تاریخ انتشار : 28.07.2017
«نامداری»
در فضای رسمی جامعه ایران

انتشار تصاویر بدون حجاب از یک مجری سابق تلویزیون دولتی ایران در
رسانههای غیررسمی اتفاق تازهای نیست. پیشتر نیز اتفاقاتی از این
دست بارها برای آنهایی که نامی دارند روی داده بود.
بیشتر واکنشهای به این مورد با شخصی کردن موضوع، سوژه را آماج
انتقادها و بدگوییها قرار دادهاند. و چندان توجهی به این نشده که
مجری تلویزیونی قربانی سازوکاری است که حاکمیت برای بقای خود به آن
متوسل شده است.
تنافض حضور بدون حجاب این مجری در یک کشور اروپایی و آنطور که گفته
میشود نوشیدن مشروبات الکلی با ادعا و دفاع افتخارآمیز او از
پوشش چادر و در یک کلام، رفتار دوگانه او آتش به خرمن احساسات
عمومی زده است.
به نظر میرسد که بیشتر آنهایی که به انتقاد از مجری تلویزیونی
پرداختهاند از جایگاه و رسالت او آگاه نیستند. سوژه انتقادها در
جایگاه مجری تلویزیونی نماینده گفتمان و ایدئولوژی حاکم است و
انتظار دیگری از نقش او نباید داشت جز تبلیغ ایدئولوژی رسمی.
واقعیت این است که مجری مذکور نه چهرهای مبارز است و نه انقلابی و
نه مقدس. او نیز بسان میلیونها نفر دیگر در جامعه ایران به دوگانه
ایدئولوژیک (خصوصی و عمومی) تن داده تا در بده بستانی نانوشته از
امتیازات دستگاه ایدئولوژیک بهرهمند شود.
بر کسی پوشیده نیست که چنانچه قرار باشد به رفتار تندادگان به این
نظام ایدئولوژیک از جمله هزاران «نامدار» دیگر در خلوت رجوع کنیم،
عادی بودن این تناقض و استمرار دوگانگی عیانتر میشود و چهره
ارزشهای ایدئولوژیک رسواتر خواهد شد.
نحوه برخورد با این مجری در شبکههای اجتماعی یادآور نحوه برخورد
سربازانی است که در رویارویی با دشمن واماندهاند و از تنها اسیری
که از طرف مقابل گرفتهاند، بعنوان فرصتی برای انتقامجویی استفاده
میکنند. به این ترتیب، مجری تلویزیونی – که به سوژه و هدفی برای
انتقام جویی و رفتارها و اظهارات اغلب بغضآلود و کینتوزانه تبدیل
شده- بیشتر نقش مرهمی موقت را دارد بر روح بیرمق سربازانی که به
واحههایی تنها میمانند.
گوشههای پنهان زندگی روزمره چهرههای نامدار
خلوت و زوایای پنهان زندگی روزمره چهرههای نامدار و مشهور در
فضاهای عمومی برای بسیاری از کابران شبکههای مجازی قابل توجه و
سرگرمکننده است و رسانههایی هم برای جلب مخاطب در پوشش دادن آن
لحظهای تردید نمیکنند و این چهرهها نیز چندان اهمیتی به آن
نمیدهند و یا چه بسا خوشایندشان هم باشد. این پدیده البته ایرانی
و خارجی ندارد.
اما انتشار تصاویر و اخبار چهرههای مشهور از نوع ایرانی در
رسانههای داخل و خارج کشور بازتاب گستردهای پیدا میکند و در
بیشتر موارد دستگاهها و نهادهای قضایی هم وارد میدان میشوند.
خدشهدار شدن ایدئولوژی رسمی و حاکم
ضربه و تلنگر چنین رفتارهایی به ایدئولوژی رسمی، واکنش حاکمیت و
فضای عمومی جامعه را برمیانگیزد. بخشی از کابران شبکههای مجازی
از بروز این رفتار خرسند هستند و آن را بعنوان مهر تاییدی بر
ناکامی نظام در تثبیت ارزشهایش ارزیابی کردهاند. بخشی دیگر هم آن
را به عنوان سوءاستفاده از ارزشهای «مذهبی» تلقی کرده و نسبت به
آن واکنش نشان دادهاند.
دوگانگی، نتیجه اجتنابناپذیر نظام آموزشی ایدئولوژیک
رسانههای غیررسمی با انتشار تصاویر مجری تلویزیونی شکاف جدی میان
ارزشهای رسمی و واقعیت جاری را آشکار کردهاند. این دوگانگی یکی
از نشانههای جامعه از خودبیگانه است؛ جامعهای که در آن حاکمیت طی
قریب به چهل سال و بويژه طی ۱۵ سال نخست از رهگذر نهادهای رسمی
آموزش از جمله مدرسه به شدت در تدارک پرورش انسانی ایدهآل بوده که
طرح آن به صورتی یکجانبه و از مجرای تفسیری ویژه از اسلام انداخته
شده است.
تطابق با این انسان ایدهآل و مطلوب در فضای عمومی مرز میان خودی و
دیگری را در این گفتمان ساخته و حجاب، آنهم نوع «برتر» آن از
مهمترین ویژگیهای این انسان به شمار میرود.
اما از آنجایی که تعریف این انسان مطلوب در جامعهای بسته، از بالا
به پایین و بصورتی یکجانبه صورت گرفته، تحمیلی و بیرونی بودن آن
نسبت به طبعیت متنوع انسانها به سرعت خود را نشان داده و ارتباطات
و رسانهها هم نقش قابل توجهای در این مهم داشتهاند.
در فرآیند دیگریسازی هر آنکه نشان دهد که به ارزشهای مسلط متعهد
است، گوی سبقت را از دیگران ربوده و به انسان مطلوب و در نتیجه به
حلقه خودیها نزدیکتر میشود.
همزمان با گسترش ارزشهای لیبرال در ایران، پیشرفت و موفقیت به
کیشی یگانه تبدیل شد و غالب افراد جامعه را با سودای رسیدن به
آرمان زندگی بهتر و تبدیل شدن به چهره موفق به میدان مبارزه
بیانتها و البته بیاصول و معیار کشاند. در این میان شبیه شدن به
انسان مطلوب یکی از مهمترین کلیدهای گشودن این قفل مرموز شد و به
هنری بدل گشت تا بیشتر افراد را در جامعه زیر سلطه ارزشهای اجباری
به همزیستی مسالمتآمیز با حاکمیت وادارد. برای بسیاری از آنها نیز
این هنر نردبانی شد برای رسیدن به سوداهایشان؛ شبیه شدن به انسان
مطلوب نردبانی شد برای کسب امتیازات بیشتر از حاکمیت ایدئولوژیک که
نابرابری انسانها از اصول اساسی و نانوشته آن محسوب میشود.
رویکرد ابزاری به ایدئولوژی مذهبی نقطه توافق حاکمیت با جامعه
با گسترش استفاده ابزاری از عناصر مذهبی از جمله حجاب، چهره دوگانه
این جامعه بیشتر هویدا شده و در نتیجه اعتبار این عناصر به تدریج
رنگ باخته و بیاعتمادی به هرآنکه حامل این ارزشها بوده، پیامد
اجتنابناپذیر آن به نظر میرسد.
حاکمیت هم پس از مدتی به این ناکامی پی برد اما تجدیدنظر در تعریف
انسان مطلوب به منزله انکار موجودیتِ خود بود و خودِ حاکمیت هم در
دام این دوگانگی افتاد و رمز بقای خود را در پذیرش این واقعیت
انکارناپذیر دید. حاکمبت ایدئولوژیک با آگاهی از تمام کاستیهای
گفتمان انسان ایدهآل، به جنبه ظاهری آن بسنده کرد. از اینجا به
بعد، رحجان ظاهر بر باطن و از سوی دیگر اهمیت فضای عمومی نسبت به
فضای خصوصی آشکارتر شد. به این ترتیب روند از خودبیگانگی انسان در
جامعه ایران شتاب بیشتری گرفت.
مقصرسازی از افشاگر و سوژه
مجری «نامدار» تلویزیون خود را قربانی اغراض عکاس و افشاگر
میداند و نه قربانی سازوکار و ایدئولوژی حاکم. او در بخشی از
دفاعیاتش در یک کلیپ ویدئویی می گوید: «گناه کسی که این عکسها را
گرفته و منتشر کرده هزاران بار بیشتر از من است که در پیکنیک و
میان محرمان برای لحظهای روسری از روی سرم افتاده است.» او که به
نظر میرسد از وضع خود و تبعات تناقض ایدئولوژی حاکم آگاه نیست، در
دور باطلی گرفتار شده که ایدئولوژی رسمی خاستگاه آن است و برآیند
آن استمرار دوگانگی از طریق چنگ زدن به دلیلتراشی و توجیهگریهای
مختلف است. استیصال یک قربانی زیر فشار اجتماعی موجود او را به
ترحم طلبی وامیدارد و به عناصری پناه میبرد که ایدئولوژی رسمی
آنها را ارزشمند کرده است. او در صفحه اینستاگرام خود نوشته: «من
یک مادر هستم؛ از مردم عزیز التماس دعا و کمی تفکر و رفعت دارم.»
رهایی از این دور باطل هزینهبر است و هر کسی حاضر به پرداخت آن
نیست. فارغ از هر گونه ارزشگذاری و قضاوت پایان دادن به چنین دور
باطل و بیگانهسازی آنهم در سطح فردی جسارت میطلبد.
euronews
_________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|