مقاله

 

 


مبارزه علیه حاکمیت اسلام سیاسی در ایران اصلیترین اصل است! ( پاسخ به مصطفی صابر)

مهرنوش موسوی



مصطفی صابر بلافاصله پس از انتشار نامه سرگشاده صاحب این قلم به مریم نمازی در باره نقد تقویم انقلابیون برهنه، جوابیه ای
را منتشر نموده است که مطلب پیش رو پاسخی به آن میباشد. ایشان تصمیم گرفته نام مرا رنگ کند و در یک مجموعه ای بدون ذکر نام پاسخ بدهد. من اما به خاطر احترام به وی و مخاطبینم وی را با اسم و رسم مخاطب قرار میدهم. به نظر من احترام متقابل تنها شرط کمنیکیشن عاری از خشونت در جدال فکری است. از آنجا که زاویه نقد من به این کمپین "حزب و قدرت سیاسی" و "حزب و جامعه" میباشد، پاسخگوی آن دسته استدلالاتی هستم که جواب ایشان در این زمینه را در برمیگیرد. مصطفی صابر اعلام میکند که ربطی به دوست و دشمن ندارد، ریشه همه مخالفتها با این کمپین، در دفاع منتقدین از مناسباتی است که علیا ماجده در مصر علیه آن بپا خاسته است. به بیان روشنتر، هر کسی مخالف برهنه شدن اعضاء کمیته مرکزی این حزب به عنوان یک عمل و فراخوان سیاسی میباشد، جانبدار بردگی جنسی میباشد. تا آنجا که به خود من برمیگردد، من قضاوت را به عهده خوانندگانم میگذارم. به نظر من هر حزب و جریان، هر فرد و شخصیت سیاسی را مردم نه فقط از روی گفته ها که از روی اعمالش قضاوت میکنند. روش شرکت در جدال فکری یکی از آن ترازهای عملی برای سنجش مردم و انتخاب آنهاست. من خودم را ملزم میبینم علیرغم چنین "عملیاتهایی" برای منحرف کردن بحث و اتخاذ خشونت کلام، لااقل بصورت عملی تصویر یک کمینیکیشن خالی از خشونت کلام را جلوی روی مردم بگذارم.



مصطفی صابر نیز به نوبه خود تلاش کرده است جواب این سئوال بیرونی از حزب کمونیست کارگری را بدهد که چرا این حزب از اعضاء رهبری خود کمپین برهنگی براه انداخته است. جوابهای تاکنونی افراد مختلف این حزب نه فقط بیرون که درون این حزب و صفوف کادرهای آن را نیز متقاعد نکرده است. در پس همه سئوالها و انتقاداتی که از بیرون و بخصوص در صفوف چپ نسبت به این کمپین صورت گرفته است، یک وجه مشترک قابل روئیت است و آن این که افراد به رابطه برپایی این کمپین با مبارزه علیه اسلام سیاسی و بویژه سرنگونی حاکمیت بی باورند. در دفاعیه های تاکنونی افراد حزب لااقل بصورت قر و قاطی تلاش شده بود این رابطه را از منظر مقابله با حجاب، مقابله با خشونت اسلامی به زن، نشان مردم بدهد. در دفاعیه مصطفی صابر آب پاکی حتی روی همین حداقل تلاش صفوف خود این حزب ریخته شده است. به نظر من دفاعیه مصطفی صابر برای بستن پرونده مبارزه یک حزب سیاسی بر علیه حاکمیت در ایران، برای بستن پرونده پروژه کسب قدرت سیاسی در یک مملکتی که جنازه حکومت آن لااقل از خرداد 76 تا بحال روی زمین مانده است کافی است. من در نامه سرگشاده به مریم نمازی تاکید نمودم که به اعتقاد من ایجاد کمپین برهنگی ایشان در دمادم 8 مارس امسال خطای بسیار بزرگ سیاسی بود. باز کردن جاده موازی با جنبش سوزاندن و پرت کردن حجابها علیه حاکمیت رژیم اسلامی در ایران بود. با دفاعیه مصطفی صابر برای من معلوم شد که تا چه حد حق داشتم. تا چه حد این حزب جدن از جنبشهای سیاسی سلبی در ایران دور شده و نه فقط این، بل برای توجیه دوری خود اکنون دست در انبان تئوریکی و نظری شناخته شده نموده است. اگر خود من در حاشیه نامه سرگشاده ام به مریم نمازی برهنه شدن ایشان و سایر همسنگران را یک "عملیات انتحاری" جهت پر کردن خلاء وجود حزب کمونیست کارگری در مبارزه علیه اسلام سیاسی و علیه حاکمیت برای چنگ انداختن چپ مملکت به قدرت در اوضاع خطیری که ایران با آن روبروست دانستم، اکنون و با استناد به تک تک جملات دفاعیه صابر ثابت میکنم که این خلاء نه فقط وجود دارد، بل برای توجیه آن شانه ها را بالا انداخته تئوری و فرمول نیز ارائه میکنند. تئوریها و فرمولهایی که قبلن شکست داده شده و دوبار مصرف نیستند.

مصطفی صابر دلایل تاکنونی دوستانش را برای دفاع از این کمپین "فرع" قلمداد میکند. ایشان معتقد است علت "اصلی" چیز دیگری است. مصطفی صابر میگوید:

" موضوع سر آزادی پوشش نیست، مساله "تابو شکنی" بطور مجرد نیست، موضوع محدود به آزادی بیان هم نیست، موضوع درستی یا نادرستی استفاده ازعریانی بعنوان یک شیوه اعتراض نیست، موضوع حتی به حجاب و مبارزه با اسلام سیاسی و زن ستیزی آشکار و جنایتکارانه اش محدود نمی شود. البته همه اینها را در بر میگرد و یا به آنها مربوط است. اما مساله اصلی این نیست. مساله اصلی در این اعتراض کل مناسبات حاکم بر جوامع بشری و از جمله رابطه زن و مرد و موقعیت زن در جامعه است که بشدت مرد سالار و ضد زن است. قیام امثال علیا ها فقط علیه همه آن کثافاتی که دوستان دلسوز ما هم بخوبی از آن آگاهند نیست. علیه کل وضعتی است که ضد زن است. سرتاپا ضد زن است."

صابر سپس با آوردن یک بند برنامه یک دنیای بهتر که بدرست میگوید یک مشخصه جهان امروز خشونت به زن است به توجیه کمپین برهنگی حزب کمونیست کارگری از زاویه جهانی میپردازد. ایشان در ادامه میگوید این کمپین تیری است که "همه" مذاهب، دولتها، قوانین، تلقیات و سنت های اجتماعی در کره خاکی را نشانه گرفته است. از جمله اسلامیها را. همانطوریکه به قول وی جنبش 99 درصدیها به میدان آمده و بردگی مزدی را نمیخواهند، ( خود همین حکم که تحلیلی درهم و برهم از جنبش وال ستریت، جنبشهای اعتراضی مردم بر علیه سیاستهای دست راستی برای ریاضت کشی اقتصادی است جای کلی حرف دارد. به این مسئله جای دیگری میپردازم) همپای آن انقلاباتی در حال تکوین و یا شروع شدن است که رنگ زنانه دارد. چرا که خشونت به زن همه جا حاکم است. صابر میگوید: "در واقع همانطور که عصر تاریخی جدیدی از انقلابات و جنبش های توده ای برای رهایی از شر سرمایه داری شروع شده است، فاز نوین و انقلابی در رهایی زن نیز بهمراه این انقلابات و بعنوان وجه اینتگره این انقلابات آغاز شده است."



هر کسی این جملات را بخواند بطور خلاصه متوجه چند نکته درشت میشود. اول اینکه پس از نظر مصطفی صابر و حزب کمونیست کارگری مبارزه بر علیه اسلام سیاسی، علیه حجاب، علیه حاکمیت، فرع یک مبارزه جهانیتر، اصلیترو لابد پایه ایی تر به عمق "نفی بردگی مزدی" در جنبش 99 درصدیها میباشد. دوم اینکه "اصل" برای ایشان این است که خشونت به زن مختصه جهان حاضر است و ایران و کانادا و مصر هم ندارد. یعنی چه؟ یعنی سعی نکنید به "صرف" مقابله با اسلام سیاسی و یا مقابله با حجاب، حرکت علیا ماجده و خود مریم نمازی را توجیه کنید. از نظر ایشان فرقی بین مبارزه علیه خشونت به زن در ایران و سایر کشورهای اسلامی با تبعیض به زنان در بقیه نقاط دنیا نیست. این اقدام یک مبارزه "جهانی" است که این حزب نویدش را با شعار "جنبش 99 درصدیها" داده است و حالا مصطفی صابر برای این جنبش جهانی یک درافزوده زنانه یافته است.

اولین سئوال من از مصطفی صابر این است که چرا مبارزه علیه اسلام سیاسی، چرا توضیح حرکت علیا به "صرف" مبارزه علیه خشونت به زن توسط اسلامیها، به "صرف" مقابله با حجاب اسلامی یکهو فرع مبارزه علی العموم علیه بردگی مزدی و بردگی جنسی ذاتی سرمایه داری شد؟ چرا یکهو اصل بودن این مبارزات روبروی اسلام سیاسی جای خودش را به فرع آنهم در زیر مجموعه وعده انقلابات ضد سرمایه داری جهانی داد؟ دومین سئوال من این است که پس مصطفی صابر در واقع با این توجیهات میخواهد به ما بگوید که ضرورت ایجاد کمپین برهنگی به واقع تقویت مبارزه ضد اسلامی و ضد حکومتی نبوده است، یا حتی اگر هم بوده فرع بوده است، اصل این است که خشونت به زن همه جا داریم. ایشان میگوید در کانادا هم زنها حق و حقوق خودشان را ندارند. من میپرسم این چه نوع متدولوژی هست؟

 آیا این تزهای جدید 99 درصدیهای رهبری این حزب و بخصوص دفاعیه مصطفی صابر را یک ذره خراش بدهید، یک برداشت سجلد داری بیرون نمیزند که به بهانه های "طبقاتی"، "کارگری" " جهانی" مبارزه برای انداختن حکومت اسلامی را سطحی و جانبی و فرعی میداند. من یادم هست 20 سال پیش این تذکر در باره جمهوری سوسیالیستی به حمید تقوایی داده شد که مبادا برای مقبول نشان دادن این شعار مقابله با رژیم جمهوری اسلامی را کمرنگ جلوه بدهد. آیا این همان تقلا در شکل امروزی و نود و نه درصدی اش نیست؟ کجا خشونت به زن در همه جای جهان یکجور است؟ کجا در همه جای دنیا یک جنبشی علیه خشونت به زن درست شده است که فاکتور کسب قدرت است؟ کو در کانادا جنبش سیاسی علیه خشونت به زن که چپ این مملکت روی دوش آن میتواند خودش را به قدرت برساند؟ یعنی مصطفی صابر نمیداند که در ایران یک جنبشی علیه حاکمیت روی محور مسئله زن درست شده است که یک ستون مهم برای تکیه چپ جهت تصرف قدرت است؟ جنبشی که مقدراتش با تمام کشورهای دنیا تفاوت دارد؟ این شد حرف که چون فلان جا نوشته اند خشونت و بردگی جنسی ریشه در مناسبات حاکم بر جهان دارد پس درد زن کانادایی در کنار دریا با زنان ایران که در حالت جنگ با حاکمیت بسر میبرند یکی است! این همان متدلوژی نیست که میگوید مبارزه علیه حکومت اسلامی را ول کنید، یا کمرنگ کنید، یا حاشیه کنید، سوسیالیسم را فعلن قرار است 99 درصدیهای نیویورک و کانادا و غیره به ارمغان بیاورند. آنهم چه جور! 99 درصدیها بروند خودشان قدرت سیاسی را بگیرند و دولت نوع کمون درست کنند، لابد بعد مردم ایران را خبردار میکنند که همگی فرار کنند از دولت نوع کمون اسرالیایی و کانادایی پناهندگی بگیرند.

کسی از این 99 درصدیها نیست به رهبری حزب کمونیست کارگری بگوید اگر گرفتن قدرت سیاسی کار سهل و خوبی است، تو چرا مملکتی را که در آن میتوانستی قدرت را بگیری ول کردی، دور چادرهای ما میچرخی و برای ما راه حل ارائه میدهی؟ اگر گرفتن قدرت سیاسی و ساختن دولت نوع کمون اینقدر ساده است، با دوتا تظاهرات و شلوغی قابل تحقق است، نه نقشه میخواهد، نه سه میلیون کادر حکمت را لازم دارد، نه حزب و رهبری سیاسی میخواهد، شما برو در مملکت خودت قدرت را بگیر و دولت نوع کمون بساز تا ما ببینیم شدنی هست یا نه! اگر دولت کمون شدنی است، تو چرا داری به کادرهای خودت میگویی ایران را ول کنند، حکومت و مبارزه علیه اسلام سیاسی را فرع کنند، چشم انتظارشان را جای دیگر بدوزند. تو چرا داری فریاد میزنی که اهلش نیستی؟ واقعن انسان از تعجب دهانش باز میماند. ما قبلنها از منصور حکمت می شنیدیم که میگفت من سه میلیون نفر را با خودم همراه میکنم، حزب بزرگ سیاسی و با نقشه میسازم، دریچه ای باز شده است که ما هم شانس آن را داریم با قدرت متشکل این حزب و حمایت مردم رژیم را به زیر بکشیم، حکومت کارگری را در تهران برپا کنیم. آن موقع خواهید دید که چگونه مردم دنیا به یمن حکومت کارگری جوان تهران، پرچم مارکس را در هر قصبه ای در کشورهای غربی بالا خواهند برد. این را شنیده بودیم. ولی همبستگی 99 درصدی وارونه نشنیده بودیم. نشنیده بودیم که دوستان با جمع بندی که از روش و منش سیاسی خود در متن خیزش انقلابی سال 88 کردند، به این نتیجه برسند که ایران را ول کنیم.

 برویم برای 99 درصدیها سوت و کف بزنیم، برویم برای آنها کنگره بگیریم، برای آنها قطعنامه صادر کنیم، مقدرات آنها را بررسی کنیم، مقدرات خودمان صفر، و به آنها پیشنهاد کنیم که کمی انقلاب کنند، کار مزدی را ور بیندازند و اگر وقت کردند یک دولت نوع کمون هم درست کنند و مصطفی صابر به این لیست آرزوها اضافه نموده که راستی خشونت به زن هم یادتان نرود که اینهم "مختصه جهان امروز" است. این لب کلام مصطفی صابر و سیاستهای کنونی این حزب است. به نظر من کسی که "خیلی" تلاش میکند مبارزه علیه کار مزدی را اصلی جلوه بدهد، کسی که "خیلی" تلاش میکند سر و ته ویژگیهای مبارزه برای حق زن را در ایران با سایر جاها بزند، خیلی تلاش میکند "جهانی" نگاه کند، به این خاطر است که کم تلاشی خود، کم نقشگی خود کم اشتهایی خود، کم امیدی خود را به پروژه ای که دم دستش آنهم نه با 99 درصد، که با یک درصد هم قابل تحقق است پنهان کند. اینها نه بردگی مزدی را بر می اندازند، نه خشونت به زن را. انقلاب کارگری از هیچ ایستگاه کنار خیابانی عبور نمیکند الا نقشه داشتن برای تصرف قدرت، آنهم در یک روز معین، در یک مملکت معین، با یک جنبش سیاسی معین و در مقابل یک حکومت معین.

به نظر من خود این نوع دفاعیه و فرع کردن مقابله با حجاب یا تابو شکنی و یا اسلام سیاسی و اصل قرار دادن "فاز نوین در انقلابات جهانی" خودش یک نوع اختلاف سیاسی، یک تمایز آشکار با دفاعیات تاکنونی است. حالا آن دفاعیات هر نقص و کم و کوری که داشتند. این را من نمیگویم. خود مصطفی صابر با فرع و اصل کردن مبارزه میگوید. این خودش ثابت میکند که دوستان بر سر این کمپین حتی در میان خودشان هم انسجام و توافق نظری محکمی ندارند. مریم نمازی در کلیه مصاحبه های تاکنونی خود عمدتن روی مسئله حجاب، ضدیت دین اسلام با زن، تابوشکنی و ضدیت با سنن انگشت گذاشته است. در حالیکه مصطفی صابر اصل مسئله را نوید دادن انقلاباتی میداند که فاز زنانه آنها از جمله همین برهنه شدنهاست. ایشان به روشنی میگوید که مسئله صرفن دین اسلام و حجاب نیست، مگر نه اینکه مختصه جهان کنونی ستم و بردگی به زن است؟ و مگر نه اینکه به قول دوستان جنبش 99 درصدیها علیه بردگی مزدی و علیه کل سیستم راه افتاده است، خب اینهم وجه زنانه اش!

من مخالف همه این ادعاها هستم. اصل برای حزب کمونیست کارگری و کل جبهه مساوات طلبی چپ در ایران دست برقضا جنبش 99 درصدیها نیست. راستش را بخواهید حتی علیا ماجده و فلان و بهمدان حرکت زنان در خاورمیانه هم نیست. هیچ اصلی اصلح تر و ارجحتر از مبارزه برای سرنگون کردن رژیم اسلامی و کمک به مردم ایران برای به قدرت رسیدن یک آلترناتیو چپ نیست. دست بر قضا من همه این نکاتی را که مصطفی صابر به آنها اشاره میکند تازه اگر قبولشان کنم، فرع یک مبارزه اصلیتر میدانم. این که زنان کانادا هم تحت تبعیض جنسی به سر میبرند وقوف من به شرایط جهانی است که در آن دست برقضا میخواهم یک امر "خانگی" را چاره سر کنم . من اصلن و ابدا معتقد نیستم که در معیت حزب کمونیست کارگری "ایران" بایست رفت دنبال مقدرات سیاسی این جنبش در این گوشه جهان و آن یکی در جای دیگر. ما زمانی میتوانیم روی سرنوشت بشریت این عصر تاثیر بگذاریم که در ایران پروژه مان را به جایی برسانیم. این شرایط مشخص ایران هست که روزنه را به نفع چپ نیز باز نگه داشته است. من حتی نمیتوانم همین ادعا را در باره مصر بکنم. معلوم نیست. نمیدانیم چپ مصر در چه وضعیتی به سر میبرد. برای همین من در نامه سرگشاده به مریم نمازی تاکید کردم که یک زاویه مهم در حمایت از علیا مسئله آزادی برهنگی و تصویر ساختن علی العموم جهانی نیست.

 ما هر کاری هم در بستر بین المللی میکنیم بایست یک ارتباطی با پروژه ما در ایران داشته باشد وگرنه مگر کم هستند این گروه های علاف چپ خارجی که سالهاست دنبال کوبا و ویتنام و محیط زیست و غیره می دوند و امر سیاست در مملکت خودشان را به احزاب دست راستی واگذار کرده اند. به نظر من مسئله زن در همه جای دنیا موضوع جنگ سیاسی نیست. این ابراز نظر خالی از پروفایل تئوریک و تحلیلی است. حتی اگر در همه جا تبعیض به زن یک مشخصه دنیای کنونی باشد. مسئله زن و جنبش درست شدن سر نقد دین و نقد خشونت به زن مشخصه مبارزه جنبشهای سیاسی و اجتماعی مختلف در ممالکی است که اسلام سیاسی یا به قدرت سیاسی در آنها چنگ انداخته است یا در حاشیه آنها قدرت موازی ایجاد کرده است. برای همین هم برای ما و مردم ایران دست بر قضا حرکت علیا ماجده در مصر به خاطر وجه ویژه و کنکرت آن که ضدیتش با اسلام میباشد مورد توجه بود. نه اینی که ایشان یک عصیانی کرده علیه همه دنیا و مافیا. یا اینکه برهنگی فی النفسه کار متعالی هست. هیچ کدام از این زوایا برای ما مهم و اصل نیست. اصل این است که حرکت ایشان به موازات پروژه ما علیه اسلام سیاسی و درست مقابل آن صورت گرفت.

مسئله زن و مسئله نقد اسلام در کشورهای اسلام زده، در خاورمیانه و شمال آفریقا و حتی در حاشیه جوامع غربی فقط و تنها به خاطر وجود اسلام سیاسی به صدر مبارزه جنبشهای سیاسی و اجتماعی در جریان جدال برای قدرت بدل شده است. علت این امر نیز ارادی و آرزوهای فردی کسی نیست. شکل و الگوی خاص قدرت سیاسی در این کشورها که بخصوص متاثر از الگوی اسلام سیاسی در ایران میباشد، در مقابل خود بطور اتوماتیک به مقاومتی سیاسی و اجتماعی در جامعه روی مدار دین و خشونت دینی شکل داده است. شکل دیکتاتوری در کشورهای آمریکای لاتین با شکل اعمال قدرت و دیکتاتوری در کشورهای اسلامی متفاوت است. به خاطر همین هم جنبشهای مختلف اعتراضی شکل گرفته است. در ثانی به نظر من اصلیترین و مهمترین فاکتور دیگر وجود آن چپی در ایران بود که این عصیانها، این مقاومتهای اتوماتیک را به سطح یک اعتراض و به سطح یک جنبش با سنن چپ و آوانگارد رساند. معلوم نیست در مصر یا تونس یا لیبی چپی هست که در حال هپروت نباشد و این اعتراض وسیح را یک پلاتفرم قوی سیاسی بدهد. همین ویژگی باعث شده در ایران ما بتوانیم روی این جنبش حساب کنیم. نه فقط ما، که همه جنبشها و احزاب، همه نیروهای اجتماعی که در بطن این اوضاع برای به قدرت رساندن پلاتفرمهای خود تلاش میکنند نمیتوانند و نتوانسته اند از کنار این اعتراض وسیع اجتماعی، افق و آرزوهایش بگذرند. الان احزابی بطور جدی در قسمت گود استخر وارد جدال اجتماعی شده اند که تکلیف خودشان را با این دو تم مهم روشن کرده باشند. هم الان هر حزب و جریان سیاسی در ایران بخواهد در فردای سرنگونی رژیم اسلامی پلاتفرم خود را به قدرت برساند باید بگوید در مقابل خشونت تاکنونی سیستماتیک به زن چه میکند؟ در مقابل دین اسلام چه خواهد کرد. چپ یونان مجبور نیست الزامن با این ترم توجه مردم را جلب کند.

 چپ ترکیه حتی تا این درجه مصاف ندارد. اما مبارک که در مصر می افتد، مسئله زن به یک مسئله مهم در جدال قدرت بدل میشود، چرا؟ چون پای اسلام سیاسی به عنوان جنبش مترصد قدرت در میان است. این زاویه کنکرت نگاه ما به مسئله زن و جنبش خلاصی مذهبی در این کشورهاست. برای ما که در ایران در کمین رژیم اسلامی نشسته ایم این اتفاقاتی که بدنبال "بهار عرب" افتاد از زاویه نقشه ما برای به زیر کشیدن اسلام سیاسی در قلعه اصلی آن مهم بوده و هست. روی کار آوردن خاتمیهای مصری و تونسی و بقیه، آنهم بدنبال شکست پروژه موسوی برای امر مشخص ما مهم است. دلیل اعلام حمایت ما از علیا ماجده صرف علاقه ما به مبارزه علی العموم نبود، یک پروژه سیاسی برای تضعیف اسلام سیاسی به عنوان دشمن روبروی ما بود. این که مصطفی صابر علیا ماجده را در کنار مریم نمازی قرار داده، از همه بدتر سنخ حرکت اینها را دیگر با گلشیفته فراهانی هم یکی میکند به خاطر عدم شناخت، عدم تمایل و عدم ارائه نقشه متفاوت سیاسی است. گلشیفته فراهانی دو ماه قبل از برهنه شدنش ترانه الله و اکبر خواند. این فرد چه ارتباطی با مریم نمازی کادر شناخته شده و بین المللی جنبش علیه اسلام سیاسی دارد؟ مصطفی صابر یکجوری صحبت میکند که گویی مبارزه علیه خشونت به زن با برهنه شدن علیا شروع شده است. چنان غلو آمیز اسم حرکت علیا را هم "انقلاب" گذاشته اند که انسان سرگیجه میگیرد. سی سال است در ایران نفس خشونت اسلامی به زن به یک جنبش قوی و قدرتمند سیاسی/ اجتماعی شکل داده است. سی سال است چپ و کمونیسم در این مملکت راه نقد دین را با جلو افتادن و سینه سپر کردن منصور حکمت هموار کرده است، الان چنان این دوستان شیفته قر و قاطی یک حرکت آکسیونی شده اند که حتی واقعیات پیرامون خودشان را نمیبینند.

من میخواهم در خاتمه این بحث روی این نکته انگشت بگذارم که چرا مردم و چرا بیرون این حزب نمیتوانستند بفهمند چرا حزب کمونیست کارگری کمپین برهنگی راه انداخته است؟ علتش چیست؟

به نظر من علتش همینی است که ما در سخنان مصطفی صابر مشاهده میکنیم. به نظر من الان ما در ایران به یک جایی رسیدیم که اگر یک جنبنده کوچک حرکت کنند، مردم این حرکت را با دوری و نزدیکی به حکومت متر میکنند. حق هم دارند چون مسئله جدال بر سر قدرت سیاسی و وضعیت این حکومت میزان الحراره است. چرا این مردم نمی توانند این حرکت و این اقدام کمونیست کارگری را با همان متراژ گز کنند؟ به نظر من به دو دلیل: اول اینکه حرکت به نفس خودش به صورت کمپینی برای حمایت از اقدام یک زنی در مصر صورت گرفته که اندازه های سیاسی جنبش علیه اسلام و خشونت به زن به اندازه خود ایران نیست. تازه مردم می بینند که یک حزبی مبارزه به این وسعت و به این اقتدار را ول کرده، آن را "فرع" نموده و دنبال یک آکسیونی راه افتاده است که اندازه هایش به هم نمیخورند. مردم با تاریخی که ما داریم بحق انتظار دارند که ما کاری بکنیم بقیه بیایند اعتراضشان را به ما ملحق کنند، نه اینی که ما کار و زندگی خود را ول کنیم، هر کسی در یک جایی شلوغ کرد، کمپین درست کنیم، در حالی که 8 مارس خودمان روی هواست. یک برگ اطلاعیه و اعلامیه، یک دعوت سیاسی برای برگزاری کنفرانس یا نشست از کافی هم کافیتر بود. دومن خود افراد حزب کمونیست کارگری راه افتاده اند به انحاء و اقسام مختلف به مردم میگویند ربط این کار ما با مبارزه شما نیست. راه افتاده اند اندر باب فوائد برهنه شدن حرف میزنند. این که اصلن برهنگی شد آنتی تز حجاب! یکی دیگر سنت شکنی را آنقدر به حد اعلا رسانده که اگر رفیق کنار دست خودش بگوید قرار نبود در مبارزه سیاسی آدمها را بر سر دو راهی انتخاب میان میل شخصی و قهرمانی و از خودگذشتگی قرار بدهیم، فورن برچسب میخورد که سنتی است.

این دفاعیات یک تصویری جلو مردم گذاشت که فهمیدند حق دارند. واقعن هدف این کمپین هر چیزی هست الا مبارزه قاطع سیاسی و فکر شده علیه اسلام سیاسی و خشونت سیستماتیک به زن آنهم در ارتباط با امر و پروژه ما در ایران. من یک مثالی بزنم. شما تصور کنید یک تیم از بچه های حزب کمونیست کارگری خودشان را برهنه میکردند، مثل نسخه حرکت فمینیستهای اوکراین میرفتند در سازمان جهانی کار، در مقابل چشم مرتضوی در نشست حقوق بشر سوئیس، در هر مجمعی که یکی از این سران ریز و درشت حکومت و ایادی اش شرکت داشته و رژه میرفتند و جلسه را بهم میزدند. بعد از دو ماه که این آکسیون تکرار میشد، حتی یک نیم نفر پیدا نمیشد سئوال کند برهنگی چیست و آزادی بیان کدام است و مسئله حجاب چه شد. چه بسا که کرور کرور زن و مردن پیدا میشدند از دست حزب کمونیست کارگری این را تحویل گرفته و یک برشی ایجاد میکردند. برای مردم به خاطر رابطه ای که بر اساس مبارزه این حزب با حکومت مقابلش برقرار میکردند همه چیز قابل احترام و فهم بود. الان اینطور نیست. چرا؟ چون خود دوستان این را میگویند. خود دوستان از نقشی که قرار بوده ایفاء کنند کوتاه آمده اند.

م
نبع : فیس بوک

ششم آوریل

 




_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد