آقایان کریم قصیم و روحانی نیز هردو مسئول کمیسیون بودند و باقی ماندن در کنار آن دو کمیسیون که در مساله یی وارد شده بودند که اولا به شورا مربوط نبود و ثانیا به روش منحوس وزارت اطلاعات رژیم وارد شده بودند، موجب وهن و سرافگندگی یافته بودند. از طرف دیگر، طی مقاله هایی از سوی اپوزیسیون، انتقاداتی هم از این آقایان به عمل آمده بود و آنها را به مسئولیتی که در برابر جبّاریت رهبری مجاهدین و نیز کرُ ارعابی که مجاهدین راه انداختند و ورود دو کمیسیون قضایی و کمیسیون امنیت و ضد تروریسم بر علیه اسماعیل وفا یغمایی، قرار داده بوند.از این گذشته، دیگر وقتی سی سال انتقاد مشفقانه و برادرانه، همراه با تلاش و تبلیغ برای اهداف شورا و دفاع از مجاهدین - که به ویژه در دو سه سال گذشته از سوی دکتر قصیم با مایه گذاشتن از اعتبار خود، در مصاحبه هایی که با بی بی سی و صدای آمریکا داشت همرا بود-، و هیچ نتیجه یی نداشته، چرا باید آنها بیشتر می ماندند تا در عملکردهای رذیلانه و بیشرمانه این چند ماه گذشته، خود را سنگ استنجاء رهبری مجاهدین و سیاستهای پلیسی و ترور شخصیت بکار گرفته شده این شفیتگان قدرت بکنند؟
تازه به اینها باید اقدام باعث سرافکندگی توسط مسئول شورا، در آن دو
پیامی که به مناسبت انتخابات به سران رژیم فرستاد که حاصلش چیزی جز ارائه
چهره آدمی از مرحله پرت و یا آنگونه که در گفتگوهای مردم بکار می رود «آدمی
شوت» از او نبود، را هم اضافه کرد که این دو بی تردید نه در مورد آن مورد
مشورت قرار گرفته بوده اند و نه موافق آن بوده اند، مثل شوت بازی های دیگر
از قبیل راه انداختن رژه با یونیفورم نظامی در اشرف- خاک کشوری که دولتش از
دست پروردگان رژیم است و تازه آن رژه هیچ گره یی از مبارزه مردم با رژیم را
باز نمی کرد، ولی نوعی نیاز به تخدیر و خود را در ببرکشیدن شاهد مقصود و
قبضه کردن قدرت دیدنِ جناب رجوی و بعضی مصارف درونی را برطرف می کرد -، یا
شوت بازی خیلی مسخره و سینمایی شلیک توپ از نوع توپهای قدیمی دویست سال پیش،
کرایه شده از انبارهای مربوط به دکورسازی و صحنه آرایی در فیلم سازی، در
مسیر «موکب» کسی دستگاه رهبری مجاهدین هدف و آرزویش نشاندن او در مقام
ریاست جمهوری ایران است، و جناب مسعود رجوی، بارها، از بالای ابرهای خیال
در سخنانی «پرشور و انقلابی»، گفته بود که «ارتش آزادیبخش با چنگ و دندان
هم که شده، رئیس جمهور برگزیده مقاومت را به پایتخت شیرو خورشید خواهد برد».* یک مورد را زنده یاد کمال رفعت صفایی، که خود در سال 65 در عراق شاهد آن بوده است و قربانی هم مجتبی میر میران، با اسم تشکیلاتی «نظام»، که با تخلص «م. بارون» شعر می سروده است بوده است. او از قربانیان فشارهای روانی به مجاهدین بعد از آن «انقلاب ائولوژیک» بود که مسعود را به امامت رساند تا او تنها به خدا جوابگو باشد و مریدان را به اعتراف به بلاهت و حقارت و خیلی چیزهای دیگر در برابر عظمت رهبر بکشاند و جناب مهدی ابریشمچی را هم که با «پاکپازی» در آن ماجرا «قلابگیر» بالا رفتن مسعود تا جایگاه امامت بود، به استوانه اختناق و سرکوب در سازمان مجاهدین تبدیل کرد. فراموش نکرده ایم که گزارش مربوط اعتراف به «مفعول بودن» یکی از اعضای با سی سال سابقه مجاهدین(قبلا اشاره شد) که چند ماه پیش سایت وابسته به مجاهدین آن را منتشر کرد، معترف بعد از نشت «دیگ» برای ارائه به ایشان(برادر شریف) نوشته بود. مجتبی میر میران را چندی پیش از آن در همان نشستها انقلاب به قول کمال رفعت صفایی «روان شکافی» کرده بودند**. یعنی انواع اعتراف گیری ها همراه با توهین و تحقیر و اتهام که یک نمونه آن را در همان گزارش اعترافات مربوط به «مفعول بودن»، که چند ماه پیش خود مجاهدین انتشار دادند، می توان دید که حکایت از فشار غیر انسانی و رعب سنگین دستگاه پلیسی بر آمده از «انقلاب مریم» به هواداران و اعضای بدنه تشکیلات وارد می کند.
آن خود کشی البته از
سوی مجاهدین پنهان نگه داشته شد. علت خود کشی ها در همه جا در اغلب موارد،
غیر قابل تحمل بودن شرایطی است که فرد قربانی در آن قرار داشته است. نا
امیدی مطلق هم می تواند از جمله این شرایط باشد. به هر حال روشن نبودن
شرایطی که فرد را به سوی خودکشی میراند، مرگ فرد را به صورت مرگی مشکوکی در
میآورد و بی خبری از کسی به مدت زیاد، طبیعی است که هزار جور فکر و خیال و
نگرانی، آوار کسانی می کند که با فرد مفقود الاثر نسبتی دارند یا داشته اند.
با این توضیح می بینیم که کلمه نامناسبی که اسماعیل وفا یغمایی بکار گرفته
بود، برای دستگاه پرونده سازی «رهبر مقاومت»،«هلو برو تو گلو» بود، که با
سروصدای «مَلچ مولوچ» بسیار تناول شد و آروغهای پشت سر آن نیز، هم همچنان
ادامه دارد.
اما در دستگاه ارزشی مجاهدین که دروغگویی هم مثل برچسب
زنی برای خفه کردن صدای منتقد، تکلیف شرعی است و گردانندگان دبیرخانه هم که
از این جماعتند، مثل ریگ دروغ می گویند. آییننامه داخلی اصلاح شده شورا
مصوب 8 مهر 1376 در ماده 8 خود می گوید:«تکذیب متناسب اتهامات عنوان شده
علیه شورا یا اعضای آن، برعهده عضو یا ارگان ذیربط شوراست»، خب حالا کجای
این ماده وظیفه موضعگیری و پاسخگویی برای آن دوعضو مستعفی در برابر نوشته
های ایرج مصداقی و اسماعیل وفا یغمایی را تعیین می کند؟ اگر منظور مواد
مربوط به اخراج اعضای شورا و ماده ناظر بر نقض التزام مندرج در ماده 5
اساسنامه شوراست که ربطی مساله «اقدامات پیشین ارتباط...» ندارد. این
آقایان بعد از «حکم حکومتی» جناب رهبری مجاهدین تحت عنون ماده واحده مصوب
شورا که طی آن «مراوده با رسانه هایی را» که مطالبی در انتقاد از مجاهدین
درج می کرد، ضدیت با مجاهدین اشرف و... دانسته بود، ممنوع کردند، بعد از
یکی دو مقاله که برای «ایز کم کردن» به پژواک ایران فرستادند، دیگر
ارتباطشان را قطع کردند و این هم مال خیلی وقت پیش است. در استعفای آن دو عضو شورا که نمی خواستند سنگ استنجاء رهبری مجاهدین باشند و استعفا دادند یا در این یکی عمل که نه به جان انسانهای رزمنده بی سلاح اهمیتی داده شد، نه به اندوه بستگان آنان بعد از مرگشان و نه به افکار عمومی مردم ایران که به موقع بدانند که جنازه ها سرانجام به خاک سپرده شد. سه ماه با بی دردی و بیخیالی مساله را به فراموشی سپردند. اگر امروز مجاهدین در لیبرتی هستند و وضع آنان نگران کننده است، این حاصل خود خواهی و سیاست غلط رهبری مجاهدین است. چرا ایشان نتوانست درک کند که عراق دیگر جای مناسبی برای ماندن نیست و برعکس بی وقفه به رجز خوانی پرداخت و در تضادهای سیاسی گروههای عراقی وارد شد و ارزیابی مهملی از انتخابات مجلس عراق ارائه داد و با دو سه کرسی اضافی برای ائتلافِ تحت رهبری ایاد علاوی، گفت «مالکی جزغاله شد» و قمپز در کرد که دیگر نه آن عراق، عراق قبلی است، و نه رژیم،و نه مجاهدین در شرایط قبل از انتخابات هستند! چرا ایشان گمان می کرد که با یک اظهار نظر سفیر آمریکا در عراق، آن هم بعد از چند ماه تحصن هواداران مجاهدین،در سرمای زمستان در شهرهای مختلف آمریکا و اروپا، که مجاهدین به ایران برگرداننده نمی شوند کار ماندن در اشرف تعیین تکلیف شده و فورا پیامی داد که غیر ممکن ممکن شد، پیامی که لبریز خشم و فحش و جنون بود نسبت به منتقدان سیاست ماندن در عراق و یک آرم و پرچم نیز برای شهر اشرف ضمیمه پیام شد***؟ مگر رهبر معظم مقاومت نگفته بود که، غیر ممکن ممکن شد، پس مجاهدین در لیبرتی چکار می کنند؟ مگر به ریش دولت و مقامات عراقی در مورد اخطارهای آنان برای تخلیه اشرف نمی خندید و آنها را خوابهای پنبه دانی نمی خواند؟ مگر رژه نظامی در اشرف با «ارتش آزادیبخش» راه نیانداخته بود تا نشان بدهد پشیزی به اخطارهای عراق اهمیت قائل نیست و مگر با اینکار پا رو دم سگ نمی گذاشت؟ سگی که التبه مجاهدین مظلوم«تنه» را درید نه «حضرت سر» را؟ چرا ادعا می کردند که ماندنشان در عراق برای مبارزه با بنیاد گرایی است؟ کاری که در طول سالها اقامت در عراق در زمان صدام صورت نگرفته بود، چطور ممکن بود بعد از سقوط صدام و شرایطی که مجاهدین در آن قرار گرفتند، عملی بشود؟ دیدیم که بنیاد گراهای شیعه لیبرتی را به خمپاره بستند و هفت کشته و دهها زخمی روی دست مجاهدین گذاشتند. هیچ کس مثل شخص مسئول شورا با خود محور بینی و خودخواهی خرد سوز تباه کننده و ویرانگرش، به «الترناتیو» ضربه نزده است. با تبدیل کردن آن چه را که قرار بود پارلمان در تبعید باشد، به مهر پلاستیکی برای زدن به اطلاعیه و بیانه هایی که تایید کننده ارزیابیها و تحلیلهای غلط زایید خود محور بینی و یا موضعگیرهای غیر دموکراتیک و اتهام زنی و جو سازی پلیسی، مثل همین بیانیه. و اما ردیابی و حذف فزیکی مسول شورا را به این استعفا ربط دادن که حرف نامربوطی است، تنها برای سنگین کردن فضای آن جلسه و«کشیدن تخم» منتقدان و معترضان و استفعا دهندگان بالقوه آینده و نامربوط بودن آن نیازی به استدلال چندانی ندارد.
آیا از طریق استعفای این دو نفر می شود مسوال شورا را رد
یابی کرد یا از آن منبر های طولانی فرساینده روح که از عالم غیب و با
استفاده از وسائل ارتباطی کاملا قابل رد یابی که رهبر برای مریدان موعظه می
کند؟ از این گذشته با اندکی تعمق در مورد آنچه بعد از سقوط رژیم صدام حسین
و اشغال عراق توسط آمریکا پیش آمد، تردیدی نیست که محل اقامت مسعود رجوی را
آمریکا می داند. اگر این را نمی دانست، مجاهدین را تحت حفاظت قرار نمی داد
و به علاوه حتما از طریق سی آی ای جای او را می یافت و با او مثل یک
تروریست رفتار می کرد. دیگر این که حتما محل اقامت او را هم عراق می داند و
هم رژیم، التبه این محل در عراق نیست. منتها آن محل چون جایی نیست که رژیم
بتواند در آنجا چه به لحاظ اقدام دیپلماتیک و چه به لحاظ اعزام گروه
تروریستی کاری از پیش ببرد، لذا صرف ندارد که رژیم سر و صدای قضیه را در
بیاورد. به صرف رژیم است که در این مورد سر و صدا نکند. چون اگر مساله را
افشا بکند، اما نتواند فشار و ضربه ای حتی از طریق روابط دیپلماتیک وارد
کند، خودش را سنگ روی یخ می کند. به دور و اطراف عراق هم که نگاه بکنید، از
این کشورها را می توانید بیابید، در اروپا هم کشورهایی هستند که از چنین
ویژگیهای برخوردارند. مگر مریم رجوی در فرانسه نیست؟ یعنی اصلا ضربه فیزیکی
به او برای رژیم مطرح نیست؟ اگر مریم هم در جایی مخفی بود و مثل مسعود رجوی
با مجاهدین ارتباط می گرفت، برای رژیم بهتر از این وضع کنونی که نبود که
ایشان سفر می کند و مهمانی و ملاقات ترتیب می دهد و سخنرانی می کند و رژیم
نمی تواند مانع این کار بشود؟ اتهام زنندگان به دکتر قصیم که (اتهام به عامل وزارت اطلاعات رژیم بودن به اسماعیل وفا یغمایی و ایرج مصداقی هم در آن مستتر است) اینجا صف کشیده اند. نگاه کنید ببیند که اسلام مسعود رجوی چه بسر آنچه انسانیت و انقلابیگری و احترام به آزادی و آئیین جوانمردی آورده است و چگونه دوستی ها را ویران کرده تا خودخواهی خود را ارضا کند. نگاه کنید ببینید که دستگاه وحشتناک و رعب آور «انسان له کن» ساخته شده از ایدئولوژی توحیدی و انقلاب مریم و مهندسی مسعود، چه بسر آدمها می آورد! نگاه کنید به این تابلو و به این افراد که تا دیروز با لبخند و احترام از دور به دکتر قصیم سلام می گفتند و حالا بدون هیج مدرک و دلیلی، تنها به خاطر این که تحملش هم از کارها و رفتار مستبدانه و هم از سیاست های غلط و هم از تکبّر دستگاه رهبری مجاهدین و بیگانه با مردم بودن و «دیوار کشیدن دور خود» و هم از توصیه و یادوری های مکرر که در طول سالها کرده بوده و بی نتیجه بوده، به پایان رسیده و محترمانه استعفای خود نوشته و هم به اطلاع کسانی که مسئولیت شورا را به عهده داشته اند رسانده وهم به اطلاع هموطنان، چگونه حرمت شکنی شده و در واقع آدمها را چنان بی هویت و مرعوب کرده است که شرف و حیثیت دوست صمیمی و پرکار دیروز خود را به خاطر انتقاد و تصمیم به پایان دادن به همسفری به سوی سراب با آنان، لگد مال کنند. این دستگاه با نمایشی که از نابرد باری و تعصب و دریدگی و درندگی آمیخته به جهالت از خود نشان داد، کاملا مستعد آن است، اعدام و تیرباران خواهر توسط برادر و رفیق به دست رفیق، به اتهاماتی از قبیل «ضد انقلاب» و «خائن» و... راه بیاندازد . این مکتب چه ارمغانی جز رعب و وحشت و لگدمال کردن حرمت و کرمت انسان می تواند داشته باشد؟ انتقاد شورائی ها از سیاست و روشهای رهبران عظیم و شأن و تاریخساز، نه سهم طلبی بود و نه جنگ «حیدری – نعمتی». حرف این بود که روشهای که پیش گرفته شده، چه در تحلیل و چه در تبلیغ درست نبود و به ویژه در تبلیغات مناسب آلترناتیوی که می خواست رژیم آخوندی را سرنگون کند و دولت موقت برای بعد از سرنگونی تشکیل بدهد نبود. ما حتی نتوانستیم با این خودکامگان در مساله خیلی ساده یی مثل این مورد که بابا قرائت قرآن پخش کردن در مراسم سال تحویل و تبدیل آن به مجلس ختم، کار درستی نیست. آن هم از سوی کسانی که مدعی اند به جدایی دین از دولت اعتقاد دارند. زمانی که اینها یک رادیو در لندن داشتند شنوندگان آن هم به این مساله اعتراض کرده بودند. رژیم آخوندی هم این کار را نمی کند. آنوقت بعد از این نوع برگزاری مراسم مسعود به عنوان مسئول شورا و مریم به عنوان «رئیس جمهور برگزیده مقاومت» پیام می فرستادند.
یکبار
هم که در جلسه یی از نشست شورا این مساله را مطرح کردم، طوفانی بپاشد که...
بگذریم . حالا من به این دوستان سابق و این امضا کنندگان غیر مجاهد، می
گویم دوستان، ما به هوای پارلمان در تبعید و شورای ملی مقاومتی که قرار بود
انتظار ملاخور شده از انقلاب سال 57 را تحقق بخشد و برای استقرار دموکراسی
در ایران به حمایت از مجاهدینی برخاستیم که گمان و باورمان این بود که در
آنچه گفته اند صادقند. اما اینها دیگر خیلی وقت است که آن آدمها نیستد و
خیلی عوض شده اند و مساله و جنگشان هم جنگی است خصوصی و برای کسب قدرت و
انحصار آن، که آن هم به خاطر سیاست های غلطی که پیش گرفتند، عملی نخواهد شد.
رهبران این جنگ سالهاست که بی اعتنا به مردم به تحولات جامعه اند. دوستان
به این تابلو غم انگیز و باعث سرافکندی که با اسامی و تصاویر شما شکل گرفته
نگاه کنید«شرمی از مظلمه خون سیاووش»تان نیست؟ خودتان را از این منجلاب
بیرون بکشید. به شانتاژ دستگاه دروغپرداز و جبّار مجاهدین تن ندهید. هیچ کس
مثل مسعود رجوی به این آلترناتیوی که ما به آن امید بسته بودیم، خنجر نزد و
هیچکس مثل او به اعتماد ما خیانت کرد. ادامه حضور شما در آن به اصطلاح «شورا»
بازهم وقایعی نظیر این و بازهم لگد مال شدن حرمت و حیثیت کسانی از شما، با
واداشته شدن دوستانتان به اینکار توسط ثلاثه مزوّر جبار، را به همراه خواهد
داشت. استعفا کنید و این تشکیلات تحت انقیاد تنی چند خودپرست و شیفته قدرت
را ترک کنید تا آلت دست مریم و مسعود و ابزاری برای مردم فریبی و آلوده ننگ
لگدمال کردن حرمت دوستی شریف نشوید و مورد انزجار مردم قرار نگیرید.
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد