درحاشیه
پیام و بیانیه مسعود موسوی !
hoshyaresmaeil@yahoo.com
اگر
گذاشتند این چند روزتعطیلی سال نو را راحت باشیم ! کامپیوتر را بسته بودم و
تصمیم داشتم تا 48 ساعت خودم را به خواب بزنم . ولی نگذاشتند . تلفن زنگ زد
و دوستی با عجله پرسید : کجایی و چرا روی خط نیستی ؟ گفتم : کار مهمی دارم
و البته نگفتم چه کاری ! دوستمان با هیجان ادامه داد : موسوی بیانیه داد !
گفتم خب به من چه . گفت : میگن آخه بیانیه شماره 17 خیلی بیانیه است . گفتم
خب به تو چه ؟ گفت : شوخی نکن و قول گرفت که همین الان بیانیه را بخوان !
بعد از قطع
تماس مشغول دیدن ادامه سریال شدم و با خودم گفتم : موسوی همیشه بیانیه
میدهد و هیچوقت هم چیزی برای گفتن ندارد . بعد از تعطیلات میخوانم . هنوز
سریال تمام نشده بود که دوباره تلفن زنگ زد . دوستی دیگر بود و پرسید کجایی
؟ گفتم در حال انجام کار مهمی هستم . که گفت : هر کاری داری فراموش کن که
مسعود رجوی پیام داده برای وقایع عاشورا . گفتم : ولی عاشورا که 6 دی بود و
امروز 4 روز ازآن واقعه گذشته است چرااینقدر دیر ؟ که گفت : به دیر و زودش
کار نداشته باش . مهم خود پیام است . ملای نظم نوین درست است غایب است ولی
از همه سرش شلوغتر است و وقت ندارد . بهرحال خواندن پیام را توصیه کرد با
انبوهی خواص جانبی آن !
تماس که
تمام شد سریال هم تمام شده بود . با غرولند به سمت کامپیوتر رفتم . تنها
چیزی که برایم جالب بود همزمانی پیام رجوی و بیانیه موسوی بود و عاشورایی
هر دو متن ! کمی ظرافت میخواهد تا دریافت چرا پیام مسعود رجوی یک ساعت بعد
از بیانیه موسوی درآمد هر دو داغ داغ داغ !
به هزار و
یک دلیل اول رفتم سراغ پیام عاشورایی مسعود رجوی . به دلیل کمبود وقت و
کاغذ و قلم و اعصاب....فعلا از هزاردلیل آن بگذریم و واگذار کنیم به میدان
جوادیه ! و فقط به یک دلیل بسنده کنیم . هر چه که باشد مسعود به گردن و کله
و جسم و روح ما حق دارد . سالها با ایدئولوژی و به اسم مبارزه از من و ما
سواری گرفت و میگیرد .
زور زدم ،
تلاش کردم ، متمرکزشدم ، و چند بار خواندم و نمیدانم چرا متوجه نمیشدم ! تا
اینکه بعد از کشیدن سیگاری ، دوباره خواندم و متوجه شدم اصلا چیزی نگفته که
نیازی به فهم و تحلیل داشته باشد . مثل همیشه :
وردهای
جادویی قرآن....
افسانه یا
حماقت حسین و یزید و عاشورا.....
وعده های
تخمی الهی.....
ویک سری
حرفهایی که شبیه به طنز نیست ، خود طنز است......
زنده باد
ارتش آزادی.....
مجاهدان
اشرف و فلسفه عاشورا.....
وکمی خاطره
از خامنه ایی که روزگاری عاشق مجاهدین بوده است....
به این
میگن دموکراسی و آزادی اسلامی ! هر کس هرچه دلش میخواهد میگوید . پیام بدهد
، بیانیه بنویسد ، اوبامایی باشد یا اروپایی ، قل قل کند و قرآن بخواند....
ولی خواهشا
و به خاطر خودتان یک کاررا اصلا نکنید . ندا و ترانه و سهراب و اشکان وبقیه
جانباختگان راه آزادی هیچ ربطی به شماها وسیاستهای مهتاب گونه شماها ندارد
. دست و زبانتان از خون و نام همه سربداران و جانباختگان راه آزادی کوتاه
باد ! اگر رجوی سمبل اندیشه توحید مونیزمی است....بچه هایی که قیمت آزادی و
ارزشهای انسانی را با خون و جسم خودشان دادند هیچ ربطی به افکار
مالیخولیایی مونیزمی ندارند !
این بود
خلاصه تمام پیام عاشورایی مسعود رجوی : ولاتحسبن الذین قتلوافیا البیضت
التوحید و امواتا بل احیاءعند الحماروعلوفه و برزقون الخرییت !
کمی دمق
شدم که حقم بود . رفتم سراغ بیانیه موسوی . ظاهرا حق با آن دوستمان بود .
این یکی بیانیه با قبلی ها تفاوت داشت . زیرضرب اولین تاثیر این تفاوتها
رفتم به سالهای گذشته . یعنی از همان زمانهایی که سیاست و اراده نظم نوین
جهانی بر آن بود تا یک آلترناتیوی از درون همین نظام اسلام بیرون بکشد و
شروع این پروژه کلان با خاتمی استارت خورد !
سعید امامی
که به نسبت سران اصلی نظام اسلام ، عاملی دون پایه و اجرایی بود در ملاقاتی
به فردی گفته بود : قراراست کارهایی انجام شود ولی فکر نکنید خبری هست ! و
این حرف کمی نبود ، واقعی هم بود و قدم به قدم اثبات شد . بعد از دودودم و
داغ کردن خر اصلاحات خاتمی به قتلهای زنجیره ایی ونهایتا نقطه عطف 18
تیررسیدیم و آن سرکوب خونین که اسلام در آینه تصویرخودش را به رخ جهانیان
کشید !
سوال کلیدی
این است خاتمی نمیخواست و یا نمیتوانست ؟ سوالی که موسوی هم با آن مواجه
است و از جواب صریح طفره رفت . اگر نظام حاکم در ایران مشخصات یک دیکتاتور
معمولی مثل شیلی را میداشت شاید امیدی به آن پروژه کلان نظم نوین میبود و
میتوانستند آلترناتیوی از درون نظم فرضی بیرون بکشند . تجربه اش را هم در
قیام سال 1357 و پیشنهادات جبهه ملی به شاه دیدیم که البته شاه نپذیرفت و
سیر وقایع به شکل دیگری رقم خورد . مدتی بعد شاه همان پیشنهادات را از طرف
دکتر بختیارپذیرفت ....ولی گاهی وقتها چه زود دیرمیشود !
فرض کنید
موسوی خیلی مدره شده و از دهه 60 و گذشته اش هم بسیارشرمگین است و واقعا
دوست دارد خیلی کارها بکند....ولی چکار ؟! استفاده از ظرفیتهای قانون اساسی
نظام اسلام ؟ همان قانون اساسی اسلام که ستون فقرات و جوهره اصلی آن زانو
زدن در برابرسنده یا امامی به نام ولی فقیه است ؟ و زنده نگه داشته یاد
بقیه امامان ؟ و یا اعلام آمادگی برای شهادت ؟ خامنه ایی هم اعلام آمادگی
برای شهادت کرده و رهبر عقیدتی از40 سال پیش آماده بود . ولی فعلا که محل
شهادت درخیابانها وبیابانها است و نه کاخها و درغیبت !
آیا هرگونه
شباهت با دوران خاتمی تصادفی است ؟ اشتباه نکنید تاریخ تکرار نمیشود . والا
وقایع امروزجامعه ایران به عنوان یکی از3 تکان تاریخی سال 2009 معرفی نمیشد
.
کشته شدن
خواهر زاده موسوی مرایاد ترور حجاریان در دوران خاتمی انداخت . یعنی سقف
تضاد کار کردنشان همین بود و بیشترنخواهد شد . بقیه اش شعار و تهدیدات تو
خالی است . تضاد مردم و کل نظام ..اما دیگر سقف ندارد و در روز مذهبی
عاشورا مردم کاری کردند که دیگر هیچ سیاست و پند و اندرزی چاره ساز نخواهد
بود !
موسوی در
بیانیه شماره 17 خود دیگر به ظرفیتهای قانون اساسی اسلام اشاره نکرد بلکه
فراتر رفت و به قول محسن رضایی دولت احمدی نژاد را به رسمیت شناخت . جناح
غالب یعنی خامنه ایی به پیشنهادات موسوی به نظر من محلی نمیگذارد . بعد از
وقایع چند ماه اخیر و به خصوص روز عاشوراهمه جناحهای رژیم به خوبی متوجه
شدند که دعوای مردم با کل نظام بر سر جابه جایی نفرات نیست . یعنی کار از
کار گذشته است . نه بیانیه و نه پیشنهاد و نه راهپیمایی آدمکشان ولایت ونه
کفن پوشیدن گرازان مجلس اسلام . اگر جناح خامنه ایی مطمئن باشد که با جا به
جایی موسوی با احمدی نژاد به حداقل ثبات داخلی و خارجی میرسد تردید نکنید
در کمتر از48 ساعت اسلام عزیز توان هر مانوری را دارد !
در چهارچوب
کل این نظام و تفکر مشکل از اول هم در افراد نبود . از خاتمی گرفته تا
احمدی نژاد تا موسوی و تا تمساح یزدی.....! آنها همه عاشق قانون اساسی
اسلام و بوی امام هستند . آنچه که پروژه بیرون کشیدن یک آلترناتیو از درون
خود این نظام را به بن بست کشانده است و نظم نوین را هم واداشت تا برای
احمدی نژاد ضرب بندری بزند...ماهیت و ظرفیت کل این تفکراست که برای مردم هیچ چیز جز
تخریب ندارد و برای غرب انبوهی سوت و استفاده . و بیچاره موشهای سبزکه راه حل را در جا به جایی افراد و حفظ
کل نظام میجویند !
بیانیه
شماره 17 موسوی و تمام پیشنهاداتش فقط بارموضعگیری فردی از طرف خودش راداشت
.خودش را تعیین تکلیف کرد . وقتی میگوید مردم ایران منتظر اطلاعیه
نیستند....یعنی از دست من هم خارج شده است....یعنی من نیستم از اولش هم
نبودم...آنچه که من میخواستم با آنچه که مردم میخواهند 2 پدیده کاملا
متفاوت است . من فقط میخواستم مردم را در کادر قانون اساسی نگه دارم که نشد
و مردم درهرفرصتی به ریشه کل نظام چنگ میزنند !
تا
جایی که من میفهمم و شرایط جامعه ایران نشان میدهد جناح غالب حتی نمیتواند
وارد مذاکره با جناح مغلوب شود و البته بلایی هم سر کسی نمیاورد به خصوص
کسانی که با اصل ولایت فقیه مخالف نیستند . و مردمی که با کل نظام ولایت فقیه
مخالفند در هر تابلویی از مواضع جناحهای اسلام ، عزمشان برای رفتن تا پایان
کار این نظام جزم است . مشکل در ماهیت و تفکرکل این سیستم است و نه در قدم
اول افراد اصلاح طلب و سبز!
سقف و طول
و عرض و عمق ، تضادهای مردم با کل این نظام ،راه حلش نه در لبخندهای خاتمی
بود و نه در بیانیه های موسوی است . وعده مردم و حکم تاریخ تکامل انسان به
جارو شدن کل این نظام با تمامی عاشقانش ، تنها راه حل است . تغییر در تقدیر
است . دعوای اصلی از اول و هنوز هم در اندازه تغییر است .
مردم زیاد
و ریشه ایی میخواهند .
غرب رفرم
سبز و خیلی کم میخواهد .
و رژیم
اسلام اصلا هیچ نمیخواهد .
مشتی محسن
و جواد ودکتر..... موشهای سبز هم......بی خیال !

03.01.2010
اسماعیل
هوشیار
ژنو
|