مقاله

 

 

احمدى نژاد و "سرزمين سوخته"


کاظم نیکخواه
 


احمد توكلي از چهره هاي شاخص جناح موسوم به "اصولگرايان" يكي دو هفته پيش گفت كه "احمدي نژاد ميخواهد سرزمين سوخته تحويل بدهد". او در اشاره به وعده يارانه هاي ۲۰۰ هزار توماني منظورش اين بود كه او دارد كاري ميكند كه بعد از رفتنش ديگر اين جامعه براي جمهوري اسلامي قابل حكومت كردن نباشد. بايد گفت كه ايشان نيمي از پلاتفرم احمدي نژاد را دقيق فهميده است.

و به يك معضل جدي جمهوري اسلامي در دوره بعد از احمدي نژاد انگشت گذاشته است. يعني اين كه احمدي نژاد دارد فضايي ايجاد ميكند كه كسي در جمهوري اسلامي نتواند بعد از او بر اين كشور حكومت كند. اما فكر نميكنم مساله احمدي نژاد صرفا خرابكاري عليه جانشينانش باشد. فرض توكلي اينست كه احمدي نژاد بسادگي صحنه را ترك خواهد كرد. بنظر من شواهد دارد نشان ميدهد كه او دارد نقشه ميكشد كه صحنه را بسادگي ترك نكند. بعبارت ديگر او ميخواهد كاري كند كه نتوانند او و يارانش را مجبور به ترك صحنه كنند.

 اين حقيقتي است كه وعده يارانه هاي ۲۰۰ هزار توماني، طرح اخير استخدامهاي صد هزار نفره توسط استانداريها و نهاد رياست جمهوري، و انتقاد به قوه قضاييه در مورد زندانها و حمله به نيروي انتظامي در برخورد به زنان و دختران و امثال اينها، طرحها و وعده هايي است توخالي كه با گروه خون باند احمدي نژاد با آن سابقه سياه و جنايتكارانه جور در نمي آيد و پياده كردن آنها در جمهوري اسلامي عملي نيست و بطور جدي دردسرساز است. و به اين مفهوم از منظر جمهوري اسلامي فقط ميتوان آنرا تلاش براي ايجاد "سرزمين سوخته" نام گزاري كرد. اما وقتي همه اينها را با زمزمه هاي انتخاباتي چهره هايي از باند احمدي نژاد كنار هم بگداريد، معناي ديگري از آن بيرون مي آيد كه توكلي و امثالهم دوست دارند به آن فكر نكنند. چون در آن صورت آينده جمهوري اسلامي بسيار تيره تر خواهد بود.

بگذاريد كمي بيشتر توضيح دهيم. طرح خامنه اي و شركا ظاهرا اينست كه كانديد جناح يا باند احمدي نژاد را كه ميتواند امثال مشايي يا الهام يا يكي ديگر از آنها باشد را رد صلاحيت كنند و به اين ترتيب قاثله احمدي نژاد را تمام كنند. اما سوال اينست كه اگر خامنه اي بداند كه اينها مي ايستند و شلوغ ميكنند و جنجال راه مي اندازند بازهم اين كار را خواهد كرد؟ اگر احمدي نژاد فقط خودش و مشايي بودند شايد جواب مثبت بود. اما وقتي كه فكر كنيم كه اين باند بعد از هشت سال قرار داشتن در راس حكومت شمار بسياري را در رده بالا و پايين هركدام از ارگانهاي مختلف حكومت گرد خود جمع كرده است، اهرمهاي اقتصادي را در دست دارد، بخشهايي از رده بالاي بازار و سرمايه داران دانه درشت با آنها هستند، بخشي از جناحهاي ديگر حكومت نيز به آنها خواهند پيوست، و بعلاوه اين باند حاضر است به نحو خطرناكي با كارت مردم هم بازي كند، آن وقت ديگر تصميم در اين مورد براي خامنه اي و يا "شوراي نگهبان" و بقيه كار ساده اي نخواهد بود. در اين صورت روشن ميشود كه باند احمدي نژاد را بسادگي نميتوانند كنار بگذارند. و اگر دست به اين كار بزنند هزينه اي گزاف براي جمهوري اسلامي خواهد داشت.

 در نتيجه يك احتمال قوي اينست كه ناچار شوند به سازشي با باند احمدي نژاد برسند و قبول كنند كه كانديدي از آنها در انتخابات شركت كند. آن وقت سناريوي خطرناك بعدي روي ميز مي آيد. يعني اينكه مناظره هاي داغ تر از ۸۸ و كشاكشها و بلبشوي جناحهاي حكومت و مردمي كه كارد به استخوانشان رسيده و منتظر فرصتند تا حكومت را به زير بكشند را بايد وارد محاسبه كرد. آن هم در شرايطي كه اقتصاد جمهوري اسلامي در حال فروپاشي كامل است، قيمتها سر به آسمان ميزند، بيكاري چندين ميليوني است، و نهادهاي اقتصادي حكومت مثل بانك مركزي و پول و واردات و صادرات به فلج كامل نزديك شده است. حتي اگر اين دوره را هم فرض كنيم كه جمهوري اسلامي از سر بگذراند باز داستان سرزمين سوخته پيش مي آيد. فرض كنيد كه احمدي نژاد و شركا كنار ميروند، اوضاع هم زياد به هم نميخورد و به فرض يكي از مهره هاي باند خامنه اي به سركار مي آيد. (كه همه اينها فرضهايي بسيار غير محتمل است) سوال بعدي اينست كه وضع جمهوري اسلامي بعد از آن چگونه خواهد شد؟

 آيا ميتوانند مردمي را كه با افزايش هرروزه قيمتها در اثر قطع سوبسيدها و تحريمها و ورشكستگي اقتصادي جان بلبشان رسيده ساكت كنند؟ آيا ميتوانند براي ساكت كردن مردم و جبران تورم كمر شكن، يارانه هاي ۱۰۰ هزار و دويست هزار كه هيچ، همين يارانه ۴۵ هزاري را به تك تك مردم بدهند؟ قطعا نه. اگر ندهند چه ميشود؟ آيا روشن نيست كه مردمي كه ضعفها و شكافهاي عميق حكومت را هم در اين دوره مورد اشاره ديده اند و حتي براي زنده ماندن هم راهي جز به زير كشيدن جمهوري اسلامي پيش روي خود نمي بينند ساكت نخواهند نشست؟ حال به جاي يكي از مهره هاي باند خامنه اي يكي از مهره هاي باند احمدي نژاد را كه بفرض در انتخابات از صندوق بيرون آمده است بگذاريد. آيا سناريو براي جمهوري اسلامي بسيار تيره و تارتر نخواهد بود؟ قطعا پاسخ اين نيز مثبت است.

برآمد و انقلاب بعدي

در واقع به هر طرف كه نگاه كنيد جمهوري اسلامي راهي جز بن بست پيش روي خود ندارد. و اين بخاطر اين باند و آن باند و بازيهاي احمدي نژاد و ناسازگاريهاي هاشمي و امثالهم نيست. اين وضعيت بن بست جمهوري اسلامي است كه براي مهره هاي گوش بفرمان و مليجك مآبي مثل احمدي نژاد كه از هر آخوندي آخوند تر بود و آمده بود كه سركوب كند و جامعه را منكوب كند و رياضت اقتصادي را به مردم تحميل كند، راهي جز زدن زير همه چيز باقي نميگذارد. اين حكومت به جايي رسيده است كه هركس در راس آن قرار ميگيرد ميفهمد و مي بيند كه خشم عظيم همه مردم ميليون عليه آن هر آن ميتواند فوران كند. ميفهمد كه اين حكومت واقعا و بدون اغراق بر دريايي از نفرت مردم نشسته است. كارگران، معلمان، زنان، دانشجويان و جوانان بدون اغراق هيچگاه با اين حكومت كنار نيامده اند و مدام در تلاش خلاصي از حكومت اسلامي طبقه سرمايه دار هستند. و اينجاست كه هر كس كه در راس حكومت قرار ميگيرد مدام كابوس شب و روزش اين ميشود كه با اين وضعيت چه كند و چگونه بايد با آن مقابله كند.

اين را در حالتي تصور كنيد كه هركس بفكر چپاولها و دزديهاي كلان خويش است و پركردن جيبها ازپولهاي ميلياردي بسيار از نجات "نظام" و "اسلام عزيز" و امثالهم برايش شيرين تر و مهمتر است. اين آن درد بي درمان حكومت است كه مدام جناح و باند تازه ايجاد ميكند. دوستان و ياران سابق را وحشيانه بجان هم مي اندازد. بر سر چه كنيم ها و چه بايد كردها و جنگ قدرت و منابع ثروت راهشان را جدا ميكنند و بعد شروع ميكنند از جنايات و دزديهاي يكديگر براي يارگيري از مردم افشاگري كردن. برخي شان براي خود آينده اي در حكومت نمي بينند. نا اميد ميشوند راهشان را جدا ميكنند پولهاي دزدي شان را خارج ميكنند و مثل باند هاشمي سعي ميكنند به نعل و به ميخ بزنند و ببينند اوضاع به كدام سمت ميچرخد.

جنگ و كشاكش جناحهاي حكومت اكنون به اوج خود رسيده است. بقول يكي از حكومتي ها "فتنه اي بدتر از فتنه ۸۸ در راه است". در واقع جمهوري اسلامي دچار سيكل "فتنه ها" وبحران ها و بر آمدهاي اجتماعي است. اما هميشه بحرانهاي ادواري در سيكل بالاتري تكرار ميشود. خيزش ميليوني ۸۸ بعد از خيزش ۱۸ تير ۷۸ و اعتراضات و برآمدهاي گسترده تر اوايل دهه هشتاد به جريان افتاد. و بحران بعدي نيز به دلايل قابل فهمي تنها ميتواند در سيكلي بالاتر از خيزش ۸۸ به جريان بيفتد. و تمام مساله اينست كه سيكل بالاتري از خيزش ميليوني ۸۸ فقط ميتواند انقلابي تمام عيار باشد كه كار جمهوري اسلامي و نظامش را تمام ميكند. گستردگي و عمق روندهاي اجتماعي و طبقاتي در ايران به اين سمت اشاره دارد.




_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد