انقلاب انسان را زیبا میکند ؟
hoshyaresmaeil@yaoo.com
یک درگیری درونی و یا لحظه ایی
پایدار از احساس . همزاد هم هست ولی در سکوتی پرمعنا و با لبخنی با مسما !
یک چیزی و یک حسی انکار ناکردنی . ابتدا باید از کلیشه های قدیمی و تکراری
خارج شد !
( انقلاب یک تحول کیفی و
بنیادین ، یک چرخش عظیم حیاتی در حیات جامعه است . در هم کوبیدن یک ساختار
کهنه و جایگزین کردن ساختاری نو و مترقی و.....الی آخر )
از خیلی سرفصلها تا به حال
عبور کرده ایم منظورم تاریخ انسان است . اما چنین کلیشه یا تعریفی از
انقلاب نزدیک به دو قرن پیش مدون شد و هنوز مورد استفاده قرار میگیرد . به
نظر من نه غلط است و نه بد و نه اشتباه . اما کلیشه ایی محدود است و درگیری
از همین جا شروع شد ! یعنی از لحظه ایی که احساس کردم نیاز به هوایی تازه
دارم . باید از یک جایی شروع میکردم . سری به انقلاب اکتبر زدم و بعد نگاهی
به انقلاب کبیر فرانسه ....گریزی به انقلاب فرهنگی چین.....و بعد فراری از
انقلاب فرهنگی اسلام.....انقلاب ایدئولوژیک هم هست !
چکار باید میکردم ؟ یا باید
شعار و توضیح و تعریف و تمجید از انقلاب و یا کاری دیگر ! چطور است از
انقلاب بورژوازی شروع کنیم و یا انقلاب اقتصادی ....از علم هم میشود شروع
کرد از جدول مندلی یوف و نیوتن و اینشتین ......اصلا مگر ته و انتهایی دارد
؟ و اصلا مگر میشود نقطه آغازی بر آن گذاشت ؟ میخواهید برویم از اسپارتاکوس
شروع کنیم ؟ و یا خروج انسان از غار .... و یا پائین آمدن انسان از
درخت....خروج اولین آبزی از دریا و ورودش به خشکی.....و آن سنگ آسمانی که
آمد و نسل دایناسورها را از بین برد و یا انفجار بیگ بنگ ...منظورم همان
انقلاب است .
هر چه فراتر از حجم و وسعت
محدوده چشم فاصله میگیریم و فراتر میبینیم به زیبائی اش بیشتر پی میبریم و
به عظمت و بیکرانگی آن ! آرزو میکنم روزی ، روزگاری فرا برسد تا اندازه و
وزن هر تکانی در محدوده دریچه چشم اسیر نماند و الا در همان نقطه چینهای
تجربه ، زنده زنده باید تجزیه شد !
روزی که برایم نوشتند تو چرا
گفته ایی : در این جنبش اخیر مردم ایران ، " انقلاب یک فرض است ..... " و
این یعنی توهین به انقلابیون ! و دیگری هم گفته بود : این یعنی توهین به
مارکس !
باور کنید تعجب نکردم ، تمسخر
نکردم ، خواندم و فکر کردم . مشکل من این است از ماندن در کلشیه ها ، احساس
خفگی میکنم ، پس به رسمییت نمیشناسم . اما هیچ تجربه ایی را هم نفی نمیکنم
. محدود و اسیر ماندن در چارچوب اثرات حرکتهای تاریخی و در جا زدن هیچ ربطی
به انقلاب ندارد !
انقلاب چیست و انقلابی کیست ؟
در جریان دعواهای تئوریک بین بزرگترین تئوریسینها عده ایی معتقد بودند که
انقلاب سوسیالیستی ابتدا در آلمان به وقوع خواهد پیوست ......و میدانید چرا
از آلمان فاشیسم بیرون آمد و انقلاب شوروی در ناباوری به نتیجه رسید ؟ اگر
نمیدانید حتما بروید مطالعه کنید که وارد شدن به آن در این مطلب نمیگنجد .
انقلاب یعنی انسان و انسان با
انقلاب معنی پیدا میکند . انقلاب بخشی از طبیعت و وجود من است و در وجود تک
تک انسانها.....از نقطه آغازی فرضی و خاتمه ایی که وجود ندارد . شاید بشود
آن را به ویروس تشبیه کرد . ویروس ساده سرما خوردگی را نه کسی ساخت و نه
کسی آن را مهندسی کرد . یک جسم خارج ار وجود طبیعت و انسان نیست که سندش
به نام فردی یا جریانی و یا عقل کلی باشد . اما در یک روزی و سالی ، یک
پزشکی و یا اندیشمندی موفق به کشف و شناسائی آن میشود .
انقلاب در من است و من محصول
انقلاب ! منظورم از کلمه " من " به صفت شخص نیست . انقلاب انسان را زیبا
میکند و یا زیبائی و عظمت انسان با انقلاب عجین است . انقلاب نه سالن آرایش
است و نه ابزار آرایش . انقلاب یک حس است که همه جا موج میزند . از اکسیژن
تاخانه و خیابان و کابل و افریقا و امریکا و زمین و مریخ و.....طعم دارد ،
شنیده میشود ، در شرایط عملکرد ویروس از تحولاتی میشود حضورش را حس کرد .
کارش را به موقع انجام میدهد . دوره فعالیتش که تمام شد جایی نمیرود باز هم
هست تا شرایط و سر فصل بعدی ! دوره فعال شدنش زمانبندی ندارد میشود با در
دست داشتن نبض جامعه و بررسی درست تحولات اجتماعی تحلیل کرد پیش بینی هایی
کرد ...اما نهایتا و باز هم یک فرض است . اشکال کار ما این است که عجول
هستیم و محدود و بسته !
ضد انقلاب در مقابل محدود و
بسته نیست . ضد انقلاب همان واکسنی است که ساخته دست و ذهن است و تقریبا
کامل . مجموعه ایی که کارش مقابله با انقلاب است مجموعه ایی کامل که سقف
رشد و اندازه اش با خدا و دین و افسانه های مشابه موسوم و موهوم بسته شده
است . با این همه انسان ، انسان است و بدون انقلاب انسان ، انسان نمیشد !
و ای کاش آنقدر شعور داشتند که متوجه شوند در مقابل انقلاب ایستادن یعنی
نفی خودش و تاریخش و انسان ! و به شعور نمیرسند تا زمانی که مشکل اصلی و
هدفشان حفظ و یا رسیدن به حاکمییت سیاسی است .مهم نیست اسمش چیست ؟ نظم
نوین یا رهبران اسلامی و یا رهبران سبز و یا....هر واکسن دیگری با هر رنگ و
شور و شعاری !
انقلاب را در سرشت و طبیعت
انسان اگر نتوانید تشخیص بدهید آنوقت میمانید و اصرار در غلط یا درست بودن
یک فرضیه ! با نفی انقلاب من خودم را نفی نمیکنم اما زمان و یا لحظه شکفتن
و پوسته شکنی را هم مشخص نمیکنم . خیلی از عوامل بیرونی و واکسن های سبز و
رنگی ، خودی و غیر خودی ، و انبوهی آدرسهای غلط دیگر و فرضیاتی غیر قابل
پیش بینی ! این همه در مقابل من و تو و ما و انسان است . همان انسانهایی که
همه انقلابی هستند . همان ضد انقلابی که میتوانست سازنده باشد اما خدایش آن
حس زیبای انسانی را در درونش ذبح کرد . حس انقلاب را !
خیلی ها حرفش را میزنند ، از
آن تعریف و تمجید میکنند اما در همان محدوده و کلیشه های قدیمی و کهنه که
خود مانعی در مسیر انسان است . انقلاب یک افسانه نیست و یا شمشیری جادوئی
که فقط پهلوان مشخصی بتواند آن را از سنگ بیرون بکشد و به جنگ دیو برود !
نمیشود طلبکار کسی شد ، نمیشود به کسی ایراد گرفت ، حتی نمیشود حرفش را زد
. تمسخر میشوی و آن فرزندان " اتل خان دشت " که با خط کش چوب خط میزنند چه
کسی انقلابی است و چقدر ؟
و غافلند ! از همه غافل هستند
و مهمتر از آن همه ، از خودشان غافل هستند . مانده اند در همان کلیشه های
گذشته و شعار و تکرار و حرف ! انقلاب نه نسخه میخواهد و نه تعریف و شعار .
انقلاب یک حس است در وجود همه ما . و هر کس آن را به طور واقعی حس کرد باید
و مجبور است از خودش شروع کند . انسان یا انقلاب در تمامی سرفصلها کارش را
به درستی انجام داده و باز هم انجام میدهد . تلاش کنید انقلاب را بشناسید
...یعنی انسان را ....یعنی خودمان را !
خروج ار کلیشه ها و پوسته شکنی
و جهش ....سخت است شجاعت و فداکاری میخواهد . اما اگر بشود یک دریا دوغ
نصیب انسان میشود . برنده اش انسان است و نه افرادی حقوقی با جرمهایی مارک
دار و مشتی تئوری ! انقلاب هیچ لحظه واپسینی ندارد پس از انسان شناسی
عاریتی فاصله بگیریم . به جز این هیچ تامل و تفکری به معنای رسوخ در ماهییت
انسان و انقلاب وجود ندارد !
محدود ماندن در کلیشه های
گذشته ( حتی بهترینش ) چیزی جز آرامشی کاذب به همراه ندارد ، آرامشی شایسته
انقلابیون مجازی !

اسماعیل هوشیار
19.12.2009
ژنو
|