نقد مقدس
مهستی شاهرخی

تیف: خاطرات زندان اسماعیل هوشیار بر روی اینترنت، خاطرات منحصر به
فردی است چون او اولین کسی و تا به الان تنها کسی است که ضمن حفظ
استقلال سیاسی و فکری خودش ، از زندان انفرادی مجاهدین خلق در
عراق و سپس خاطرات زندان «تیف» یا زندان آمریکایی ها در عراق نوشته است.
شروع خاطرات یا یادداشت های پراکنده اسماعیل هوشیار از زندان تیف
است. در زندان تیف است که متوجه می شویم آمریکایی ها و سازمان و
ملل و صلیب سرخ همه یکی اند و هیچ امیدی نیست. در زندان تیف است که
نامه ها به مقصد نمی رسد و یا اگر برسد حتماً از دوایر متعدد کنترل
و سانسور آمریکایی ها و مجاهدین عبور کرده است. در زندان تیف است
که زندانی که اسیر جنگی محسوب می شود یا باید مسیحی شود و یا به
ایران تحویل داده می شود. در زندان تیف است که متوجه می شویم یا در
قفس حزب اسیریم و یا در اردوگاه استعمارگران زندانی ابدی. در زندان
تیف است که متوجه می شویم هیچ راه خروجی نیست
.
اسماعیل هوشیار در «تیف» از انفرادی طولانی و خودکشی ها و بازگشت
ها و حذف های فیزیکی درون سازمانی حرف می زند، پدیده ای که در
سازمان های سیاسی چریکی ایران رخ داده است و رخ می دهد. در طول
مدتی که او زندانی است، از لابه لای افکارش، تاریخ چهل و پنج ساله
یکی از بزرگترین سازمان های سیاسی ایران را به صورت موازی با به
قدرت رسیدن خمینی و رفته رفته استقرار فاشیسم دینی بررسی می کند و
مسعود را به نوعی خمینی جوان در درون سازمان مجاهدین می داند که
سازمان را به یک استحاله مخوف و یک سیستم دیکتاتوری تبدیل می کند.
خاطرات و وقایع در عین بی نظمی، بسیار ساده و گویا نوشته شده است و
از عظمت بلایی که یکی از بزرگترین سازمان های سیاسی ایران را به
سکتاریسم مخوف و مافیایی تبدیل کرد آگاه می سازد
.
سازمان مثلث برموداست، هر کس بدان وارد شد دیگر امکان خروج ندارد.
هر گونه شک و تردید و پرسشی از سوی اعضا جان به کف، با تحقیر و
توهین و بازجویی همراه است. حکایت تف باران شدن امیر به مدت یک
ساعت توسط دیگر اعضا، حکایت مخوف و تکاندهنده ایست که نشان از سقوط
سازمان و خفقان مطلق درونی آن دارد
.
در زندان فرصت برای فکر کردن بسیار است. در خلال مروری بر وقایع،
از رفتن سازمان مجاهدین به سوی بنی صدر و سپس به سوی صدام و حمله
«فروغ جاویدان» و شکست و از دست نیروها و استدلالهای دروغین سازمان
و نهایتا موازی شدن با نظم نوین
حرف می زند. در دوران پس از جنگ، ماندن سازمان را در خاک عراق و در
کنار صدام مورد پرسش قرار می دهد. وقتی صدام به کویت حمله می کند،
باز هم ماندن مجاهدین در خاک عراق و در کنار صدام پرسشی دیگر است.
حمله نظامی آمریکا به عراق و نابودی صدام نیز بدانجا می انجامد که
سازمانی که شعارش «مرگ بر امپریالیسم» بود در کنار قوای آمریکایی
در خاک عراق باقی می ماند
.
سیستم تواب سازی در درون زندان جمهوری اسلامی اتفاق می افتد و
سیستم تواب سازی درون سازمانی که با دادن «امضای خون و نفس» و
ایجاد سرسپردگی کامل اعضا نسبت به مقام رهبری بازتولید همان سیستم
زندان های خمینی است. خشونت سیاسی و رفتار نظامی در عین سرسپردگی
کامل به مقام رهبری (حالا رهبر حزب باشد یا سردبیر مجله) را در
بریده شده و یا چپ هایی که برای مدتی با مجاهدین در شورای مقاومت
همکاری داشته اند دیده ایم و اکنون علتش را می فهمیم. آموزش
سرسپردگی محض و تسلط بر زندگی خصوصی فرد (زندگی جنسی = خصوصی ترین
بخش فرد است) و نهادینه کردن آن در ذهن اعضا هدف اصلی بوده است و
اعضا بریده شده از سازمان و نجات یافتگان، به یک دوره بازسازی و
خودیابی روانی برای نجات از تارهای بی پایان این عنکبوت نیازمند
اند.
اسماعیل هوشیار در «تیف»، جایگاه ایدئولوژی و مقام خدای گونه «رهبر
عقیدتی = ولایت فقیه» را نشان می دهد و برسی می کند و هجوم فاشیستی
سازمان را بر جسم و روح و کنه ذهن اعضا نمایان می سازد. در خلال
مرور خاطرات تکاندهنده و خونین، با فرهنگ و عبارات مجاهدین آشنا می
شویم. کلماتی مانند "طلاق"، "آزادی" و "انقلاب ایدئولوژیک درونی" و
بسیاری از واژه های دیگر توسط رهبر عقیدتی سازمان بازمعناگذاری شده
اند. اسماعیل هوشیار به تاریخ سازمان کندوکاوی دارد و به ادعای
مطرح شده توسط مسعود رجوی مبنی بر " اسلام چپ مارکسیسم " مطرح شده نگاهی دارد. به نقل قول از تقی شهرام "تلفیق اسلام
و سوسیالیزم، فقط یک شعار است و عملی نیست تمام ایدئولوژی مجاهدین
شبیه خمینی ظرفیتی بیش از خرده بورژوازی سنتی را ندارد" و حیرت
انگیز نیست اگر به عقب برگردیم و ببینیم که اعضا اولیه و اکثریت
مجاهدین از خانواده های مذهبی بازاری (سرمایه داری سنتی) بوده اند
و از این رو با چنین جایگاه طبقاتی، اتحاد با صدام و به دنبالش
توافق یا آمریکا و بالاخره با سرمایه از سوی سازمان مجاهدین جای
تعجب ندارد . نتیجه اینکه در دیدگاه و تفکر رهبری مجاهدین هر تلاشی
برای رسیدن به حاکمییت سیاسی مشروع و مجاز است . آن هم نه با اتکاء
به عنصر اجتماعی که رهبری مجاهدین چنین پایگاه و امیدی ندارد بلکه
با قلاب شدن با بالای هر سیستمی که راهش بدهد
.
در «تیف»، با مروری به سیر سازمان مجاهدین و عملکرد و موضع گیری
های سازمان در پس از انقلاب متوجه می شویم که اعلام مبارزه مسلحانه
اقدامی اجتناب پذیر بوده است اقدامی که به قتل عام و دستگیری همه
گروه ها می انجامد، کاری که رژیم از سر ترس و برای بقای خود انجام
داد و از آن سو با عراق هم وارد جنگ شد تا به نام وضعیت جنگی ، در کنار آتش جنگ و موشک باران توسط
عراقی ها، خفقان مرگباری را بر سراسر کشور حکمفرما کند. این که یک
سازمان سیاسی چریکی در دورانهای مختلف با همه توان ائتلاف داشته
باشد با صدام و با آمریکا و با سلطنت طلب و با خائن و با هر چه شد
(به غیر مردم ایران) و صف واحد تشکیل بدهد، این همه فرصت طلبی و
این همه قدرت طلبی و این همه خیانت قابل بخشش نیست. سازمان مجاهدین
نشان داده است که از انقلاب به این طرف و به رهبری مسعود با همه
چیز وصلت کرده است مگر ملت ایران و از این رو هیچ جایی در قلب مردم
ایران ندارد. ائتلاف فعلی با آمریکا را چگونه می شود پنهان کرد؟
اتحاد با آمریکا را چگونه می شود توجیه کرد؟ در کنار خواندن
یادداشت های اسماعیل هوشیار بسیاری از مسائل برایمان روشن می شود و
پرسش های بسیاری در مورد ماهیت فعلی این سازمان در ذهن مان مطرح می
شود
.
شترسواری دولا دولا نمی شود، سازمانی که ادعای «رهایی زنان» را
دارد، مریم همیشه با حجاب اسلامی بدون این که یک تار مویش دیده شود
در جمع ظاهر می شود و رهایی جنسیتی در آن وجود ندارد چرا که اگر
وجود داشت زنی سالم و جوان به جرم رابطه داشتن با مردی (سنگسار نه)
زیر مشت و لگد اعضا کشته نمی شد. سازمانی که در آن تبعیض جنسیتی
وجود نداشته باشد فتوای ازدواج و یا طلاق به اعضای خود نمی دهد و
با زندگی خصوصی افراد تا این حد بازی نمی کند
.
با خواندن خاطرات و یادداشت های اسماعیل هوشیار کارخانه مغزشویی و
کارگاه "سرباز امام زمان سازی "یکی از بزرگترین سازمان های سیاسی
ایران را می بینیم و متوجه می شویم اگر تاکنون جمهوری اسلامی و
ملاهایش بر مسند قدرت نشسته اند به دلیل اینست که سازمان های سیاسی
اپوزیسیون نیز به همان مقدار تشکیلات مافیایی و مخوف و مغزشور
داشته اند و دارند. فتواهای سازمان های سیاسی اپوزیسیون در حمایت
از موسوی را به یاد بیاوریم و به یاد بیاوریم که او نخست وزیر دوره
کشتار زندانیان جمهوری اسلامی بود و باز عجله برای رسیدن به قدرت و
خیانت به مردم از سوی سازمان های سیاسی ایران دارد تکرار می شود
.
اسماعیل هوشیار در یادداشت هایش، (با ذکر نام ) لیستی از خودکشی ها
و شبه خود کشی ها و خودسوزی ها و فرار و فرستادن اعضا به جوخه مرگ
می آورد که طویل است و جای تأسف است که نیروی جوان و مبارز ایران
در کارخانه مغزشویی سازمانی خودکامه به این شیوه دردناک مورد شکنجه
و زندانی قرار بگیرد و یا به این سادگی به قتل برسد. انتشار خاطرات
زندانیان سیاسی از هر دسته و جناحی و در هر شرایطی کاری مفید و
روشنگرانه است که برگهایی از تاریخ معاصر ایران را مشخص می کند.
گرچه برخی از ناشران خارج از کشور از انتشار خاطراتی که به توابان
اشاره شده است و یا از آنان نام برده شده است ابا دارند ولی هر نوع
خاطره نویسی ذهن ایرانیان را نسبت به دوران سیاهی که در آن به سر
می بریم روشن خواهد کرد. سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، نیز
اخیراً اطلاعیه ای در مورد قتل های درون سازمانی پیش از انقلاب
ارائه داد. امید که روزی حقایق و جنایات سازمان های سیاسی ایران در
روشنی مورد بررسی قرار بگیرد و مردم ایران در فضایی آزاد به سوی
آینده ای روشن گام بردارند.
«کرم ابریشم تمام عمر قفس می ساخت و فکر پریدن بود»،
حسین منزوی
Mahasti Shahrokhi
_______________________________________________________
|