مقاله

 

 

انواع بدبختی !

hoshyaresmaeil@yahoo.com

 

یک هفته تمام هوای سرد و بارانی و باد .....و من به خودم میگفتم : عجب بدبختی بزرگی ! این هواهم شورش را درآورده ! دریکی ازهمان روزها چترمان زیرفشارباد شکست و من درفکربودم که این یکی دیگه قابل تحمل نیست . با این وضع بحران اقتصادی جهانی ؛ حالا پول چترچطوری جورمیشود ؟ هنوز ازاین یکی خلاص نشده بودم که یک روز صبح کامپیوترم بدون هیچ اعتراض و مقاومتی سوخت ! بیچاره اسب خوبی بود ؛ البته اسب که چی بگم ؛ چهارسال پیش که تازه آن را خریده بودم ؛ اسب بود . بعدها و آرام آرام تبدیل به خری زحمتکش شد و بعد این اواخر خودم هم نمیدانستم چی هست ؛ به جای شیهه زوزه میکشید . دیگه تصمیم گرفتم ازبدبختی چیزی نگم . ولی میدانستم این هم آخرش نیست .

 

رفتم پیش آقا رضای مهندس و گفتم کاری بکن که بدبخت شدم . آقا رضا هم نگاهی کرد و گفت : این که بدبختی نیست ؛ بدبختی یعنی که هنوز بعد از 5 سال خانه ایی نداری . آن کمپی که تو را فرستادند به تبعید ....آواز هیچ  خری را خدا نمیشنود ! گفتم این حرفها را ول کن این اسب مرده ؛ زنده میشه یا نه ؟ بعد از نیم ساعت که نگاه و چکش کرد گفت : اگر400 دلار خرج قطعات یدکی نو کنی شاید....! کامپیوتر را به آقا رضا برای تحقیقات کاربردی بخشیدم و تماس گرفتم با کسانی که میشناختم . دکترسعید قبول کرد اسبی نو برایم بخرد و چکش را ماه بعد بپردازم . خلاصه با کمک و تلاش اسد که تبلور ادبیات و هنراست ؛ اسب نو راه اندازی و به رکاب کشیده شد . خوشم میآید ولی فکرچک درراهی که میافتم پشمم میریزه ! با این همه آخربدبختی این هم نیست . البته که برای همه شکل و جنس و سقف بدبختی یکسان نیست وتعریف واحدی ندارد . برای بانکدار و سهامدار و کارتن خواب وگرسنه واپوزسیون و وال استریت و...... داستانش طولانی ست !

 

چند روزی که کامپیوترنداشتم به جزاخبارروزمره روزنامه ها و رادیول ؛ خبردیگری نداشتم . بعد که برگشتم به دنیای مجازی ؛ دوستی برایم پیام داده بود که کجایی ؟ نکنه واقعا رفتی به زیارت انجمن هابیلیان ؟ منظورش را نفهمیدم تااینکه ازبالاترین لینکی را برایم فرستاد که ارتش سایبری مجاهدین مدعی شده نویسنده مطلب ( ترکیدن بغضی قدیمی ازدست منصورحکمت ) که من باشم ؛ با انجمن هابیلیان رابطه دارد ؛ به ایران میرود و خامنه ای را زیارت هم میکند..... ! موضوع البته جدید نیست یعنی این دستگاه درتمامییت خودش حرف جدیدی ندارد . یادم آمد زمانی که مسعود رجوی درنشستی به وضوح گفت : ما مجاهدین درمقابل رژیم باید مثل خودش باشیم . هربرگی که رژیم زمین زد ما هم باید معادلش را داشته باشیم . مثلا درمقابل انجمن هابیلیان حکومت اسلامی هم باید یک انجمن قابیلیان انقلابی میزدند ؛ ما هم این همه راه تا تهران نمیرفتیم وهمین پاریس قابیلی میشدیم ...اساسا چه فرقی میکنه !؟ به هرحال کم کاری مجاهد خلق است ؛ بهشان انتقاد وارد است .

 

مسعود رجوی گفت :

 

رژیم میگوید : ولایت فقیه........ما میگوئیم : رهبرعقیدتی

ولایت فقیه میگوید : انقلاب اسلامی.....رهبرعقیدتی میگوید : اسلام انقلابی

ولایت فقیه میگوید : حجاب اجباری.....رهبرعقیدتی میگوید : حجاب اختیاری !!!

ولی فقیه میگوید : خاتمی.....رهبرعقیدتی میگوید : مریم رجوی

ولی فقیه میگوید : احمدی نژاد......رهبرعقیدتی میگوید  : بازم مریم

ولی فقیه میگوید : حفظ نظام......رهبرعقیدتی میگوید : حفظ انقلاب مریم

ولی فقیه میگوید : خانه عفاف حسینی....رهبرعقیدتی میگوید : خانه عفاف زینبی

ولی فقیه میگوید : موی اسلامی پاها......رهبرعقیدتی میگوید : موی انقلابی زیربغل

ولی فقیه : انجمن هابیلیان....رهبرعقیدتی : انجمن قابیلیان

ولی فقیه : سنگ پای قزوین.....رهبرعقیدتی : سنگ پای مشهد

 

و این داستان ته ندارد . یاد انواع بد بختی ها افتادم ولی بازبا خودم گفتم : این حجم ازبلاهت هم آخربدبختی نیست.

 

 

یک هم پیاله قدیمی دارم که خیلی یارغم پرور است . روزی که ازرستوران بیرون زدیم و مطابق معمول خیابان کمی کج بود...... با شوخی بهش گفتم رفقایت را میبینی ؟ نیروهای مجاهد خلق میزکتاب گذاشته بودند و برای پناهندگان لیبرتی پول و امضاء جمع میکردند ؛ به نام مقاومت و مبارزه.....ازامضاها خبردقیقی ندارم که خرج چه میشود ولی پولش را ؛ خبرو تجربه دارم . سعید نگاهی به صحنه کرد و گفت : همیشه توی فکر هستم که بدبختر از چپ اخته شده کیه ؟ ولی هروقت این صحنه ها را میبینیم خیالم راحت میشه که بدبخت و فقیر و شاسکول توی دنیا کم نیست . فقیران شعور و عقل ! به قول انیشتین : ماده " انتها" دارد ولی بلاهت وحماقت فکری ته ندارد !

 

 

اسماعیل هوشیار

اول . دسامبر. 2012

 


بخشی از لینکهای موجود دربالاترین

http://balatarin.com/permlink/2012/11/23/3203057

 

 


 

اطلاعات عمومی

مدتی پیش با یکی ازدوستان قدیمی که هنوزکمی با این مجاهدین حشرونشری دارد گپ میزدم و او خاطره جالبی تعریف کرد وگفت : بعد ازمدتها دعوت مجاهدین را برای شرکت درمراسمی قبول کردم و با اتوبوس راهی مبارزه وتفریح شدیم .  بعد از ساعتی مسئول مجاهد اتوبوس آمد و گفت : کجایی خواهر؟ چرا ازمقاومت دورشدی ؟ مقاومت به شماها نیازدارد و از این حرفا......نهایتا هم گفت : تو اگه نمیتونی مثل سابق فعال باشی ازهمان داخل خانه هم میتوانی مبارز کنی ! پرسیدم چطوری ؟ گفت : یک آدرس اینترنتی بهت میدهم با یک کد مخصوص ورود به سایت . ما ازاین کدها زیاد داریم و به هرکسی هم نمیدهیم . بعد تو وارد سایت میشوی و مطالب حمایتی ازما را امتیاز مثبت میدهی ! اسم سایت هم بالاترین است . آن خانم خوش ذوق هم جواب میدهد : شما مطمئنی ازاین طریق حتما دیگه به سرنگونی میرسیم ؟ مجاهد خلق هم میگوید : خواهرنمیخواهی کمک کنی ؛ دیگه متلک نگو .....!

ای ی ی ی حیران است !

 

 



_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد