سال 2010 سال نزدیک تر شدن بشریت به دوراهی سرنوشت ساز
نگاهی به سال 2010
از: سعید صالحی نیا
31 دسامبر 2010
مقدمه:
روز آخر سال 2010 میلادی است. فکر کردم چند کلمه ای در این مورد بنویسم که چه احساسی دارم در مورد سال 2010 و آنچه در این سال شاهدش بودم و تلاش کردم برای تغییرش بکوشم.
محلی که آدمها به دنیا نگاه می کنند در آنچه می بینند و می خواهند ببینند به شدت تاثیر می گذارد. این حکمی است علمی که بعضی اسمش را گذاشته اند :"همپیوندی موضوع بررسی و بررسی کننده". نمی شود اول تکلیف خودت را معلوم نکنی که کجا ایستاده ای و چه موقع ایستاده ای و چگونه می بینی ، هنگاهی که داری مشاهداتت را عرضه می کنی.
سال 2010 برای آنها که حاکم این دنیا هستند طبعا با محکومین این دنیا فرق داشت. در میان حاکمان و محکومین هم این سال به یک نوع دیده نمی شود. میزان دانش و تجربه و متودولوژی دیدن هم داخل این روند دیدن و قضاوت کردن می شود و ازش رنگین کمانی وسیع از قضاوتها می سازد که چه خوب است اینگونه است. چرا که در این سایه و روشنهای بی نهایت است که حقیقت اجزایش شکل می گیرد. حقیقتی بسیار دینامیک و فرار که دائم باید بدنبالش دوید و جذبش کرد تا بشود بطور واقعی در روند تغییر واقعیت دخیل شد.
سال 2010 از دید حاکمان دنیا
سال 2010 را حاکمان دنیا با این امید شروع کردند که به بحرانی که درش گیر کرده اند دهنه بزنند. بحرانی به غایت عظیم که مثل یک سونامی جهانی از آمریکا شروع شد و غرب را فراگرفت و موجهایش به سرعت به چین و ماچین رسید. این بحران با ترکیدن حباب قیمت نفت شروع شد و بعد تبدیل شد به سقوط سهامهای وال استریت و کاهش قیمت دلار و بیکاریها و بیخانمانیهای ملیونی و ورشکسته شدن موسسات مالی که عاملش پایان دوره تمرکز صنعتی در کشورهای غربی و صدور صنایع به کشورهای پیرامونی برای جذب نیروی کار ارزان بود.
"شوک تراپی جهانی" حاکمان سرمایه در سال 2010 عبارت بود از قطع کردن سوبسیدهای حکومتها و کاهش وسیع و سراسری حمایتهای دولتی از بهداشت و آموزش و سایر خدمات اجتماعی و به عقب بردن سن بازنشستگی برای پائین کشیدن قیمت نیروی کار (تنها منبع واقعی سود در نظام سرمایه). استراتژی دوم حاکمان سرمایه عبارت بود از حفظ وضعیت بحرانی نظامی در منطقه خاورمیانه و حفظ وضعیت مشابه جنگ سرد با اسلام سیاسی که از قبلش سودهای افسانه ای فروش اسلحه و حظور نظامی در مناطق انرژی نصیبشان شد.
سال 2010 را حاکمان دنیا توانستند پشت سر بگذارند. توانستند موج نارضایتی مردمی که سازمان دیده نیستند و افق سیاسی درستی هم ندارند را پشت سدهای منطقه ای و ملی خود نگه دارند. حکومت آمریکا توانست حضور نظامی اش در منطقه خاورمیانه را حفظ کند. توانست با تبلیغات شبیه جنگ سردی و حفظ و مماشات با اسلام سیاسی و در عین حال بازی موش و گربه با رژیم اسلامی به دنیا اعلام کند که از سوی تمدن نمایندگی یافته که با بربریت جنگ طلبانه طالبانی- اسلامی "بجنگد!"
روند ترمیم بازار آشفته اقتصاد سرمایه داری با کندی و دردی که به انسانیت دارد تحمیل می کند آغاز گردید. بحران تورم-رکود با تکیه به صدور بیشتر سرمایه به کشورهای پیرامونی (چین و هند) و با تکیه بر بازار کار شبه برده داری این دو کشور پیش می رود. خانه خرابی و از بین رفتن آینده ملیاردها انسان هیزمی است در کوره نظام سرمایه داری برای تداومش.
سال 2010 از دید حاکمان جهان سرمایه داری، سال تلاش بی وقفه برای ایجاد تعادل در وضعیت بسیار شکننده، سال تلاش برای نگه داشتن اعتراض مردم زیر کنترل تبلیغاتی و پلیسی و سال غالب کردن سیاستهای "آزاد سازی اقتصادی" بعنوان "تنها راه نجات" به مردم بود.
سال 2010 را هم حاکمان سرمایه توانستند به زحمت پشت سربگذارند!
سال 2010 برای محکومان دنیا
برای محکومان دنیا یعنی آن اکثریت مطلق که در هر کشوری بیشمارانند و برای زندگی روزمره باید نیروی کار خودشان را به شکل یدی یا فکری یا هر دو بفروشند، سال تقلا برای زنده ماندن و سال تلاش برای نگه داشتن سطح زندگی بود که داشت مرتب در مقابل چشمانشان در هم می شکست.
جنبش اعتراضی در مقابل فقر و بی آیندگی یونان و فرانسه و انگلستان و آمریکا و کانادا را در هم نوردید. سال 2010 سال اعتراضهای ملیونی برای مخالفت با سیاستهای راست بود. مردم در وسیع ترین شکل ممکنه به خیابانها ریختند و اعتراض کردند به بیکاری، به از دست رفتن حمایتهای اجتماعی به بالابردن سن بازنشستگی و به همه سیاستهای نئولیبرال. نسل قدیم و نسل جوان، کارگر و کارمند و محصل دبیرستان و دانشگاه.
سال 2010 سال وسیعترین اعتراضات اجتماعی بود. اروپا در سال 2010 زیر پای مردم در خیابانها بارها بخود لرزید.
سال 2010 با یک ویژگی بسیار مهم از سوی محکومان جهان سرمایه مشخص شد:
جنبش اجتماعی و مطالباتی و اعتراضی در ایران که پرچم انقلاب انسانی را برافراشته نقش ویژه ای در صفحه سیاست جهانی ایفا کرد.
امواج فرهنگی انقلابی که در ایران در راهست، مهر خود را روی سیاست جهانی گذاشت. کمپین در کمپین، خواست آزادی، خواست برابری انسانها، خواست تغییر در تفسیر سیاست از میدان جنگ برای قدرت درون طبقات حاکمه به جنگ برای سرنگونی نظام نابرابر و ناعادلانه جهانی، تبدیل شد به موجی تازه که تعبیری جدید در سیاست را جهانی کرد.
انقلاب ایران رنگ سیاست را در جهان تغییر داد.
کمپین برای سکینه محمدی به پارلمانهای اروپا و آمریکا کشیده شد و مدیای طبقات حاکمه آمریکا و اروپا را هم تسخیر کرد.
سال 2010 سال تحمیل جنبش اعتراضی و انقلابی مردم ایران به سیاست جهانی بود. دنیا و مردمش بطوری وسیع در کنار مردم ایران قرار گرفتند، برای آزادیخواهی و برابری طلبی ما آواز خواندند، کنار ما ایستادند و عکس گرفتند و اعلامیه صادر کردند و فریاد زندند که ما تنها نیستیم.
اواخر سال 2010 سونامی دیگری هم دنیای سیاست جهانی را لرزاند و آنهم ویکی لیکس و صحنه نبرد دیگری بود که بر علیه نظام اطلاعاتی و سانسور حکومتها روی دنیا پهن شده. مردم دنیا شاهد شدند که می توانند مدیای آلرناتیو خودشان را سازمان دهند. تلاش حاکمان مفلوک و سردرگم دنیا برای دستگیری رهبران ویکی لیکس به جائی نخواهد رسد. راه را مردم یاد گرفتند اگر ویکی لیکس را ببندند صدها لیکس دیگر برپا خواهد شد!
سال 2010 یک قدم دیگر چشمهای مردم دنیا را باز کرد که بن بست سرمایه داری گلوبال شده و مستاصل و بی پاسخ را در عمل لمس کنند. تجربه زندگی به مردم نشان داد که وعده های سرمایه داری برای تامین زندگی و معاش انسانی هر روز بیشتر ناممکن می شود. مردم اروپا و آمریکا که سنتا منافعشان را از سایر مردم دنیا جدا می دانستند فهمیدند که چنین نیست. اگر با فروریختن برجهای دوقلو در نیویورک دیده بودند که گریبان آنها در جنگ بین امپریالیزم و اسلام سیاسی گرفته است، در سال 2010 بیشتر متوجه شدند که اساسا این "دشمن" خارجی نیست بلکه جهانی است!
سال 2010 از دید من، مرئی شدن بیشتر پدیده قطبی در نظام روابط اجتماعی بود
سالی که بطور واقعی انسانیت توانست ببیند که دو دنیا و دو خواست در مقابل هم صف کشیده. دنیای حاکمان سرمایه و دنیای محکومین این نظام که به سرعت دارند جهانی می شوند و پاسخ جهانی می طلبند.
دوراهی سرنوشت ساز: سوسیالیزم یا بربریت؟
به دید من، سال 2010 از سالهای بسیار کیفی در تاریخ بود. برای تغییر، این لحظات اهمیت حیاتی دارد. کمونیستها بیش از 150 سالست به زبان مارکس در مانیفست برلزوم تغییر ماهوی در نظام روابط انسانی از طریق لغو مناسبات سرمایه داری و پایان دادن به حکومتهای نماینده اش ، چه نوع دیکتاتوری و چه نوع دموکراسی، پای فشرده اند. نبردهای طبقه کارگر و زحمتکشان از تاریخ به حاکمیت رسیدن نظام سرمایه، یک دم خاموش نشده چرا که این نبردها ریشه در ماهیت متناقض این نظام ضد انسانی دارد. اینها را در ادبیات کمونیستی دیده بودیم و دیده بودند اما سال 2010، به شیوه ای دیگر و در صحنه قابل لمس و تجربه ای وسیع برای انسان به حاشیه رانده شده ای که اکثریت هم دارد، همین احکام تئوریک را به اثبات رساند.
دوراهی سرمایه داری یا بربریت، ساخته و پرداخته مشتی کمونیست نبوده و نیست. این دوراهی واقعی است و خود زندگی و درد رنج ناشی از تداوم نظام جهانی سرمایه دارد جامعه بشری را به نقطه تصمیم نهائی نزدیک می کند.
سال 2010 به محکومین نظام جهانی سرمایه نشان داد که بدون برنامه روشن تغییر، بدون سازماندهی در سطحی سیاسی که بتواند تمامی نیروهای جنبشهای اعتراشی را متمرکز کند و تداوم ببخشد، حتی نمی توان دستاوردهای کنونی جامعه بشری را نگه داشت و از عقب رفت زندگی جلوگرفت.
از شرق تا غرب، شمال تا جنوب، یک پاسخ نهائی برای وضع موجود هست. نظام آزاد، جامعه بدون مرز و برابر ، بدون استثمار انسان از انسان، مدینه فاضله ای رویائی نیست، نیاز همین امروز انسنهاست!
سال 2010 ، به بشریت بسیار آموخت!
زنده باد امید برای دنیای بهتر!
به مسیر خویش ، تاریخ
سپاه خلقها را
بروند ره نماید
نروند می کشاند!
منابع بیشتر:
(1)سعید صالحی نیا: زنده باد ویکی لیکس! زنده باد آزادی انتقال اطلاعات بدور از دخالت حکومتها! در حاشیه دست و پا زدنهای اربابان دنیا در برابر ویکی لیکس! (جولای 2019)
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/3737-1389-05-10-22-39-18.html
(2)كاظم نيكخواه: سال ابهام
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/43-kazem-n/5338-1389-10-10-10-13-02.html
(3)مصطفي صابر: دو واقعه مهم سال ۲۰۱۰
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/42-mostafa-s/5336-1389-10-10-10-11-03.html