سهيلا شريفي: زلزله در هائیتی، داستانی آشنا در دنیائی وارونه

 

 
بعد از ظهر روز سه شنبه زمین لرزه ای به مقیاس هفت درجه ریشتر بخشهائی از کشور هائیتی و مخصوصا شهر "پورت او پرینس" پایتخت آن را لرزاند و دهها هزار منزل مسکونی و مدرسه و بیمارستان و اداره و مرکز کاری را با خاک یکسان کرده و هزاران نفر را در زیر این آوارها مدفون نمود. خبرگزاریها از ارقامی مانند "هزاران نفر" و "ده ها هزار نفر" کشته شده سخن می گویند. به گفته رئیس جمهور هائیتی حتی بیم آن می رود که آمار کشته شدگان به "صد هزار" نفر برسد. سازمان صلیب سرخ اعلام کرده است که این زلزله بر زندگی بیش از ٣ میلیون نفر تاثیر مستقیم گذاشته است. همه اینها هنوز در عرض مدت کمتر از بیست و چهار ساعت از وقوع این فاجعه است و تقریبا همه صاحبنظران بر این عقیده اند که شرایط اقتصادی و سیاسی کشور طوری نیست که گروههای امداد و ابزار مناسب برای نجات کسانی که زیر آوار گیر کرده اند و هنوز امیدی به زنده ماندنشان هست اعزام شوند و یا به زخمیها و بازماندگان فاجعه کمک شود.

ابعاد این فاجعه بطرز دردناکی فراتر و بیشتر از آنچیزی است که در تصور کسی بگنجد. فکرش را بکنید، صد هزار نفر از فقیرترین مردم دنیا در یک جزیره کوچک، در سرزمینی بحران زده که تاریخی مالامال از جنگ و شورش و خشونت و تلاش برای نجات از چنگال برده داران و استعمارگران و دیکتاتورها دارد، ناگهان در عرض مدت کوتاهی زندگیشان را از دست می دهند. شواهد نشان می دهد که آنهائی که فوری کشته شده اند در مقایسه با کسانی که هنوز زیر آوار درد می کشند و یا دیگرانی که باید با بقایای این فاجعه، با بی خانمانی و آوارگی و گرسنگی و بیماری دست و پنجه نرم کنند خوش شانس محسوب می شوند.
طبق معمول همه دارند در مورد اینکه ساختار خانه ها بد و آسیب پذیر است و مردم فقیر هستند و امکان ساختن خانه های بهتر ندارند و اینکه دولت به فکر شهروندانش نیست و علیرغم اینکه این کشور همیشه دستخوش گردبادها و حوادث طبیعی بوده است، طرحی برای ساختن خانه های مقاومتر در دست دولت نبوده، صحبت می کنند. داستانی آشنا و دردناک تکرار می شود. چیز تازه ای در این سناریو نیست.

فقط یک آمار صد هزار نفری دیگر به آمارهای سرسام آور فاجعه های پیشین افزوده می شود و چند میلیون مردم بی خانمان و آواره و دربدر می شوند و کودکانی که حتی با بودن پدر و مادرشان بسختی نانی برای خوردن داشتند، برای بقای خود طعمه باندهای مواد مخدر و تنفروشی و آدمکشی می شوند. کسی قیافه های دردناک قربانیان گردباد کاترین در منطقه نیواورلئان آمریکا را فراموش نکرده است، همه می دانیم که بازماندگان زلزله بم هنوز هم دارند با عواقب این فاجعه دست و پنجه نرم می کنند و تصاویر زنان و مردان و کودکان گرفتار شده در فاجعه سونامی هنوز کاملا از صفحه تلویزیونهای جهان پاک نشده اند. زلزله و سیل و گردباد و آتشفشان حوادث طبیعی هستند و شاید کار زیادی برای جلوگیری از وقوع آنها نتوان انجام داد (البته اینکه چقدر بشر در بوجود آوردن این حوادث نقش دارد، جای بحث دارد)، اما پیشرفت علم و تکنولوژی به بشر این امکان را داده است که میزان تلفات این حوادث را به حداقل برساند.

ساختن خانه هائی با زیرساختهای بهتر، پیشبینی حوادث و تلاش برای خارج کردن مردم از محل حادثه، آمادگی برای مقابله با این حوادث و سازمان دادن امداد برای کمک به قربانیان حداقل کارهائی هستند که با امکانات و داده های امروزی بشر براحتی قابل وصول هستند و ميتوانند ميزان تلفات را تقريبا به صفر نزديك كنند. چرا این اتفاق نمی افتد؟ چرا کسی بفکر جلوگیری از این حوادث و یا فراهم کردن امکانات بهتر برای مقابله با آنها نیست؟ بخاطر اینکه ساختن خانه های بهتر برای مردم فقیر بسود حاکمان در قدرت نیست، بخاطر اینکه ثروتهای جامعه خرج بودجه های نظامی و ساختن نیروگاههای اتمی و غیره می شوند، بخاطر اینکه جان انسان ارزشی ندارد، بخاطر اینکه انسانها تبدیل شده اند به ارقام. صد هزار نفر کشته، سه میلیون نفر قربانی، هزاران نفر بی خانمان و آواره، چند هزار کودک بی سرپناه.... واقعا وقت آن رسیده است که بشریت برای عوض کردن این دنیای وارونه کاری کند.*

 

 

خانه    |    مطالب    |    نظریات    |    تلنگر    |    پیوندها    |    تماس