سروش از 1359 تا 2009
hoshyaresmaeil@yahoo.com

سال 1359 بود که دقیق یادم نیست در چه نقطه ایی از شهر ، مشغول نصب
اعلامیه بودیم که آمدند . برادران مکتب اسلام ، مو سوم به حزب اللهی بودند
با ریش و قرآن و چماق و عربده ! یکیشان گفت : انقلاب فرهنگی نکردیم تا
شماها پخش بشید تو خیابونا ، قرار است بروید در خانه ها !مگر میشود در آن
حال و هوا و فضا بحث کرد .گیر کرده بودیم ما فقط 2 نفر بودیم و اونا چند
نفر ! در همان حال و هوایی که به جسمم آماده باش و وعده یک کتک سیر را
میدادم سوالی مثل برق از ذهنم گذشت و از یکی از برادرای مکتبی پرسیدم
:ببخشید ، برادر نمیدونستم انقلاب فرهنگی شروع شده ، میشه به من بگید اصلا
این انقلاب فرهنگی یعنی چه ؟!
چشمهای برادر مکتبی گرد شد و با خشم و نفرت همانطور که مرا ، که نصف قدش
بودم برانداز میکرد ، احساس کردم با سوال سختی مواجه شده است ! و چند ثانیه
بعد با حالتی درمانده و مستاصل فریاد زد : انقلاب یعنی من ! و فرهنگ یعنی
این ( اشاره به چماق ). و با اولین حرکت فرهنگی دین مبین اسلام بیهوش شدم .
نامه ایی از سروش خطاب به خامنه ایی خواندم که مرا یاد این خاطره انداخت .
اولا که نامه نوشتن جرم یا بد نیست . همین چند وقت پیش باراک اوباما دومین
نامه را به خامنه ایی نوشت و چون وقت نداشت متن سومین نامه را من براش
نوشتم ، که البته عده ایی احساس تلخی و ترشی کردند که چرا حرمت آدب و
معاشرت رو نگه نداشتم ؟!راستش آداب معاشرت و ادب ، قانون فیزیکی ندارد که
تعریف آن مشخص باشد ، یعنی من بلد نیستم و نمیدانم .اما میدانم وقتی اوباما
به خامنه ایی نامه مینویسد یعنی چه ؟!
پس نامه نوشتن بد یا جرم نیست ، اظهار نظر یا پیش بینی امری معمول و عادی
است . دفاع از " دیانت " در برابر ولایت هم هنر کمی نیست ! و از همه مهمتر
دل کندن و بریدن از این نظام قابل تحسین است !
از سال 1358 تا سال 1388 ، خیلی ها خیلی کارا کردند . همه راهها و مسیرها
را طی کشیدند....ودست آخر اعلام برائت کردند از خمینی یا خامنه ایی !! اما
در مورد کل نظام شک و شبهه فراوان است !
اگر اشتباه نکنم چراغ اول رو منتظری روشن کرد و در سرفصل قتل عامهای 1367
از خمینی مسیر و خطش را جدا کرد و قیمتش را هم داد و هنوز هم میدهد .
نمیخواهم الان به همه موارد اشاره کنم ، که نه وقت دارم و نه اطلاعات دقیق
.اما رسمیت و سرعت این داستان مربوط به زمان خاتمی بود . نظام حاکم بر
ایران مخالف کم ندارد ولی جالب است هر مخالفی که بیرون زد به عنوان اصلاح
طلب ، یا مشغول تدریس در دانشگاههای آمریکا میشود و یا محقق و کارشناس
امورات فقهی و نفتی در موسسات تحقیقاتی و استراتژیک !
آقای سروش تئوریسین دیروز حکومت اسلامی و تکنسین امروز نظم نوین اسلامی
جهانی..... به دلیل مخالفت با حکومت مجبور به ترک ایران شده و هم اکنون در
یکی از دانشگاههای امریکا مشغول تدریس است .
آقای گنجی که خیلی مخالف و اصلاح طلب است در چند موسسه تحقیقاتی مشغول
تحقیق است !
آقایان سازگارا...بهنود...مخملباف...و خیلی های دیگر ! در امریکا چیزی که
کم نیست دانشگاه و موسسه تحقیقاتی ست . در ایران هم چیزی که کم نیست اصلاح
طلب و مخالف رژیم و روشنفکر و استاد....!
چه اشکال دارد ، فرض کنید خلخالی هم الان زنده بود و به عنوان اصلاح طلب و
اندیشمند و عالم و....مخالف رژیم ، مجبور به ترک ایران میشد و خلخالی در
یکی از دانشگاههای امریکا مشغول تدریس میشد ! هادی غفاری در دانشگاه مریلن
! اگه لاجوردی زنده بود در دانشگاه ماساچوست ! صیاد شیرازی در یکی از
دانشگاههای نیویورک ! ایمن الظواهری اگه از بن لادن دل بکنه و اصلاح طلب
بشه....اونم بیاد . فقط به شرطی که به جای هواپیما و برج ، دانشگاههای
اونجا چشمشو بگیره....
دانشگاه
دیگه !! کم نیستند . نه دانشگاه در امریکا کم است و نه اصلاح طلب در ایران
و هر جای دیگه . اما ورود به دانشگاههای امریکا و موسسات تحقیقاتی شرایطی
دارد که هر اصلاح طلبی ندارد . شرایط چیست ؟ من هم دقیق نمیدانم تا مکتوبش
کنم. اما خط سیر همه وقایع را از سال 1358 تا 1388 که زیر ذره بین بگذاریم
شاید به راز و رمز این پذیرشها بشود پی برد ! آیا شرایط برای همه یکسان است
؟ مثلا اگه منتظری همان زمان که از خمینی جدا شد میزد بیرون ، آیا بعد از
این همه سال سرپرست همه دانشگاههای اونجا شده بود ؟
آقای سروش در نامه ایی منتشره به تاریخ 18 شهریور 1388 ، برابر با 10
سپتامبر 2009 ، پیش بینی کرده ، که زوال استبداد مذهبی در ایران را باید
جشن گرفت ! بابا دمت گرم که گفتی و همه را از حیرانی و سرگردانی خلاص کردی
. حال اینکه عده ایی مرددند عاقبت کل این نظام یا شخص خامنه ایی موضوع اصلی
باشد یا نباشد ، مشکل خودشان است ! اگر من آدم بد اخلاق و بی ادب و بددهنی
هستم ، مشکل در من است یا خاک ایران یا احمدی نژاد و یا پدیده ایی به نام
ادب و آداب و معاشرت ، که بار ارزشی اون سوسکمون کرده ؟!
با هم تعارف که نداریم. با واژه ها هم دعوایی نداریم . خود خامنه ایی هم
برای خودش یه پا روشنفکر دینی و استاد دانشگاه و اصلاح طلب و....همین
چیزاست ! اینکه حالا این روشنفکر دینی با بقیه اصلاح طلبان کارش به زدو
خوردی خونین کشیده که مقصر اون نیست !
موضوع ربط مشخص دارد به انتخاب دانشگاههای امریکا ! مشکل اصلی در فرهنگ است
همان فرهنگی که انقلابش کردند در سال 1359 ! و اگر این دانشگاههای امریکا
بگذارند تا اقای سروش فرصت کند راجع به انقلاب فرهنگی به جای آمرزش از چیزی
به اسم خدا ، رو به مردم ایران ، چند خطی و صفحه ایی بنویسند ، یه کم بیشتر
از بدیعیات : " من تنها عضو ستاد انقلاب فرهنگی نبودم ! "...... چی بود ،
چی شد و چرا ؟!
میگن اگه 2 تا مرد همزمان عاشق زنی بشوند در هر نقطه ایی از دنیا با توجه
به بافت فرهنگی شان ، این داستان 3 نفره سرنوشتی متفاوت خواهد داشت .در
امریکا حل قضیه بستگی به انتخاب زن دارد ، یعنی پول اساسا نقشی ندارد !
گردن اونایی که میگن ! در ایران فقط پول موضوع رو تعیین تکلیف میکنه ، یعنی
اندازه " عشق " بستگی به قطر اسکناس داره !
ما که نمیدانیم بین 2 گونه اصلاح طلب در ایران ، یعنی اصلاح طلبان غالب و
مغلوب ، و طرف سوم که دانشگاههای امریکا باشند چه معیارهایی حاکم است ؟ این
هم که میگویم اصلاح طلب حاکم ، فکر نکنید شوخی میکنم . دولت ایالات متحده
حواسش به همه جا هست . هم حواسش به خامنه ایی و احمدی نژاد و مرتضوی هست و
هم به مغلوبان اصلاح طلب که دانشگاههای امریکا را استاد میکنند ! و الا هر
صغیری در دنیای سیاست میفهمد که نامه نوشتن به نمایندگان آدمخوار مکتب
اسلام ، آن هم در حین انجام فریضه مقدس آدمخواری ، چقدر کثیف و زشت و چه
معنایی دارد ؟ اصلا نیاز به معنی و تفسیر ندارد . ادامه سریال کشدار بسته
های پیشنهادی خامنه ایی به غرب و بالعکس ....رفت روی پرده ! و هر عاقلی هم
این همه قدر دانی دولت ایالات متحده از اصلاح طلبان مغلوب را ، عمرا بتواند
اساسا نتیجه ایی از آن در آورد ،مگر اینکه....
چشمها را باید بست...
جور دیگر باید خورد
جور دیگر باید زد
جور دیگر باید دید ! با چشمان بسته !
باید استراتژک دید جانم ، استراتژیکککککککک!
اسماعیل هوشیار
12.09.2009
ژنو
|