مقاله

 

 

 تاریخ انتشار :09.05.2025


نوکری برای تمام فصول

طهمورث زمانی

در روز ۲۶ دی ماه با خروج شاه از کشور، علیرضا نوری‌زاده مواجب بگیر و همکار چندین و چند ساله ساواک، سریعا جهت وزش جریان باد را تشخيص داد، به ناگهان کفران نعمت نموده به ارباب سابق خود پشت کرد مدیحه سرایی ارباب جدید را آغاز نمود.


در روزنامه اطلاعات ۳۷ دی‌ماه ۱۳۵۷ یعنی یک روز بعد از خروج ارباب، علیرضا نوری زاده شعری در مدح امام خود به چاپ رساند. در بخشی از آن شعر بلند که خطاب به خمینی هست گفته است:


«وقتی تو بی‌دریغ رفتی.
از شهر ما گذشتی و رفتی.
ما بردگان ننگ و جنون بودیم.
حتی برای تو. ما اشک‌های خود را پنهان کردیم.
دیشب ولی
در کوچه‌ها تمام صداها
سرشار از سرود تو می‌شد.
اینک …
در دست‌هایمان
در حرف‌هایمان
در شعرهایمان حتی در روزنامه هایمان
چیزی شکفته است: امام»


نوری‌زاده در سرمقاله مجله «امید ایران», در شماره روز ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۸, درباره «جمهوری خجسته اسلامی» و «بیعت» و «حرّیت» و رأی «آری» می‌نویسد: «تا بهمن‌ماه گذشته حاکمان تو اسلام را به خدمت گرفته بودند. از این تاریخ اسلام فریادی شد در گلوی همه و در سینه پرزخم و پر گلوله برادر و خواهری که در گستره خیابان‌های میهن تو شهادت را پذیرفتند. به دلت نوید دادی که حرّیت بار دیگر زنده شد و جمهوری خجسته اسلامی با دست‌های تو بنیان گرفت. بار دیگر “بیعت” معنا یافت؛ این بار در کاغذی که تو کلمه “آری” را بر آن نقش زدی. بدین گونه در برابر شرق و غرب پنداشتی که این بار سوسوی چراغی که افروخته‌ای خورشید می‌شود و جز خاک تو, منطقه‌ات و بعد جهانت را روشن می‌کند»


نوری‌زاده برای خوش‌آمد هرچه بیشتر خمینی و مسندنشینان تازه, در سرمقاله «امید ایران» دوشنبه ۲۱ خرداد ۵۸, ضمن مقایسه شاه با دیکتاتور هائیتی (پاپادوک), می‌نویسد: «شاه سابق چندان تفاوتی با پاپادوک نداشت. تنها روش‌های آدمکشی و نحوه مردم‌فریبی‌شان باهم متفاوت بود. پدر و پسر (رضاشاه و محمدرضا شاه) چنان تسمه از گرده مردم ایران‌زمین کشیدند که دیرگاهی مردگان متحرکی بودیم در جستجوی مبل و کمد، یخچال و فرش قسطی. و آوردن ماشین و جنس قاچاق از فرانکفورت و مونیخ. اما چون ایرانی بودیم، چون اسلام آیین ما بود. یک روز صبح فریاد زدیم نه! و بعد خون بود و آتش. و جنون پاپا محمدرضا.


نوری‌زاده امروز
وای بر ما ملت با اندک حافظه تاریخی که بزرگانمان را به زیر کشیدیم و به فرودستان اقتدا کردیم عزت و اعتبار خود به دست رضاشاه را دور ریختیم و به استقبال حاج آقا حسین رفتیم.
توضیحات خان بالا :
( آیت الله حاج آقا حسین قمی را که رضا شاه به نجف تبعید کرده بود، شاه در آغاز سلطنتش به ایران دعوت کرد و ما مردم در این دعوت نقشی نداشتیم - )
که از نجف باز میگشت تا مدارس مختلط پسران و دختران خردسال را تعطیل کند وای بر ما که در ترور رزم آرا به دست شاگردان نخستین اسلام ناب انقلابی محمدی شادمانه پای کوبیدیم.


توضیحات خان بالا :
(رزم آرا را دربار باهمکاری فدائیان اسلام کشتند و ما مردم کاره ای نبودیم )
و مجلس شورای ملی ما ‌‌(ملی شاه) قاتلش را تحسین کرد و ضمن آزادیش لقب استاد هم به او دادیم فریاد زدیم دیو چو بیرون رود فرشته در آید و فرشته درآمد تا معنای شقاوت و بی‌عاطفگی را به کام ما بچشاند یک تن از ما از خود نپرسید چرا؟ چرا شاهی را که در مجمع عمومی سازمان ملل با دست زدنهای مدوام رهبران و نمایندگان کشورهای جهان روبرو بود و صادقانه از جهان یاری میخواست تا فقر و بی‌عدالتی را از کشورش، برکند از کشور راندیم تا به جایش سیدابراهیم رئیسی شش کلاسه در مجمع عمومی اسباب سرشکستگی‌مان شود و نماد جهل و جور و فساد باشد.


خدایا اگر وجود داری شر این موجودات دوپای موذی را از سر مردم ایران کم بفرما.

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

:

اسم

:

ایمیل

پیام


 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد