تاریخ انتشار :04.02.2022
اصلانی و اصل خویش !
رضا محمدی

دوستان این مطلب را برای مهدی اصلانی در صفحه فیس بوکش
گذاشتم، فکر کردم بدلایلی که بعدها به آن پرداخته خواهد شد،
خواندنش برای شما شاید جالب باشد.
آقای مهدی اصلانی، خیلی خوش باور بودم و به خودم می گفتم بچه سه
راه اکبرآباد تهران، عمرا محال است که در کنار یک لمپن که ماتحتش
را به مادران و خواهران داغدیده خاوران حواله کرد و لکاته ها و
اراذل برایش کف زدند و هورا کشیدند، بنشیند. به خودم می گفتم که
برادر، حسین تایتان، که نماد بی باکی بود و سر نترس داشت و به قول
خودش رفیق باز و بالای بچه محل هاش در می آمد و قطعا اگر کسی جرات
می کرد به زنان توی محله اش اینگونه بی حرمتی کند، خشتکش را سرش می
کشید، امکان ندارد این قدر بی پرنسیپ باشد و تمامی مرزهای اخلاقی و
لوطی و لوطی گری را زیر پا بگذارد، آنهم فقط برای دیده شدن و مطرح
شدن هرچه بیشتر
وقتی دیدم که دوباره در کنار چنین لجنی نشستید، گفتم که این بچه سه
راه اکبر آباد "هم از اسب افتاد و هم از نسل"، چرا که نشستن در
کنار چنین لمپنی نه افتخار که مایه شرم است. به بد انتخابی دست
زدید و بطور قطع دلیل واقعی آن روزی بر همگان مشخص خواهد شد.
همچنین مشتاقانه منتظر رسیدن روز شهادت شما در دادگاه حمید نوری
بودم که پایان ناخوش آن برایم همانا آغاز پایان کسی بود که "خود
هیچ" بود و با بالا رفتن از پیکر سر به داران به نامی و نانی
رسیده، کسی که بقول هم بندی هایش در زندان، در ساده ترین تعریف در
میان بچه های سرموضع و مقاوم "هیچ بود و کسی از آنها تحویلش نمی
گرفت" و قهرمان کتاب" کلاغ و گل سرخ" پوشالی است چرا که بیشترین
محتوای این کتاب نه " مشاهدات و تجربیات" خود که روایت دیگران است
و وقتی حاضر نشدید که روی ماکت زندان، سئوال دادستان را پاسخ دهید
و دبه در آوردید که من نه نقاشی بلدم هستم و نه کاردستی ( درود بر
آقای قاضی که به شما جواب درخور توجه ای داد) آنموقع شک به یقین
بدل شد. امیر هوشنگ اطیابی که به جرم هواداری از حزب توده زندانی
بود با شناخت دوباره ترکیب کامل بندها از روی ماکت بخوبی نشان داد،
به آنچه که شهادت داده، اشراف کامل دارد، چرا که خود تجربه کرده
بود و راوی و بازگو کننده مشاهدات دیگران به اسم خود نبوده است.
روم افشم بچه بامرام سی متری جی هم که بقول
شما سی سال نبود، اما وقتی آمد در دادگاه، خود خودش بود، صادق، بی
غل و غش و لوطی مسلک، بیشتر از مقاومت دیگران گفت و نه از خودش،
چرا که سودای دیده شدن را نداشت و ندارد.
من هم مانند شما با فرهنگ کوچه بزرگ شدم و خود بهتر از هر کسی می
دانید که هم برای شما و هم برای من و هم تمامی بچه هائی که در آن
منطقه بزرگ شدند، "آدم فروشی" یک معنا بیشتر ندارد و آن کاری است
که شما در دادگاه حاضر به انجامش شدید (نام بردن از زندانیانی که
زیر تیغ رژیم در ایران زندگی می کنند) آنهم بدلیل اثبات و اعتبار
دادن به آنچه که شهادت دادید. ابدا مهم نیست که شما در نهایت این
کار را نمی کردید و یا اسامی جعلی بکار می بردید، بلکه نفس کار و
پا گذاشتن بر روی پرنسیپ اخلاقی بود که به روایت شما حسین تایتان
به "کار انجام شده" تن نداد هرچند این امکان برایش بود و مانند خان
دائی زورخانه بروی شما که پهلوان مسلک بود و بامرام و مردم دار و
به معیارهای خود هم وفادار ماند. و می ماند این سئوال بر حق، کسی
که در ساحل امن نشسته و بدون دغدغه شلاق و درفش و تنها برای اثبات
خود که ضرورت و اصراری هم به آن نبود، حاضر به "آدم فروشی"شود، در
زندان برای فرار از شکنجه و برای زنده ماندن به چه کارهائی تن داده
است؟ شما می مانید و پاسخ به این سئوال و آنهائی که تا به امروز در
این باره سکوت کرده اند.
آنچه که هم در باره جهانبخش سرخوش گفتید، به
شهادت بچه هایی که شاهد آن بودند، ابدا واقعی نیست. در این دادگاه
شما قرار بود که در باره حمید نوری شهادت دهید، اما دهها بار از
ناصریان و داود لشکری اسم بردید و دو بار از حمید نوری که هیچ چیزی
هم بیشتر از این در موردش برای گفتن نداشتید و اینکه شما شهادت نمی
دادید و یا اینگونه که شهادت دادید، هیچ تاثیر خاصی نمی توانست و
یا نمی تواند در روند دادگاه و علیه این دژخیم داشته باشد و در
اساس هیچ فرقی هم نمی کرد. شما اما با چنین شهادت بی ارتباط به
محاکمه حمید نوری، بی پروا شهادت دیگران را به سخره گرفتید.
نکته آخر ، هر آنچه که در مورد رادیو چکاوک گفتید، تماما عاری از
حقیقت بود، من تمام آن روز در آن کلاب هاوس بودم، اتفاقا کسانی که
در مورد شهادت بسیار ضعیف و پر از تناقض شما صحبت و بحث "آدم
فروشی" را مطرح و آن را برجسته کردند، بچه های چپ بودند که هم از
گذشته شما بخوبی باخبرند و هم از امروز شما که در کجا و در کنار چه
کسانی ایستاده اید. مجریان برنامه درخواست داشتند که در باره
محتوای شهادت شما، حداقل در آن روز صحبت نشود و تنها در انتهای
برنامه و در جمعبندی، یکی از مجریان، بدون نام بردن از کسی، بطور
کلی از تلاشهائی صحبت کرد که با دادن ارقام غیر واقعی، سعی در
"کاهش جنایت" دارند.
درود بر بچه های بامرام و با غیرت سه راه اکبر آباد تهران که درس
معرفت را در سینما ناتالی یاد گرفتند و مرام و لوطی گری را در کنار
کارخانه آبجو سازی شمس و رفاقت را کوچه های خاکی که همچنان پس از
آن سالهای دور از وطن، از پس انداز آن ارزشها به نیکی عمر می
گذرانند.
face,book
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|