دیالکتیک سیاسی یا سیاست دیالکتیکی ؟
hoshyaresmaeil@yahoo.com
یکی
از مبارزان ایرلندی به نام بابی ساندز که خیلی هم مشهور شد ، در اعتراض به
سیاستهای دولت بریتانیا ، در پنجم می 1981 و پس از 66 روز اعتصاب غذا و در
سن 27 سالگی در زندان بلفاست در گذشت .
66
روز از اعتصاب غذای اعضای مجاهدین در زندان موسوم به اشرف میگذرد و
خوشبختانه تا امروز خبر ناگوار مرگ عزیزی نرسیده است .
یک اعتصاب
غذای خود جوش که فرمان رهبری یا امام مسعود نباشد مختصات خاصی دارد . شروع
چنین عملی و قدمی کار کوچکی نیست . پس از 66 روز علائم صحنه سیاسی چه
میگوید ؟ و نه صحنه ایدئولوژیک !بیش از 1000 نفر در یک حالت زندانی و در یک
شرایط آب و هوایی جهنمی و صحنه ایی تعیین تکلیف شده در سیاست زمینی ،
ناگهان در سر ساعت " س " خودجوش تصمیم به اعتصاب غذا گرفتند ؟!
داستان به
طور واقعی چیست ؟ نویسنده ، کارگردان و تهیه کننده چنین برنامه ایی ( امام
مسعود رجوی ) چه حساب و کتابی با خودش کرده و چه حسابی با بیرون از خودش ؟
البته کسی
منتظر هیچ توضیحی نیست چون توضیحی در کار نخواهد بود که نتیجه قرار است چه
باشد ؟ آیا گرفتن حق پناهندگی در عراق ؟! و چه کسی باید آن را بدهد ؟ آیا
این درخواست گرفتن حق پناهندگی از دولت سرا پا مزدوران رژیم ایران و یا
دولت ایالات متحده ؟
البته که
دولت امریکا این قدرت را داشته و دارد که چنین کاری را انجام دهد . نیروهای
امریکایی بارها در زندان تیف برای ما تصریح کردند که اینجا خاک امریکا است
و قوانین امریکا حاکم است !
آیا مسعود
رجوی این قدرت تشخیص را نداشت تا از 2 سال پیش علائم چرخش سیاستی را از طرف
دولت امریکا ببنید ؟ آیا همچنان به امید دقیقه 92 است ؟ داستان دادن وعده
خاوران به اعضای زندانی در پادگان عراقی ، 2 روز قبل از حمله نیروهای عراق
به طور واقعی چه بود ؟
در این
داستان مسعود رجوی عزم جزم کرده است تا جهان را مخاطب قرار دهد و به
ایستادگی تشویق کند . آخه از مدتها قبل شعار میداد اگر اشرف بایستد جهان
خواهد ایستاد .اما در عمل و دنیای واقعییت مشخص شد که دنیا به ساز هر امامی
قرار نیست برقصد . فعلا که ساز امام خامنه ایی منفعت بیشتری دارد . همین
دیروز هم نمایندگان اسلام ناب علوی و محمدی در ژنو با نمایندگان اونجا یعنی
نظم نوین و یا عصاره رذالت ، دیدار کردند ! خبری از کارای دیگه شون مخابره
نشده است !
در پس
فهم چنین معادلات ساده ایی چه موضوع جهانی و منطقه ایی و داخلی و یا
تشکیلاتی ...مطرح است که نسخه اعتصاب غذا را میپیچد ؟
راستش از
شما چه پنهان ما که خفه شدیم از کنجکاوی و انبوهی سوالات که این امام مسعود
وقت جواب دادن ندارد . دیر یا زود این عمل عاشورایی چه در نوک دره و چه در
ته قله پیروزی ، مثل بقیه حرکتهای امام مسعود ، چه با خنده های همیشه پیروز
مقاومت و چه با گریه های عاشورایی و باز هم پیروز بساطش جمع میشود!
آن دولت
عراقی که 36 نفر را به اسارت گرفته و آنها وارد اعتصاب غذای خشک شده اند و
البته قبل از آن دولت امریکا فراموش نکنند که مرگ حتی یک نفر از آن
زندانیان ، فقط بازار مظلوم نمایی امام مسعود را گرم میکند . بنابراین
هیچکس از مسئولییت نمیتواند شانه خالی کند و در صدر آنها ، البته امام
مسعود رجوی !
با اجازه
یه مشت امام و پیامبر و خدای پفیوز ، با دقت بیشتری به کل صحنه نگاه کنیم
.
یکی از
احمقانه ترین و ابلهانه ترین ادبیاتی که در جریان این اعتصاب غذا به دفعات
رهبری مجاهدین از زبان دیگران از آن استفاده کرد این بود که : اعتصاب غذا
دستور رهبری نیست و همه خودشان خود جوش شروع کردند . آن هم در آن بیابانها
و بدور از اخبار و واقعییتهای بیرونی و هیچ پوشش خبری ، همزمان تصمیم به
اعتصاب گرفتند ! و استفاده از چنین ادبیاتی از طرف مجاهدین چیز جدیدی نیست
.
مجاهدین
بر سر جریان 17 ژوئن و خود سوزیها و باز تاب منفی آن در همه جا ، این بار و
به زعم خودشان خیلی هوشمندانه ، حساب و کتاب مسعود و مریم را از هرگونه
تبعات منفی و باز تاب آن جدا کردند و بعد هم پشت سر هم و از زبان افراد
مختلف میرساندند که فرمانی نبوده و خودجوش بوده ....تا در صورت اد امه این
بازی احمقانه و عاشورایی ، اگر 1000 بابی ساندز محصول کار شود ، آنوقت به
راحتی سیاسیون مجاهدین برای سیاستمداران غربی و بستگان زندانیان در پادگان
عراقی توضیح دهند و توجیه کنند که به مسعود و مریم ربطی ندارد و خودشان
تصمیم گرفته بودند ! اما اگر به نتیجه مثبتی برسد آنوقت قضیه فرق میکند
آنوقت برای همه باز هم ثابت میشود که خط و استراتژی و تاکتیک مسعود بود که
چنین نتیجه ایی را به بار آورد ! نظم نوین جهانی چرا آستین بالا نمیزند ؟
امروز دیگر نوبت ولایت مسعود است !
چنین
فرهنگی ریشه در تفکر مجاهد خلق دارد .حتی همان زمان که شرایط و ثباتی نسبی
در قرارگاه مجاهدین وجود داشت ، منظورم قبل از سقوط صدام است ، اولا که از
اساس و بنیاد هر قدمی را با هر نتیجه ایی یک پیروزی معرفی میکردند ولی اگر
در داخل تشکیلات سوال و ابهامی پیش میآمد بلافاصله نشستهای چند ماهه
میگذاشتند و بلایی به سر سوالات میآوردند تا نفر تا آخر عمر شرمنده شود و
دیگر شک نکند که مسعود رجوی عمرا در زمینه سیاسی و ایدئولوژیک خطایی بکند !
یعنی افراد همیشه بدهکار و بدهکار و.....
یاد خاطره
ایی افتادم از قرارگاه جلولا در آن زمان که من در آنجا بودم . یک واحد 9
نفره برای ماموریتی به داخل خاک ایران رفت که همگی در کمین رژیم افتاده و
کشته شدند . فرماندهی این واحد با مسعود محمد خانی بود که او هم کشته شد .
بعد از این جریان خیلی حرفها و سوالات پیش آمد و منجر به نشست بزرگی شد که
مژگان پارسایی آن را برگزار کرد . علیرغم تمامی نکات و اشکالاتی که
فرماندهان نظامی در این نشست بر آن انگشت گذاشتند ...با این حال در آخر
نشست خانم مژگان پارسایی صراحتا اعلام کرد اشکال از طرح ما نبود ، مقصر
خودشان بودند که دیده شدند و کشته شدند !!
حال اگر
تیمی ماموریت موفقی را انجام میداد ، در هر نشستی این را مدیون رهبری مسعود
و مریم و انقلاب ایدئولوژیک و از این حرفا معرفی میکردند . امروز هم همین
است هیچ تغییری در ادبیات و فرهنگ مجاهدین به وجود نیامده است . نزدیک به 70 روز
اعتصاب غذای بالای 1000 نفر ، آیا نیازی به نتیجه گیری و جمع بندی دارد یا
نه ؟ گزارشهای آنچنانی و سر خرمنی ، به خلق قهرمان در میدان جوادیه تهران
پیش کش خودتان ! شما لطف کنید در یک اطلاعیه 10 سطری توضیح بدهید که چی بود
، چی شد ، و چرا ؟
البته کسی
منتظر توضیحات مجاهد خلق نیست چون مسعود خودش را به هیچ تنابنده زمینی
پاسخگو نمیداند مسعود طبق گفته خودش و چون رهبر ایدئولوژیک است فقط به خدای
جاکش پاسخگو است ! و در صحنه سیاست زمینی هم فقط به سرویسهای اطلاعاتی نظم
نوین پاسخگوست بقیه هم برن لای دست علی و محمد و قرآن و......!
یادتان
باشد هر سوال و جوابی از مجاهدین ، بستگی دارد کجا و چطور باشد و یا چه
جوابی چه منفعتی دارد .
شما
میتوانید هر روز از مجاهدین سوال کنید که چرا در فلان آکسیون ساندویچ من
گوشتش کم بود ؟ و مجاهدین کاملا منطقی توضیح میدهند که گوشت اساسا برای
سلامتی زیان دارد ! و لی سوال و ابهام راجع به استراتژی و تاکتیک را فراموش
کنید . چون تجربه کردیم که در بهترین حالت و محترمانه ترین جواب این خواهد
بود که : مگه تو از برادر مسعود بهتر میفهمی ؟! هر چی برادر مسعود بگه
درسته ! فکر میکنید که مجاهدین شوخی میکنن که مسعود را امام زمان و خدای
ماده روی زمین میدانند ؟
فکر میکنید چرا به طور واقعی عده ایی روشنفکر که مدعی هستند معنی مبارزه را
میدانند ، مسعود رجوی را هم یک مبارز میدانند و حتی بیشتر از یک مبارز ، یک
استاد و یا مرشد ! درست است که غایب است و اصلا مدتهاست از استاد خبری به
جز پیام مرگ و عاشورا برای بقیه نیست ،و درست است که برای کمونیست و چپ هم
واژه مترادف " امام " موجود است که همانا واژه" استاد " است ،
ولی از نظر روشنفکران سیاسی ، بر طبق قانون سیاست دیالکتیکی ، هیچ بی حرکتی
یا غیبتی از بار استادی
مسعود رجوی کم نمیکند !.....ای داد و بیداد.....
فردی برای
خریدن یک طوطی وارد پرنده فروشی شد . با دیدن یک طوطی که خوشش آمده بود
قیمت را پرسید که فروشنده جواب داد: یک میلیون دلار ! خریدار تعجب کرد و
پرسید : چرا اینقدر گران ؟ فروشنده گفت : چون این طوطی اشعار سعدی را از
حفظ بلد است !
خریدار یک
طوطی دیگر پیدا کرد که از اولی پیرتر و داغونتر بود و قیمت پرسید که
فروشنده گفت : 3 میلیون دلار ! خریدار باز هم اعتراض کرد که این یکی بدتر
از اولی است و چرا گرانتر ؟ فروشنده گفت : چون این طوطی کل مثنوی را از حفظ
است و میخواند .
خریدار
باز هم گشت و یک طوطی پیرتر و داغونتر که پرهایش هم ریخته بود پیدا کرد و
قیمت پرسید . فروشنده گفت : 10 میلیون دلار....چون کل اشعار حافظ و سعدی و
مولانا را از حفظ است . خریدار نامید نشد و باز هم گشت و ته مغازه یک طوطی
دید که نه پر داشت و نه نوک و نه حتی نفس نمیکشد و تکان هم نمیخورد و دو
پایش هم به هوا بود . خریدار خوشحال شد و با خودش گفت : چون این طوطی شبیه
مرده است پس باید خیلی ارزان و یا حتی مفت باشد و قیمت از فروشنده پرسید و
فروشنده گفت : 100 میلیون دلار !!! خریدار گفت : ولی اینکه مثل مرده است و
کاری نمیکند این دیگر چرا گران است ؟ فروشنده جواب داد : راستش این طوطی
خیلی وقت است که اینطور است . نه نفس میکشد نه غذا میخورد و نه هیچ کار
دیگر ! علت گرانی این طوطی فقط این است که از روزی که وارد اینجا شد بقیه
طوطی ها او را استاد صدا میزنند !
اما از حق
نگذریم مسعود در این زمینه سیاست دیالکتیکی نوبرش رو نیاورده . فعلا که در
دنیای سیاست همه از کوچک و بزرگ و چپ و راست مشغول بازی خودشان هستند ،
بازی زیر و رو کشیدن و جا خالی دادن و دروغگویی و خالی بندی و..... را باید
بلد باشی و الا سیاسی نیستی . این مجاهدین که به نسبت خیلی ها یک سر و گردن
هم بالاترند . هم از گنجی با هوشترن و هم از سروش نرگداتر ! میخواهم بگویم
که این مجاهدین فقط تافته جدا بافته از دیگران نیستند ! اینکه بهتر هستند
یا بدتر ، زیاد کیفی نیست . تفاوتها کمی است . به همین دلیل بین نامه سروش
به خامنه ایی و نامه مسعود به خبرگان ، حد فاصلی وجود ندارد . حتی رنگ سبزی
که گنجی سینه چاک و مدافعش است و آن رنگ سبزی که در نصف روز تمام سایت رسمی
مجاهدین را به لولا و مولا و حسن و حسین مزین کرد .....سیاستمدار یعنی همین
! یعنی چه چیزهایی را باید ببیند و چه چیز هایی را نباید ببیند ! تنها
اشکال و شاید هم برتری مضاعف مسعود رجوی در کنار سایر سیاسیون این است که
به شدت علاقه دارد از جان و زندگی دیگران مایه بگذارد ، برای دیگران خوب
نسخه عاشورا میپیچد !
قدیمیها
میگفتند : هر گردی گردو نیست ولی در سیاست هر گردی گردو است فقط باید گرد
باشی !میشود در رادیو و رسانه و سایت راجع به تجاوز سربازان اسلام ، به
افراد با ذکر نام و محل و چگونگی تجاوز انبوهی گفت و اشگ تمساح ریخت و
همزمان با امام متجاوزان مکاتبه و معامله و مذاکره کرد و آنها این کار را
کردند ! کی به کیه ؟
آیا
روشنفکر هم همان سیاستمدار است ؟ یعنی میشود هم روشنفکر بود و هم سیاستمدار
؟ و یا سیاستمداری روشنفکر ؟
در یک صبح
رویایی اگر روشنفکری کشف کند که بهترین و دموکراترین سایت جهان را اداره
میکند و چند روز بعد یادش بیاید که مسعود رجوی اولین کسی بود که شعار مرگ
بر خمینی را داد پس تشویقش کنید ! چه شود ؟
فقط جهت
یاد آوری خدمت روشنفکر و سیاستمداران مجاهد نظم نوین ، میگویم که مسعود
رجوی قبل از شعار مرگ بر خمینی ، رسما و با افتخار به پدیده منحوسی به نام
حکومت اسلامی رای داد . یعنی هیچ اختلاف نظری با خمینی بر سر نحوه و شکل
حکومت نداشت فقط اختلاف بر سر این بود که چه کسی امام است ؟! این را هیچوقت
فراموش نکنید .

اسماعیل
هوشیار
02.10.2009
ژنو
|