تاریخ انتشار :23.08.2025
وصیت نامه سلطنت: اعتراف، نمایش یا آماده سازی برای جنگ؟
علی جوادی

تیک تاک پایان سلطنت: استوری یاسمین پهلوی پر بود از آه و
ناله و تهدید: رضا پهلوی ۶۴ ساله است، زندگیاش را "وقف ایران"
کرده، اگر او نباشد آخوند صد سال دیگر میماند، و ساعت هم "تیک
تاک" میکند! اما اگر وقف یعنی نشستن در ویلای امن و ثروت دزدی
شده و با پرچم نتانیاهو بر شانه، و انتظار برای بمبهایی که تهران
را به آوار بدل کند، بله؛ این زندگی وقف کامل بوده است - وقف به
نابودی.
اما آنچه از میان خطوط این استوری بیرون میزند چیزی
فراتر از ستایش "شاهزاده" است: نا امیدی. فهمیدهاند که با جنگ هم
تاج از دل خاکستر بیرون نمیآید. فهمیدهاند که مردم ایران نه در
خیابان، نه در صندوق رای و نه با موشکهای اسرائیلی به استقبال
سلطنت نخواهند آمد. پس چه باقی مانده؟ انداختن تقصیر بر گردن مردم:
"اگر او نباشد، ایران صد سال دیگر گرفتار میماند." این استوری را
میتوان از سه زاویه دید:
۱. اعتراف صریح به شکست: اگر ساده
بگیریم، این استوری چیزی نیست جز وصیت نامه سلطنت. یاسمین پهلوی
ناخواسته اعتراف میکند که همه پروژههای قبلی شکست خوردهاند:
"کنگره ملی ایرانیان" با سر و صدا شروع شد و با دعواها بر سر قدرت
تمام شد. "ققنوس" پرندهای بود که هرگز پرواز نکرد و همان روز اول
در خاکستر خودش مرد. "وکالت میدهم" رسوایی اینترنتی بود؛ یک برگه
مضحک که قرار بود جای صندوق رای و اراده مردم بنشیند، اما پر شد از
اسمهای تقلبی و نا موجود. کنفرانسهای مونیخ هم چیزی جز عکس
یادگاری و تعهد نامه و اعلام بیعت ساواک و همراهان به رضا پهلوی
نبودند. اگر این استوری را اعتراف بدانیم، پس پیام روشن است: سلطنت
شکست خورده، مردم آن را نخواستند و نخواهند.
۲. نمایش و پرده
پوشی برای بازگشت دوباره: اما دربار سلطنت همیشه استاد بزک کردن
جنازهها بوده است. هیچ وقت شکست را شکست نمینامند. کنگره که
مرد، ققنوس را بیرون آوردند. ققنوس که سوخت، وکالت را علم کردند.
وکالت که رسوا شد، به کنفرانسهای پر زرق و برق متوسل شدند. حالا
هم شاید استوری "شهبانو" یک نمایش دیگر باشد. ناله و اشک برای
تحریک مردم، تا فردا با لباسی نو روی صحنه بیایند و بگویند: "دیدید
بدون ما هیچ نمیشود؟" طنز تلخ اینجاست: مردم ایران بارها نشان
دادهاند که حتی حاضر نیستند تماشاچی این نمایشهای تکراری باشند.
سالن خالی است، ولی بازیگران هنوز بر صحنهاند.
۳. آماده سازی
برای سناریوی جنگ و بمباران: خطرناک ترین برداشت از این استوری
همان "تیک تاک" آخر است. گویی میگوید: وقت دارد تمام میشود،
شاهزاده پیر میشود، پس باید بجنبید! اما بجنبید یعنی چه؟ یعنی
بمباران تازه. یعنی همان سناریویی که در غزه دیدیم: مرگ، ویرانی،
آوارگی و بعد فروش این فاجعه بهعنوان "آزادی"!
در این روایت،
مردم ایران نه بهعنوان انسانهای آزاد، بلکه به عنوان صف
هوراکشان سلطنت تصویر میشوند. بمبها بر تهران و شهرها میبارند
و در لوسآنجلس و واشنگتن جشن گرفته میشود که "شاهزاده باز
میگردد." و این تصویر "نجات ایران" است، البته به قیمت نابودی
جامعه.
اصل ماجرا: تقصیر مردم یا شکست سلطنت؟ این استوری در
نهایت یک هدف داشت: انداختن تقصیر شکست به گردن مردم. گویی مردم
"قدر" شاهزاده را ندانستند. اما حقیقت برعکس است: مردم هرگز به
آزادی "نه" نگفتند. مردم به جنگ، به حکومت اسلام، به پرژوه جنگ و
کشتار "نه" گفتند. در قرن ۲۱، جامعه حق دارد حکومتی مبتنی بر
ولایت، خون و اشرافیت نخواهد. این "نه" نه شکست، که پیروزی است.
شکست سلطنت، پیشروی مردم: هر بار که عقربههای ساعت سلطنت "تیک
تاک" کرده، یک پروژه فرو ریخته است. هر بار که ساعت زنگ زده، یک
شکست تازه ثبت شده: کنگره، ققنوس، وکالت، مونیخ… و در همان لحظه،
خیابان جان تازه گرفته: کارگرانی که اعتصاب میکنند، زنانی که
روسری از سر برمیدارند، جوانانی که فریاد میزنند. شکست امید به
پروژه سلطنت، پروژه شکست اتکا به نیرویی ماورای قدرت مردم است،
نشان پیشروی مردم است.
نتیجه: تیک تاک پایان تاج و اسلام:
سخنان یاسمین پهلوی چه اعتراف باشد، چه نمایش، چه آماده سازی برای
جنگ، یک معنا بیشتر ندارد: سلطنت تمام است. آن "تیک تاک" نه هشدار
به مردم، بلکه شمارش معکوس پایان تاج و عمامه هر دو است. آینده
ایران در دست مردم است، نه در تاج، نه در دست اسلام سیاسی، نه در
بمب افکنهای اسرائیل.
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|