مقاله

 

 

 تاریخ انتشار :05.10.2025

دو ارتش سایبری و نمایش یک توهم

نعمت فیروزی


گی دوبور (1931–1994) فیلسوف، نظریه‌پرداز مارکسیست و فیلمساز فرانسوی ، در کتاب "جامعه نمایش" جهانی را تصویر میکند که در آن، واقعیت دیگر بیواسطه تجربه نمیشود، بلکه تنها از خلال تصویر و بازنمایی در دسترس است. در چنین جهانی، "نمایش" نه آینه‌ای از حقیقت، بلکه جایگزین آن میشود؛ تا آنجا که انسان‌ها در انبوهی از تصاویر زندگی میکنند، بیآنکه به اصل تجربه و واقعیت دسترسی داشته باشند. این منطق وقتی وارد عرصه سیاست میشود، رهبران و چهره‌های سیاسی را نیز بدل به "تصویر" میکند: آن‌ها نه در میدان عمل، که در قاب بازنماییها زیست میکنند. همین‌جاست که سیاست به تئاتری گاها مضحک تبدیل میشود و کنش، جای خود را به صحنه‌آرایی میدهد. اگر این چارچوب را بر وضعیت رضا پهلوی و مشاورین و دفتر او بیفکنیم، درمی‌یابیم که او نمونه‌ای آشکار از این محفل نمایش است؛ شخصیتی که بیش از آنکه بر قدرت و برنامه‌ای سیاسی تکیه داشته باشد، بر تصویر رسانه‌ای خود زنده است.

هر توییت، هر مصاحبه و هر عکس، نه بازتاب سیاست، بلکه خودِ هدف اوست. و درست در همین نقطه است که باید پرسید: وقتی سیاست به نمایش تقلیل یابد، آنچه غایب میشود چیست؟ پاسخ روشن است: ایران، مردم، آرمان، و آینده. آنچه باقی میماند، فقط سایه‌ایست از " فردی" که در پی دیده شدن و نمایش و بازی سیاست است. دردناکی موضوع اینجاست که بازی و نمایش رضا پهلوی حتی به نفع به قدرت رسیدن خودش نیز تمام نمی‌شود، بلکه به نفع رژیم حاکم فاشیسم دینی تمام می شود. زیرا این پروژه با مضمون نوستالژیک گذشته، تنها تولید امید مقطعی و کاذب می‌کند؛ امیدی که در لحظه‌ی برخورد با واقعیت سختِ مبارزه اجتماعی و مواجهه با یک رژیم ستمگر فاشیستی، فرو می‌پاشد و مانند کف آب به کناری می‌رود. نتیجه این فرایند، نه تثبیت رهبری پهلوی، که تقویت قدرت و مشروعیت رژیم است، و ناامیدیِ مردم را بازتولید می‌کند، تا فاشیسم دینی همچنان قدرتمند نشان داده شود.


پیش‌تر بسیار گفته شده که رضا پهلوی نه رهبر است و نه سیاست‌مدار، بلکه تصویری‌ست گرفتار در گذشته. و افشا شده بود که ارتش سایبری رژیم فاشیسم دینی با 40 هزار سایبری در پروژه ها و کمپین های تبلیغاتی به کمک رضا پهلوی می آید. اما اکنون با افشاگری روزنامه هاآرتص مشخص شده که یک ارتش سایبری هم از طرف اسراییل به همین ساخت آلترناتیو فیک رضا پهلوی مشغول بوده است . بدین ترتیب دو ارتش سایبری برای چهره سازی از رضا پهلوی مشغولند . غیر از تلویزیون های فارسی زبان بین المللی که مشغول هستند . حالا دیگر بوضوح روشن است که درباره کارزار جعلی تبلیغ سلطنت، این حقیقت نه در سطح تحلیل، که در سطح سند و تحقیق نمایان می‌شود. در این‌جا دیگر مسئله فقط روایت چند حساب جعلی در شبکه‌های اجتماعی نیست؛ مسئله روانِ سیاسی فردی‌ست که تنها با آینه‌های ساخته‌ی تل‌آویو می‌تواند خودش را بازتاب دهد.


این گزارش از همان لحظه‌ی سفر او به اسرائیل آغاز می‌شود، سفری که بیش از آنکه یک حرکت سیاسی باشد، پرده‌ای بود از میل او به دیده‌شدن در صحنه‌ی قدرت. آن‌چه آشکار می‌شود، نه برنامه‌ای برای آینده ایران، که عطش کودکانه برای بازگشت به قاب سلطنت است؛ سلطنتی که سال‌ها پیش در تاریخ دفن شد، اما اکنون در لابراتوار تبلیغات امنیتی اسرائیل به‌طور مصنوعی زنده نگاه داشته می‌شود.
کارزار جعلی‌ای که هاآرتص توصیف می‌کند، از آواتارها و حساب‌های ساختگی تا محتواهای تولیدشده با هوش مصنوعی، همه چیزش نشانه‌ای از فقدان شخصیت سیاسی واقعی است. این همان جایی‌ست که روانشناسی قدرت خود را عریان می‌سازد: آن‌که ریشه در جامعه ندارد، مجبور است ریشه‌های جعلی بسازد؛ آن‌که از مردم برنیامده، ناچار است مردمِ دیجیتالی خلق کند؛ و آن‌که آرمان ندارد، فقط با تصویر زنده می‌ماند.


در این پروژه، حتی حمله به زندان اوین با زبانی وارونه به‌عنوان «آزادی» فروخته شده. این دیگر فقط یک تاکتیک تبلیغاتی نیست، بلکه تصویری‌ست از سقوط اخلاقی پروژه پهلوی؛ جایی که مرگ و ویرانی نیز باید در قالب یک نمایش نجات بازاریابی شود. رضا پهلوی در این صحنه نه کنشگر، که تنها "چهره" است؛ چهرهای که برای بقا نیازمند همان فانتزی رسانه‌ای‌ست که دشمنان ایران ساخته‌اند.


از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، مشروعیت یا از سنت برمی‌آید، یا از کاریزما، یا از ساختار عقلانی-قانونی. رضا پهلوی هیچ‌کدام را ندارد. آن‌چه باقی می‌ماند، تنها تمنای دیده شدن است. او به‌جای آنکه سخن از ایران، آزادی، مردم یا آینده بگوید، وراثتش را تکیه می‌کند؛ بادکنک متورمی که بدون حمایت خارجی می ترکد، تا آنجا که نقد یاران سالیان اش را توهین می‌فهمد، کسی که به جای تاریخ، تنها در صفحات مجازی و رسانه زندگی می‌کند. بدین معنا، رضا پهلوی بیش از آنکه تهدیدی برای جمهوری اسلامی باشد، نشانه‌ای از بی‌خطری اوست. سیاست وقتی بدل به نمایش شود، دیگر خطری ندارد؛ چون نمایش، هرچقدر پرزرق‌وبرق، هرگز قدرت نمی‌آفریند. رضا پهلوی خطری برای حکومت نیست، چون او نه جرأت تصمیم دارد، نه برنامه، نه فهم سیاست. به همین دلیل، تنها با تزریق مصنوعی "کاریزما" توسط ماشین تبلیغاتی اسرائیل تلاش می‌شود او را رهبر جا بزنند؛ تلاشی که بیشتر شبیه یک "پروژه آزمایشگاهی" است تا رهبر جنبشی مردمی.
او تنها به دیده‌شدن معتاد است و درست به همین دلیل، پروژه هایش همواره نیمه‌تمام می ماند و او اپروژه ایی به پروژه دیگر بر اکران و بر پرده نمایش است.


در این افشاگری هاآرتص، مشخص شد آنچه بیش از هر چیز غایب است، واقعیت روی زمین است. و آن‌چه حاضر است فقط آواتارهای (اکانتهای جعلی) ساخته‌شده با دلارهای امنیتی. و درست در همین نقطه است که می‌توان گفت: کارزار تبلیغ سلطنت، با دو ارتش سایبری از سوی دو کشور بظاهر متخاصم ایران و اسراییل، نه بازگشت یک نظام، بلکه نمایش درماندگی و عقب ماندگی یک فرد است. این آواتارها نشان از صحنه‌سازی دیجیتالی مردم هستند و نه بیشتر؛ و فاشیسم دینی به خوبی می‌داند چگونه همین سایه‌های جعلی را به ابزار انحراف قیام و فروپاشاندن انقلاب مردم تبدیل کند. از این رو پادزهر، الدوروم و بلدوروم فاشیسم دینی، کانون های شورشی و پادزهر آواتارهای دو ارتش سایبری خلق شگفتی هایی نظیر بروکسل و نیویورک است.


 12 مهر1404 برابر با 3 اکتبر 2025

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

:

اسم

:

ایمیل

پیام


 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد