مقاله

 

 

آرامش بعد از سقوط

یاشار سهندی



هاشمی رفسنجانی هر چیزی را در مورد آینده سیاسی خود پیش بینی کرده باشد قطعا هرگز به خاطرش خطور هم نكرده است كه یکروزی در همین نظام که او استوانه آن محسوب میشد کار به جایی بکشد که جانش توسط حكومتيان در خطر باشد و او دست به نامه نگاری بزند و " گله" گذاری کند. او اعتراف کند که "روزمرگى، ما را به اضطراب واداشته است". خطاب نامه های او و گله گذاریهای او از عشق دیرینه اش یعنی خامنه ای است. او نمی تواند باور کند که به مهره سوخته نظامی تبدیل شده است که خود براستی از استوانه های اصلی این نظام بوده است. نظامی که بر چرک و خون استوار است.

 "مرد بحران" که قادر بود با دسیسه چینی و با تکیه بر نیروهای وحشی حزب اللهی هر مخالفی را نابود سازد اکنون خود اسیر دسیسه چینی یار نزدیکش قرار گرفته است. اکنون همان نیروی حزب اللهی که او به آن افتخار میکرد مترصد فرصتی است که او را نابود کند. دو هفته پیش تهدید کرد که از همه امور کناره گیری میکند تا شاید دل "آقا" را نرم کرده باشد. این هفته میگوید:" مشفقانه‌ترين انتقادها را بر نمى‌تابيم و نقشه‌هاى شوم دشمنان دوست ‌نما را در نمى‌يابيم. نفاق را صداقت، توهين را صراحت، دروغ را درايت، تهمت را شجاعت و شعار را بصيرت مى‌دانيم." وضع امروز نظام اسلامی را "آشفته بازار" میداند. خطاب مستقیم اش اما "آقا" است چون یکی مثل احمدی نژاد را قابل نمیداند که به او هشدار دهد. او از "سکوت مصلحت آمیز رهبر" در مصاحبه ای در دو هفته پیش نیز گله کرده بود که باعث شده است که او و خانواده اش در تهدید نابودی باشند. آنهم از جانب کسانی که دست پرورده خودش و "آقا" بودند. داستان "عشق" او به "آقا" داستان جنایت است.

 یک عمر این دو با هم بودند و در تمام این مدت همه درایت و بصیرت ادعای او داستان توطئه چینی و قتل و چپاول بوده است. اما چه شده است که کار این دو "یاور خمینی" به اینجا کشیده است؟ این دو در کنار هم کثیف ترین و شوم ترین نقشه ها را به اجرا درآوردند تا بتوانند مردم را وادار به سکوت کنند. زمانی او واقعا "مرد بحران" بود. درایت و بصیرت او در خدمت این نظام انسان کش بود. چیزی اما از درایت و بصیرت او کم نشده است.

او وقوع انقلاب را پیش بینی کرده بود و قبل از شروع جنبش انقلابی در نامه ای به یار دیرینه اش هشدار داد: "براى رفع فتنه‌هاى خطرناک و خاموش كردن آتشى كه ... دودش در فضا قابل مشاهده است اقدام مؤثرى انجام دهد و مانع شعله‌ ورتر شدن اين آتش در جريان انتخابات و پس از آن شود." اما درایت او دیگر به کار نمی آمد خامنه ای هم فهمیده بود که "فتنه" در پیش رو است و او شیوه احمدی نژاد را موثرتر دانست و رسما اعلام کرد که نظر احمدی نژاد بیشتر به او نزدیک است تا رفسنجانی. سیاستهای رفسنجانی دیگر به کار نظام نمی آمد و او باید با قربانی شدن هنوز هم نقش "مرد بحران" را بازی کند. اما همین هم جوابگوی این مردم خشمگین نیست. "آشفته بازار" کنونی جمهوری اسلامی همه بر اثر انقلابی که در حال وقوع است، فشار روز افزون جنبش انقلابی مردم با هیچ درایتی از سوی استوانه های این رژیم ساکت نمی شود. نهایت درایت و بصیرت ایشان شکنجه و تجاوز و قتل و ترور است. یکسال گذشته ثابت کرده است که این روشها بیشتر باعث تباهی خودشان است. رفسنجانی مدعی است "اما در اين آشفته بازار، انقلاب اسلامى... آن عزيزى است كه "گر نگه دار وى آن است كه من مى‌دانم/شيشه را در بغل سنگ نگه مى‌دارد." و مشکل اما دقیقا همینجاست که سنگ دیگر در بغل شیشه آرام و قرار ندارد. و این آشفتگی خیال رفسنجانی و خامنه ای را دامن میزند. اصطراب حاکم بر جان این جلادان آشكارا و به اعتراف خودشان از وحشت انقلاب مردم است نه "روز مرگی".

 او در واقع با نامه نوشتن به خامنه اي به در ميگويد كه ديوار بشنود. دارد به مردم نامه مينويسد و تلاش ميكند در پيشگاه مردم سرنگوني طلب حساب خودرا از خامنه اي و احمدي نژاد جدا كند و همه چيز را به گردن آنها بيندازد. بهررو تلاش رفسنجانی برای نصیحت یار قدیمی تلاشی عبث است. عشق اين دو اگر هم شکوهی داشته است شکوهی در لجنزار بوده است. سرنوشت این دو و پایان این عشقی که بر پایه چرک و کثافت است فقط با سرنگونی جمهوری اسلامی پایان خواهد یافت. و شاید آن موقع هر دو به آرامش برسند!

 

_______________________________________________________

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد