پایان یک دهه !

سهیلا شریفی

 

 

اولین دهه قرن بیست و یکم دارد با سرعتی باورنکردنی به پایان می رسد. ده سال پیش وقتی دهه ٩٠ به انتهای خود رسید و بشریت با دبدبه و کبکبه به قرن بیست و یک خوشامد گفت بسیاری از مردم امیدوار بودند که قرن و دهه جدید برایشان رفاه و آسایش و شادی بیشتری با خود به ارمغان بیاورد. امیدوار بودند که یکه تازی نئوکنسرواتیزم و میلیتاریسم دولتی امریکا و شرکا که در عراق و منطقه شروع شده بود به پایان برسد و قرن بیست و یک که از همان ابتدا معلوم بود پیشرفتهای عظیم تکنولوژیک را با خود خواهد داشت دنیائی نوین و مبری از کشتار و فقر و نابرابری باشد. امروز صبح که داشتم حوادث و اتفاقات مهم این دهه را در ذهنم مرور می کردم باورم نمی شد که ایده ها و آرزوهای میلیونها انسان در سراسر دنیا تا به این حد به ناامیدی تبدیل شده است، باورم نمی شد که ده سال می تواند اینهمه درد و رنج و مشقت و کشتار و خونریزی را در خود داشته باشد، که تا این درجه بشریت در این ده سال به عقب رانده شده است و تا به این حد به انسان و انسایت حمله شده است.

تروریسم اسلامی که با حمله وحشیانه به برجهای دوگانه در نیویورک و کشتار هزاران انسان بیگناه نمایش خونین خود را شروع کرد، بسرعت بساط خونریزی و ترور خود را در کشورهای دیگر دنیا و مخصوصا در منطقه خاورمیانه پهن کرده و گسترش داد. در همان حال میلیتاریسم دولتی امریکا که عرصه را در سطح اقتصادی به خود تنگ می دید و در پی یافتن بهانه ای بود که قدر قدرتی جهانی خود را حفظ کند، به بهانه جنگ علیه ترور دامنه تروریسم دولتی خود را وسعت بخشیده و حمله به افغانستان و عراق را سازمان داد. هنوز به سالهای میانی دهه ٢٠٠٠ نرسیده بودیم که دنیا را آتش و خون گرفته بود و صحنه های دردناک اجساد لت و پار شده مردم بی دفاع عراق و افغانستان، چهره های گریان مادران و پدرانی که فرزندانشان را از دست داده بودند و بچه هائی که تا پاسی از شب منتظر بازگشت پدرشان از سرکار بودند که برایشان غذا بیاورد بیخبر از اینکه پدرشان را جنایتکاران تروریست اسلامی برای همیشه از آنها گرفته اند، به داستان زندگی روزمره مردم دنیا تبدیل شد و بر صفحه تلویزیونها راه پیدا کرد. ابوغریبها و گوانتاناماها بعنوان بخشی از حوادث جنگی به نرم زندگی تبدیل شدندو حمله همه جانبه ای از هر دو طرف به معیارهای انسانی و تمام دستاوردهای تاکنونی بشریت شروع شده بود. دولتهای غربی فرصت را غنیمت دانستند که به بهانه مبارزه با تروریسم به حقوق مدنی مردم حمله کرده و بسیاری از دستاورهای مدنی و حقوقی را پس بگیرند. جامعه را نظامی کرده و اختیارات پلیس و سازمانهای امنیتی را زیاد کردند. از رفاهیات مردم کاستند و پول مالیاتها و هزینه های جامعه را صرف خرید و توسعه امکانات جنگی و نهادهای پلیسی و جاسوسی کردند و هر صدای اعتراضی را به بهانه خطر تروریسم سرکوب و ساکت نمودند. رسانه و ژورنالیسم  و میدیا و مطبوعات همگی به نام و تحت عنوان جنگ علیه ترور و در خدمت نظم نوین جهانی سازمان داده شد که با اشاعه و پر و بال دادن به خطرات  تروریسم مردم را بمباران روانی کرده و سعی کردند آنها را به تمکین وادارند.

از طرف دیگر جنبش اسلام سیاسی که به یمن تنفر و خشم مردم از جنگ طلبی و کشتار وحشیانه آمریکا و دولتهای غربی  زمینه را برای گستراندن بالهای سیاه خود مناسب می دید، جهاد خونین خود را به خیلی از کشورهای دنیا سرایت داد. بمبگذاری انتحاری، به خاک و خون کشیدن انسانهای بیگناه، تهدید و کشتن هر کسی که جرات به خود داده و در مخالفت با این جنبش دهن باز کرده بود و مصادره گله های امامان و شیخ پشم الدینهایشان برای تحمیل حجاب و دادگاههای شریعه و آپارتاید جنسی در هر نقطه دنیا که زورشان می رسید، فقط گوشه کوچکی از اقدامات و کارهای این جنبش کثیف و ارتجاعی را نشان می دهد. کشوری مانند عراق که تا قبل از حمله آمریکا کشوری نسبتا مدرن و سکولار بود، ناگهان به میدان تاخت و تاز صدها گروه و سازمان عمیقا عقب مانده و ارتجاعی اسلامی تبدیل شد. در عرض مدت کوتاهی و با استفاده از پولهای کلانی که دولتهائی مانند ایران و عربستان سعودی در دست و بالشان ریخته بودند، سازمانهای متعدد اسلامی سر بلند کرده و جنگ تروریستی خودشان را در درجه اول برعلیه مردم شروع کردند. زن به کنج خانه رانده شد و در خیلی از مناطق بدون حجاب ظاهر شدن در خیابان  هم معنی با خودکشی بود. افغانستان همچنان در شعله های آتش دبستانهای دخترانه می سوخت و تهدیدات طالبان و اسلامیستهائی که در دولت بودند زنان را همچنان در برقع و جامعه را زیر چتر سیاه اسلام  نگاه می داشت. در اسرائیل و فلسطین جنگ مذهبی زندگی را برای یکدهه دیگر بر مردم این مناطق سیاه کرد. بچه های فلسطینی را در آغوش پدر و مادرشان به رگبار بستند و در مدارس بسلان در چچنیا آنها را بیرحمانه به خاک و خون کشیدند. هرجا پای کثیف این جنبش رسید، کشتار و خونریزی و ترور را با خود به ارمغان آورد و شادی و رقص و موزیک و عشق را وحشیانه به سلاخی بردند.

اما در کنار همه این جنایات و وحشیگریهای دو جبهه تروریستی دنیا باید تاریخ این دهه را با ذکر مبارزات مردم آزادیخواه و انسان دوست سراسر دنیا نوشت. ده سال گذشته در حالی که هر دو جبهه ترور تلاش کردند جامعه جهانی را به قعر سیاهی و جنگ و کشتار برده و نهایت بربریت را به انسان تحمیل کنند، جبهه دیگری، جبهه سومی از مردم و انسانهائی که حاضر نبودند تن به این سرنوشت بدهند و تسلیم شوند، سربلند کرده و در مقابل حمله به انسان و دستاورهای انسان مقاومت و ایستادگی کرد.  در ١٥ فوریه ٢٠٠٣ در بیش از ٨٠٠ شهر دنیا میلیونها نفر به خیابانها آمدند تا بر علیه جنگ در عراق اعتراض کنند. این نمایش پرشکوه و میلیونی شاید اولین بارقه های جهانی حرکت جبهه بشریت برعلیه جنایات میلیتاریستهای هر دو طرف بود. فقط در شهر رم ایتالیا بیش از ٣ میلیون نفر به خیابان آمدندکه باعث شد این تظاهرات در کتاب رکوردهای جهانی بعنوان بزرگترین تظاهرات در تاریخ ثبت شود.  گروهها و سازمانهای متعددی برای مبارزه بر علیه جنگ و تروریسم و ارتجاع و عقب ماندگی در سراسر دنیا تشکیل شدند و در دفاع از مدرنیسم و سکولاریسم تلاش کردند. مبارزه برعلیه حجاب، دادگاههای شریعه، قتلهای ناموسی و مدارس مذهبی در بعضی از کشورهای اروپائی و کانادا تلاشی ارزشمند از طرف سکولاریستها و آزادیخواهان دنیا  برای جلوگیری از گسترش دامنه نفوذ جریانات مذهبی و مرتجع اعم از اسلامی و غیره بود که تا حدود زیادی موفق بوده است.  به جرات می توان گفت که به یمن این مبارزات بی وقفه بوده که جریانات ارتجاعی مذهبی، تئوریهای تبعیض آمیزی مانند نسبیت فرهنگی و نژاد پرستی و قوم پرستی نتوانسته اند کل دنیا را تسخیر کنند و انسانیت را به  ایستگاه نهائی بربریت برسانند.

اما اغراق آمیز نخواهد بود اگر ادعا کنیم که سنگر اصلی جبهه مبارزه برای انسانیت در ایران است. ایران کشوری که ستون اصلی اسلام سیاسی به مدت سی سال است در آنجا حکومت می کند، شاهد پرشورترین و شجاعانه ترین مبارزات و تلاشهای به حق میلیونها انسانی است که زندگی انسانی و آزاد می خواهند، که از سلطه حکومت اسلامی بر جان و زندگیشان به تنگ آمده اند و  می خواهند از دست  آن رها شده و یک دنیای برابر و آزاد برای خود و جامعه اشان  بسازند. دهه اول قرن بیست و یکم در ایران دهه شکل گیری و سر برآوردن جنبش سرنگونی طلبی مردم برعلیه جمهوری اسلامی است. از همان اوایل دهه مبارزات مردم اوج گرفت. هیجده تیر ها و شانزده آذرها، اوج گیری اعتراضات و اعتصابات کارگری، شکل گیری جنبشهای دفاع از حقوق کودک و جنبش علیه اعدام و مبارزه بی وقفه زنان و جوانان برعلیه حجاب اسلامی و آپارتاید جنسی مشخصه های برجسته این دهه در ایران هستند. در سرلوحه همه اینها  خیزش و جنبش انقلابی چند ماه اخیر مردم ایران است که حتی به گفته خبرنگاران و صاحبنظران دنیا یکی از ٣ واقعه مهم سال ٢٠٠٩ محسوب می شود. انقلاب مردم ایران که از خرداد امسال (ژوئن ٢٠٠٩) شروع شده است، حکایت از اراده و عزم جزم مردم ایران برای پایان دادن به نظام ننگین و سیاه ارتجاع اسلامی و دنیای نابرابر و غیر انسانی سرمایه داری  دارد. مردم ایران در برابر هارترین رژیمهای تاریخ ایستاده و شجاعانه مدرن ترین و انسانی ترین مطالبات و خواسته ها را در برابر این رژیم و دنیا گرفته اند. آنها خواهان پایان دادن به تبعیض و نابرابری، آپارتاید جنسی، فقر بی حقوقی، اعدام، شکنجه و تجاوز هستند. آنچه در این شش ماه گذشته در ایران  اتفاق افتاده و همچنان ادامه دارد بازگو کننده آمال و آرزوهای مردم سراسر دنیاست. روزنه امیدی است که مردم دنیا با علاقه و اشتیاق فراوان آنرا دنبال  و از آن حمایت می کنند. یکی از خصلتهای ویژه این انقلاب ارتباط مستقیم و تقریبا بلافاصله آن با سراسر دنیاست. عکسها و ویدیو کلیپهائی که در عرض کمتر از یکساعت از وقوع حادثه برروی سایتهای سراسر دنیا و بر صحنه تلویزیونها ظاهر می شوند هرگونه فاصله زمانی و مکانی را از بین برده و انقلاب ایران و تحولات آنرا به امر همه مردم آزادیخواه و برابری طلب دنیا تبدیل کرده است.

دو حادثه بسیار مهم در انتهای سال ٢٠٠٩ بخوبی خصلت نما و بازگو کننده ویژگیها و مطالبات این انقلاب هستند. اول حرکت سمبلیک مردم سیرجان در تلاش برای نجات اعدامیها و به آتش کشیدن سکوی اعدام بود که بخوبی عظمت و گستردگی جنبش انسانی ضد اعدام  در ایران را نشان می دهد. اهمیت این حرکت تنها در تلاش برای نجات جان دو نفر اعدامی و یا تبدیل بساط رژیم به ضد خودش نیست، آتش زدن سکوی اعدام یک حرکت تاریخی است که مطمئنا نسلهای آینده در مورد آن کتابها خواهند نوشت و فیلمها خواهند ساخت. حرکت شجاعانه مردم سیرجان بعنوان نمونه سمبلیک مبارزه علیه قتل عمد دولتی و ارزشگذاری برای جان انسان مورد تحسین و ستایش انسانهای آینده خواهد بود. همانطور که ما امروزه با افتخار به قهرمانیها و مبارزات نسلهای پیشین نگاه می کنیم و شجاعت آنها را در مقابله با دیکتاتورها و جنایتکاران می ستائیم، همانطور که از دیدن فیلمهای مقاومت و فداکاری و شهامت نسلهای پیشین به هیجان می آئیم و از آنها درس می گیریم، سیرجان و پاره کردن طناب دار هم به چنین الگوئی تبدیل خواهند شد. لازم به یادآوری است که اهمیت مبارزه با اعدام را باید در فضا و زمانی دید که قدرتهای بزرگ دنیا با به نمایش درآوردن اعدام صدام حسین در برابر چشم جهانیان این نوع آدم کشی شنیع و غیر انسانی را مشروعیت بخشیدند و به آن دامن زدند.

و آخرین اتفاق مهم امسال هم اتفاقات شنبه و یکشنبه اخیر روزهای تاسوعا عاشورا بود که دیگر شکی برای کسی باقی نگذاشت که این انقلاب می رود که بزودی بساط این جانیان آدمکش را برچیده و دنیائی نوین  را برپا کند. عظمت اعتراضات و حرکت روز عاشورا، سنگربندی در مقابل نیروهای تا دندان مسلح، به زانو درآوردن و به تنگنا انداختن آنها، همبستگی و اتحاد پرشور مردم با هم، حضور وسیع و فعال زنان و دخترانی که گاها روسریهایشان را هم از سر برداشته بودند، استفاده از تکنولوژی و ثبت بی وقفه لحظات و از همه مهمتر شجاعت و شهامتی که زن و مرد و پیر و جوان از خود نشان می دهند، جای این انقلاب و این حرکت را در دل میلیونها انسان در سراسر دنیا باز کرده و روزنه های امید را در برابر آنها گشوده است.  انقلاب مردم ایران در رسانه های دنیا بعنوان یکی از سه واقعه مهم سال ٢٠٠٩ نام برده شده است، من فکر می کنم این انقلاب می رود که به مهمترین واقعه قرن بیست و یکم تبدیل شود. *

 

 

 

خانه    |    مطالب    |    نظریات    |    تلنگر    |    پیوندها    |    تماس