مقاله

 

 

تاریخ انتشار : 05.08.2018


ستار، خان نبود

حمید محبی



برای احترام به او میگوییم ستارخان اما ستار کجا و خان کجا ؟
ستار، آنچنان که برایش نوشته‌اند بیسواد نبود.
دروغ میگویند که ستار بیسواد بود.
ستار، تنها خواندن و نوشتن نمیدانست. همین.
ندیده‌اید بیسوادانی را که خواندن و نوشتن میدانند ؟
ستار باسوادتر از بسیاری بود که خواندن و نوشتن میدانند اما سواد ندارند.
باسوادتر از بسیاری که لقب به خود بسته‌اند و یدک میکشند.
او آنچه را که بسیاری با خواندن نمیدانستند، میدانست.
شاید با خِردش میخواند،
شاید با احساسش،
شاید در چشمان مردمش،
شاید با شیوه‌ای دیگر.
ستار واپسگرایی را میفهمید.
مشروعه را میدانست.
دیکتاتوری را احساس میکرد.
آخوندیسم را میشناخت.
خواندن و نوشتن را میتوان از آموزگاری و در کوتاه زمانی آموخت.
خِرد، درک، شعور، احساس مسئولیت، شهامت و ایستادگی را از چه کسی و چگونه باید آموخت ؟
ستار میگفت سلاح باید در دست مردم بماند تا کسی نتواند به آنها زور بگوید.
ستار نپذیرفت که بازوی توانمندی ملت از کار انداخته شود و مردم بیدفاع بمانند.
آنچنان که در آنزمان شد.
آنچنان که پس از آن هم شد.
آنچنان که آخوندها کردند.
آنچنان که بسیاری ندانستند.
آنچنان که بسیاری نفهمیدند.
همان با سوادهای نادان.
همین با سوادهای نادان.
او میدانست.
او میفهمید.
او را به توپ و تفنگ بستند.
او را با تیر زدند.
همچنان که همواره چنین است.
همچنان که پس از آن نیز، بهترین فرزندان او و مردم را با تیر زده‌اند و میزنند.
او را به انزوا کشاندند.
همچنان که وقتی او رفت نیز، بهترین فرزندان او و مردم را به انزوا کشانده‌اند و میکشانند.
ستار تاب نیاورد که حاصل مقاومت، جانفشانی و آنهمه تلاش او و یارانش بسادگی بر باد برود.
ستار خود بر باد رفت.
ستار خود با باد رفت.
رفت،
به جایی دیگر،
که شاید در آنجا پاداش آنچه او برای مردمش کرده بود، این نباشد.
هنوز گاهی با باد می‌آید.
می‌اید تا ببیند فرزندانش در خیابانها و محله‌ها چه میکنند.
و لبخندی،
اگر راهش را ادامه میدهند،
اگر فرزندانش،
اگر آزادیخواهان سزمینش،
رو در روی بازماندگان شیخ فضل الله ایستاده‌اند.
و اندوهی،
اگر باز هم فرزندانش را مانند خود او با تیر میزنند.
شاید جای ستار خالیست.
شاید جای ستار خالی نیست.
شاید ستار همین روزها آمده باشد.

بهداد محبی
05-08-2018

..........................................................................


اندک اندک سوپاپ بدستان میرسند

حمید محبی


مافیای حاکم اقتصاد کشور را به ورطه‌ی نابودی میراند.
فضای کشور بشدت متشنج است.
اعتراضات یکی پس از دیگری شکل میگیرند.
شعارها از مرزهای درخواستهای مالی و صنفی میگذرند.
مردم سر نظام را نشانه میگیرند.
مردم کل نظام را هدف گرفته‌اند.
چنانچه اوضاع بر همین منوال به پیش برود، زنان و مردان به جان آمده، به دستاوردی کمتر از سرنگونی رضایت نخواهند داد، همچنانکه بسیاری از هم اکنون چنین‌اند.
راه حل نهایی رژیم، اگر در توان داشته باشد، که امیداریم دیگر هرگز نداشته باشد، سرکوبی عریان خواهد بود.
از سویی دیگر، سرکوبی عریان در شرایط سیاسی کنونی، میتواند بهای سنگینی را برای آخوندها و پاسدارانشان، بهمراه بیاورد.
میتواند شانه‌های خمیده شده‌ی آنها را خمیده‌تر کند.
سرکوب نهایی آخرین راه حل است. راه حل نهایی است.
اگر چاره‌ی دیگری در دسترس نباشد، آخوندها از آن هراسی ندارند. نشان داده‌اند که اگر بتوانند، از هیچ اقدامی ابایی ندارند.
اما چه خواهند کرد؟


رژیمهای دیکتاتوری پیش از سرکوبی نهایی، راه حل‌های دیگری هم دارند که گاهی بکار می‌بندند.
گاهی با بکارگیری یکی از آن‌ راه حل‌ها، مردم را برای مدتی آرام میکنند.
به ویژه اگر سرکوبی عریان بهای سنگینی را در چشم انداز قرار دهد.
به خصوص اگر بهای اقدامات محتمل، در محاسبه‌ی احتمالات در نظر گرفته شده باشد.
پس دور از انتظار نیست که آخوندها و پاسدارانشان نیز، در گام بعدی چنین کنند.
گام بعدی و راه‌ حل پیش از سرکوب نهایی، باز کردن سوپاپهای تخلیه‌ است.
سوپاپهای تخلیه‌ی خشم مردم.
در هفته‌هایی که گذشت، چشم دوخته بودیم تا ببینیم، آخوند‌ها که در حیله و تذویر ید طولایی دارند، چه خواهند کرد.
آیا سوپاپهایی دارند که باز کنند و کدام‌ها را باز خواهند کرد.
پیشتر واسطه‌هایی بحث رفع حصر مدافعان دوران طلایی امامشان یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی را به میان انداخته بودند.
به گمان من اگر چنین میشد، هدف این بود که به مردم نوعی پیروزی را القاء نمایند. یعنی به آنها حقنه کنند که با اعتراضات شما، این دو تن از زندان خانگی یا حصر آزاد شده‌اند.
پس تمام شد. به خانه‌هایتان بروید و پیروزی را جشن بگیرید. همانگونه که پیروزی رئیس شدن حسنک روحانی( فریدون شرمنده) را جشن گرفتید.
این دو سوپاپ اندکی بزرگ‌اند. آخوندها پیشتر سوپاپهای کوچکتری را آزموده‌اند و باز هم خواهند آزمود.
یکی از آنها مردی بنام محمد رضا عالی پیام است. او که پیشتر در نقش سوپاپی برای تخلیه‌ خشم و نارضایتی مردم فعالیت میکرد، دیگر اکنون به خرده سوپاپ تبدیل شده و کارآیی لازم را ندارد.
او مدتی بر علیه آنچه خودش شیخ مینامید، اشعار طنز نوشت، خواند، انتشار داد، هوادارانی یافت و بسیاری را حول خود گرد آورد. رفت تا به انتخابات پیشین آخوند حسنک رسید.
گویا در آنروزها یک مرحله از کارش به پایان میرسید، زیرا در چنان شرایطی که می‌بایست انتخابات آخوند ساخته تحریم میشد، وی یک پیام ویدئویی ساخت و منتشر کرد مبنی ‌بر اینکه به حسنک رأی خواهد داد.
به این ترتیب معلوم شد که شاید منظور وی از شیخ در اشعارش حسنک نبوده است. پس خیلی از آخوندهای دیگر هم میتوانسته‌اند که نباشند.
بهرحال او نشان داد که مرید یکی از همان شیخان مورد خطابش در طنزها است.
من در آنزمان پاسخش را با شعر طنزی دادم. ( اگر کسی خوانده باشد )
او اندکی پیش باز هم به صحنه آمد، شعر طنزی بنام دم شیر خطاب به مرادش حسنک خواند و رفت.
شعر را در لینک زیر بشنوید:
https://www.youtube.com/watch?v=X72PLGbylB8

کارش اینبار بًرد و عایدی چندانی نداشت تا ادامه بدهد.
پس نیاز به سوپاپهای بزرگتری افتاد.
اینبار همایون شجریان دست بکار شده است.
همایون یکی از خوش صداترین و مسلط ترین آوازه خوان‌‌ ِنوعی موسیقی است که از آن بعنوان موسیقی سنتی ایرانی نام برده میشود.
همایون شجریان اکنون آمده است که آنچه در توان دارد را به کنسرت خیابانی بیاورد، تا شاید در چهارچوب همین مافیای حاکم، حال مردم به گفته‌ی خودش، کمی بِه شود.
به زبان ساده کاری کند تا مردم سرکوبی، کشتار، اختلاس، اعدام، شرایط غیر قابل تحمل اقتصادی و …… را به کناری بگذارند و با شنیدن موسیقی ایشان حالشان بِه شود.
آنان که با موسیقی سنتی آشنایی دارند و با من هم عقیده‌اند، میدانند که این نوع موسیقی، علیرغم زیباییهایش بر مبنای ناله، اندوه، افسوس و مصیبت پایه ریزی شده است.
پس نه تنها روحیه تهاجمی ندارد بلکه شنونده را در خود فرو میبرد.
از جنابش میپرسیم:
آیا نمیدانی که بِه شدن حال مردم از سرنگون شدن باند مافیایی حاکم بر کشور میگذرد؟
آیا حال مردمی که تحت شدیدترین سرکوبیها و چپاول‌ها هستند با شنیدن موسیقی شمایان بِه خواهد شد؟
جنابت که شاید در میان مردم طرفداران بسیار داری چرا اندکی هم تلاش نکرده‌ای و نمیکنی تا شّر مافیای آخوندها و پاسدارانشان از سر مردم ایران کم و حالشان بدرستی بِه شود.
ایا رشته‌‌ای، نخی یا چیز دیگری شما را به آخوندها پیوند داده است که میخواهی حال مردم را با اجازه و با نگهداشتن حاکمیت آنها، بِه کنی؟ تا به گفته‌ی خودت دلشان آرام بگیرد؟
ایا الان زمان آرام گرفتن دلهاست؟
آیا تو دلت با دیدن وضعیت کنونی کشور آرام گرفته است و آرام میگیرد؟
باز هم میخواهی « مرغ سحر ناله سر کن » بخوانی؟ آیا ناله کردن کافی نیست؟
قابل توجه‌تر از پیشنهاد همایون، واکنش وزیر ارشاد آخوندهاست که این پیشنهاد را قابل تقدیر خوانده است.
واکنش او را در لینک زیر بخوانید:

http://www.icana.ir/…/واکنش-وزیر-فرهنگ-به-پیشنهاد-همایون-شج…

این امربر آخوندها گفته است که بایستی جنبه‌های حقوقی، تقنینی و انتظامی این پیشنهاد بررسی شود.
بی تردید، واژه‌های حقوقی و تقنینی تنها برای افزودن به لفاظی حاج وزیر آورده شده اند و واضح است که نگرانی اصلی آنها همان انتظامی است.
او از انتظام همایون و همکاری او با نیروهای انتظامی اطمینان کامل دارد اما نگران است که نکند مردم شرکت کننده، چنین همکاری و انتظامی را نشان ندهند و کنسرت خیابانی را به اعتراض خیابانی تبدیل کنند.
از همایون شجریان انتظاری نیست
اما،
امیدواریم مردم چنین کنند.
تا حالشان بدرستی بِه شود.

بهداد محبی
04-08-2018

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد