرچه ناآگاهی، اعتماد کورکورانه و سهل انگاری و شاید که خرابکاری تک تک ما کم نبوده اما مجموعا کار بزرگی در تاریخ این سرزمین رخ داده است. تاریخ یعنی آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده نشان داد که این پیشرفت، مسیر دیگری جز آنچه که اتفاق افتاده نمی شناسد.

3. توجه داشته باشیم که بلا و مصیبت عظیم قبل از هر کس بر سر ملت و مردم ما نازل شده است. آنها بودند که درد و رنج اصلی را در تمامی این سالیان متحمل شدند. فقر و فلاکت و فساد و جنگ و کشتار قبل از ما نصیب آنها شد. کسانی که به اندازه ما نقش و مسئول نبودند. ما و نسل ما با اختیار و اراده این مسیر را انتخاب کردیم و در آن پا گذاشتیم.... هر کدام از ما میدانستیم که با مشکلاتی زیادی روبرو خواهیم شد.... اگر چه انتظار خنجری از پشت را نداشتیم اما برای اینکه به نتیجه ای برسیم خوب است که آنرا هم ناشی از «حماقت» خود بدانیم. با چنین تخته پرشی است که میتوان گامی به جلو برداشت و از آنچه گذشته درسی گرفت و بهره ای به مردممان برسانیم. واقعیت خود و میزان آگاهی تاریخی مردممان را برسمیت بشناسیم تا اینکه فقط گله گذار نباشیم و بدانیم چه مسیر دشواری در پیش بوده است.

4. و در ادامه اجازه ندهیم که «قربانی» نظام سلطه آخوندی و تفاله ای بنام رجوی بشویم. بدانیم که دوران سخت و سرکوب به پایان خود رسیده و زنجیرهای اسارت در حال گسستن است. تلاشی این تشکیلات سرکوبگر باید زمینه ای از خودآگاهی و ایستادگی بر سر اصول و افشاء جنایتکاران بشود. بیاد سرزمین عزیزمان ایران و مردم به جان آمده مان باشیم تا بدانیم چه باید بکنیم.

5. مشکلات خود را عمده نکنیم، هر کدام از ما سختی های زیادی را متحمل شده ایم. یقینا با صبر و صبوری به نتایج بهتر و شرافتمندانه تری دست پیدا خواهیم کرد. مشکلات جاری و روزمره باعث نشود چشم طمع به کمک عناصر وابسته به رژیم بدوزیم و بهای آنرا با تطهیر رژیم بپردازیم. میتوان با استفاده از تجارب یکدیگر در همه زمینه ها بر مشکلات فائق آمد و مسیر انتقادی درست تری را برگزید. فراموش نکنید زمین خدا وسیع است!

در کمپ و زندان تیف باند رجوی تلاش بی وقفه ای را با کمک آمریکایی ها بعمل می آوردند تا هر طور شده افراد را به ایران و به نزد رژیم بفرستند تا باصطلاح آنها را رژیم مال کنند.... البته آنها نمیدانستند که نهایتا این حربه به سمت خود آنها خواهد چرخید و این سوال را راجع به آن تشکیلات سرکوبگر ایجاد خواهد نمود که از چه محتوائی برخوردار بوده که چنین محصولاتی ببار آورده.....اما افراد زیادی نیز بودند که شرایط بسیار طاقت فرسای چهار پنج ساله را تحمل کردند و بدنبال آن هم با مشقات زیادی سرافرازانه و شرافتمندانه خود را به گوشه ای از دنیا رساندند تا روسیاهی جنایتکارانه به روی رجوی و شرکاء بماند. و امروزه قربانیان و دست پروردگان رجوی و رژیم جنایتکار با توجه به امکانات مادی که در اختیار دارند بدنبال آلوده و مخدوش کردن همه مرزهای شرافت و بی شرافتی اند تا قربانیان بیشتری بگیرند. اما آنان که لذت «نه» گفتن به این دوگانه های یگانه را چشیده اند میدانند که حفط شرافت انسانی با هیچ چیز قابل معاوضه نیست.

.......

6. یک مشی متعادل و واقع گرا و بدور از هر افراط و تفریطی در همه زمینه ها میتواند رمز موفقیت باشد. عصاره همه تجارب گذشته در همین نکته نهفته است. خطای بزرگ همگی ما در فقدان چنین عنصری بوده. احساسات را باید کنترل کرد و با عقل و درایت به سر وقت قضایا رفت.



یکشنبه 22 آذر 94/ 13 دسامبر 2015

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد