|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
 |
|
تاریخ انتشار :21.01.2023 قصه شب ، این قسمت وکیل ! hoshyaresmaeil2017@hotmail.com
روز صد و بیست و هشت جنبش مردم ایران ... شب شده بود اما رضا خانک هنوز نرسیده بود...
ننه : میخواستی بگی چند نفری وکالت دادن من بشم رهبر ... رضا : اتفاقا گفتم ، همه خندیدن گفتن به هم میاین ، خوش باشید ! احتمالا منظورشون این بود همه تون اسکولید !
رضاخانک گفت : ننه اگه من دیر رسیدم کسی منتظر نماند وکالت بدید به زینب سلیمانی تا من برسم ، فرقی نداریم با هم ...
رضا خانک : غصه نخور ننه . از هشتاد میلیون تا حالا 66 نفر وکالت دادن بقیه هم وکالت بدن خودم برای جواهرات نو میخرم . ننه : الهی قربون پسرم برم که مثل باباش دست و دل بازه . باباتم همیشه برای من جواهرات میخرید از پول وکیسه مردم ایران . بابات میگفت مردم بلد نیستند پول خرج کنند ولی من بلدم ... آخ پسرم چه روزایی داشتیم ! رضاخانک : ننه یعنی میشه 50 سال برگردیم به عقب ؟ ننه : آره میشه ننه . مدیا با ماست ... ما با همین مدیا جهت دیالکتیک رو هم عوض میکنیم ! رضاخانک : ننه دیالکتیک یعنی چی ؟ ننه : یعنی جواهرات سلطنتی ، یعنی کاری نکنی و چپو کنی و خرج کنی و قمار کنی و غواصی ...
ولی حیوانات انگار چرس کشیده باشند همه نشعه بودند و هی میگفتند جاوید شاه...سایه خدا...
بی بی سی خندید و گفت بله همه رو میدونیم . شماها هیچ درکی از دموکراسی ما ندارید که چه زمانی چی را باید دید و چی را نباید دید ! الان در قرن 21 هستیم مشروعییت دادن به هر جلبرگی روش خاص خودش رو داره !
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس