تاریخ انتشار :20.12.2024
ترور
در آنکارا، پیروزی در دمشق
مهدی تدینی
ترورها همیشه وجهی نمادین هم دارند که ممکن است در موردی پررنگتر
یا کمرنگتر باشد. گاه هدف از ترور اصلاً نمادپردازی است؛ چه وقتی
دوکاعظم اتریش به قتل میرسد ــ تا با قتل نماد صلح، جنگ جهانی
درگیرد ــ و چه وقتی مرکز تجارت جهانی، نماد جهانیسازی
کاپیتالیستیـامریکانیستی، در آتش و خاکستر فرومیریزد. ضارب
سیاسی میخواهد ضمن کشتن نمادپردازی کند و شعاری سر دهد.
هشت سال پیش در چنین روزی در آنکارا، در فضای هنری یک نمایشگاه
عکاسی، جلوی دوربینهایی که لحظاتی فرهنگی را ضبط میکرد، جوانی که
قرار بود حافظ امنیت باشد، در پشت صحنه نفس عمیق کشید، دست در کمر
برد، اسلحه کشید و آندری کارلوف، سفیر روسیه را به قتل رساند. حضار
در صدای جیغ زنان و بانگ «اللهاکبر» قاتل از گالری گریختند، اما
چشمان سردِ دوربینها همچنان نمادها را ضبط میکرد: ضارب به عربی
شعاری شبیه یکی از سرودهای جبهۀ فتح شام (همان جبهۃالنصرۃ) را
فریاد زد و گفت ما با پیامبر برای جهاد بیعت کردهایم و همیشه پای
آنیم، و بعد به ترکی گفت: «سوریه را فراموش نکنید! حلب را فراموش
نکنید!» سفیر، بیجان، پیش پای او افتاد بود و او شعار میداد...
البته فراموش نکرد برای تکمیل نمادپردازی بالای سر جنازه برود و
چند تیر خلاص به کسی که پیشتر مرده بود شلیک کند. دقایقی بعد،
پلیس سر رسید و ضارب را کشت. ــ در ویدئوی پیوستِ همین پست
میتوانید واقعه را ببینید.
اما ضارب نه مردی با ریشبلند و دستاری بر سر بود، و نه چهرهای
بیگانه با تبار ترک. جوانی خوشسیما و خوشپوش با کت و کراواتی شیک
بود که انگشتش را رو به آسمان گرفته بود و فریاد میزد. هنوز ۲۲
سالگی را پر نکرده بود. گرگی در پوستین میش بود، زیرا اصلاً پلیس
بود؛ آنهم از قضا گارد حفاظت شخص اردوغان. نام کاملش مولوت مَرت
آلتینتاش بود. خواهرش میگفت از وقتی به دانشگاه افسری رفته بود
پنج نوبت در روز نماز میخواند. خانوادهاش از این ترور او آنقدر
سرافکنده بود که جنازهاش را تحویل نگرفت و مأموران او را در
گورستان مردگان گمنام دفن کردند. البته واقعیت گاه دروغ میگوید؛
یا بهتر است بگوییم، گاه همۀ حقیقت را نمیگوید. و این غربتِ قاتل
در گورستان گمنامان دروغی بیش نبود، زیرا آلتینتاش اصلاً بیکس
نبود؛ نه تنها بیکس نبود، بلکه حتی یک جریان آیندهدار تاریخی را
نمایندگی میکرد. نشانۀ روشن آن اینکه گلولههایش از قلب سفیر گذشت
و هشت سال بعد در همان ماه دسامبر در سوریه به قلب هدف اصلی خورد.
حلب و دمشق به دست همفکران او فتح شد. از این منظر که بنگریم، او
فاتح نبرد آینده بود.
طبیعی بود دولت ترکیه این خشونت عریان را محکوم میکند و طبق معمول
همهچیز را گردن بُز بلاگردان همیشگی، یعنی جریان فتحالله گولن،
میاندازد. ضبط و ربط دندانگیری هم کشف نشد، با آنکه روسها هم
بیست کارشناس برای همراهی در تحقیقات به ترکیه فرستادند. در این
میان فقط سفرهای مکرر قاتل به قطر ــ این دستگاه خودپرداز
بنیادگرایان ــ مشکوک به نظر میرسید. حتی گوگل هم نتوانست
ایمیلهای پاکشدۀ او را برگرداند.
اما کیست که نداند نبرد قدرتی میان ترکیه و روسیه جریان داشت؟
مداخلۀ روسیه ــ و جمهوری اسلامی ــ تضاد بزرگی میان روسیه و ترکیه
پدید آورده بود. و باز کیست که نداند اردوغان احیاگر اسلامگرایی
در ترکیه است؛ طبعاً بدون اینکه نیاز باشد سیاست خود را به
اسلامگرایی تقلیل دهد و بدون اینکه چهرهای رادیکال از خود نشان
دهد. بنابراین، انگشت اشاره به سوی گولن بیراه بود. بهتر است
واژهها را بجا به کار بریم: ترکیۀ اردوغان به میهن اسلامگرایی
جدیدی تبدیل شده بود و ظهور کسانی چون آلتینتاش پیامد آن بود. لازم
هم نیست دست شخص خاصی را در پس این ترور ببینیم، بلکه این یک جریان
اجتماعی نیرومند است.
اسلامگرایی بزرگترین ظرفیت سیاسی در خاورمیانه است. وقتی صد سال
سنت کمالیسم نتوانست مانع احیای نسخۀ اسلامگرایی ترکی شود، در
دیگر نقاط هم وضع بهتر از این نیست. از پاکستان تا مصر در هر کشوری
انتخابات آزاد برگزار شود، یک جریان اسلامگرا به پیروزی میرسد ــ
البته به گمانم دیگر باید گفت: بجز ایران که از پایه، یعنی از
قاعدۀ جامعه، روحی سکولار در آن پا گرفته است. البته حکم کلی دادن
درست نیست و برای مثال باید احوال کشورهای خلیج فارس و عربستان را
دقیق بررسی کرد. کیست که نداند در همین عربستان اگر دست نیرومند
بنسلمان در کار نباشد و جامعه پولیتیزه شود، اسلامگرایی بیدرنگ
همهچیز را به کام خود میکشد.
برای درک جریانهای تاریخی باید واحد سال را کنار گذاشت و دههای
اندیشید. در این مقیاس، تیری که آلتینتاش شلیک کرد، یک دهۀ بعد به
ثمر نشست و فرضیۀ من این است که این جریان در همین مقیاس زمانی
سنگرهای دیگری را نیز فتح خواهد کرد.
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|