مقاله

 

 

 تاریخ انتشار :21.07.2025

پرونده یورودیف : زخم کهنه در روابط تهران و پاریس

ناصر اعتمادی



در اوج بحران پروندۀ اتمی ایران که اکنون پای جنگ را به این کشور بازکرده، روزنامه لوموند در گزارشی مفصل نوشته است که ماجرای یورودیف - قراردادی که در سال ۱۹۷۴ با وعدۀ همکاری هسته‌ای میان فرانسه و ایران آغاز شد - به یکی از عمیق‌ترین بحران‌های روابط دو کشور تبدیل شد که حاصلش وعده‌های عملی‌نشده، بی‌اعتمادی متقابل، ترورها و وقایع خونین دهۀ ۱۹۸۰ بوده‌اند. به نوشتۀ لوموند از استقبال شاه در کاخ ورسای تا گروگان‌گیری روزنامه‌نگاران و دیپلمات‌های فرانسوی در بیروت و انفجارهای پاریس، این پرونده همچنان بر نگاه تهران به غرب و بر سیاست سخت‌گیرانۀ فرانسه در قبال ایران سایه افکنده است.

روایت لوموند از استقبال پرشکوه شاه در کاخ ورسای تا انفجارهای خونین خیابان‌های پاریس، نشان می‌دهد چرا یورودیف هنوز هم در حافظۀ دیپلماتیک دو کشور یک «پروندۀ مسموم» است. به نوشته لوموند، همه‌چیز در تابستان ۱۹۷۴ آغاز شد. روز ۲۵ ژوئن، محمدرضا شاه پهلوی و فرح دیبا در اوج قدرت و ثروت، میهمان کاخ ورسای شدند. والری ژیسکار دستن، رئیس‌جمهوری تازه ‌انتخاب‌شده فرانسه، میزبان آنان بود. فضای دیدار، به روایت این روزنامه، «آمیخته با شکوه و اعتماد متقابل» بود.

در آن روز، قراردادهایی با «ارقام شگفت‌انگیز» میان دو کشور امضا شد. مهم‌ترین آنها، توافقی برای ایجاد کنسرسیومی مشترک در قالب یورودیف (European Gaseous Diffusion Uranium Enrichment Consortium) بود؛ پروژه‌ای عظیم برای غنی‌سازی اورانیوم در کارخانه‌ای در «تریکاستن»، در جنوب فرانسه.

بر اساس این توافق، ایران یک میلیارد دلار به فرانسه وام داد تا بخشی از هزینه‌های احداث کارخانه را تأمین کند. به گزارش لوموند، این مبلغ، ایران را به سهامدار کلیدی طرح بدل کرد و «حق دریافت ۱۰ درصد از تولید اورانیوم غنی‌شده» را برای تهران تضمین نمود.

یک تلگرام دیپلماتیک فرانسوی که لوموند به آن استناد می‌کند، فضای مذاکرات را چنین توصیف کرده است:«قرارداد نهایی در کمتر از ۴۸ ساعت امضا شد، در حالی که انگلیسی‌ها سه هفته مذاکره کردند تا به همین نتیجه برسند.»

فراتر از این،
شاه سابق می‌خواست در پژوهش‌های هسته‌ای با فرانسه همکاری کند. طبق توافق‌های اولیه، سازمان انرژی اتمی ایران دانشمندان خود را برای آموزش به فرانسه اعزام می‌کرد و حتی پیشنهاد شده بود که کمیساریای انرژی اتمی فرانسه در کشف ذخایر اورانیوم در ایران مشارکت کند.

به گزارش لوموند، برنامه شاه بلندپروازنه بود: «ایران قصد داشت تا سال ۱۹۹۵، بیست‌وسه هزار مگاوات برق هسته‌ای تولید کند.»

پرسش بزرگ: آیا هدف، بمب هسته‌ای بود؟

به نوشته لوموند، بلندپروازی‌های هسته‌ای شاه همواره با یک پرسش همراه بود: آیا هدف ایران صرفاً تولید انرژی بود یا دستیابی به «گزینۀ نظامی» نیز در دستور کار قرار داشت؟ اکبر اعتماد، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران بین سال‌های ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۸، سال‌ها بعد در گفتگو با یک مستندساز فرانسوی گفت:«از شاه پرسیدم: آیا امکان دارد روزی به سمت گزینه نظامی برویم؟ پاسخ داد: چرا که نه؟ من فهمیدم مأموریت من این است که همه فناوری‌ها را توسعه دهیم تا روزی بتوانیم بمب بسازیم.»

شاه، البته در گفتگویی با لوموند در ژوئن ۱۹۷۴ چنین ادعایی را رد کرده و گفته بود:«این مسابقۀ تسلیحاتی مضحک است. برای چه می‌خواهیم بمب داشته باشیم؟ علیه قدرت‌های بزرگ؟»

اما، به نوشتۀ لوموند، همه‌چیز با انقلاب اسلامی فرو ریخت. در ژانویه ۱۹۷۹، شاه کشور را ترک کرد. آیت‌الله خمینی از نوفل‌لوشاتو به تهران بازگشت. جمهوری اسلامی در اول آوریل همان سال اعلام موجودیت کرد. وزیر تازه منصوب‌شده، یدالله سحابی، در سپتامبر ۱۹۷۹ اعلام کرد:«تمام قراردادهای خرید اورانیوم که در دوران شاه امضا شده بود، لغو خواهند شد.»

شرکت‌های غربی یکی پس از دیگری ایران را ترک کردند. فراماتوم، شریک اصلی فرانسه در ساخت دو نیروگاه بوشهر، پروژه‌ها را رها کرد. در همین حال، کارخانه تریکاستن در فرانسه در آوریل ۱۹۷۹ افتتاح شد، اما سهام ایران در یورودیف مسدود شد. دادگاه تجارت پاریس، در اکتبر همان سال، حکم داد بازپرداخت وام یک میلیارد دلاری ایران متوقف شود. به نوشته لوموند، این تصمیم‌ها «سرآغاز یک سلسله تنش‌ها و بی‌اعتمادی‌های عمیق» بود که تا دهه‌ها ادامه یافت.

تنش میان دو کشور با آغاز جنگ ایران و عراق در سپتامبر ۱۹۸۰ به نقطۀ اوج رسید. لوموند یادآوری می‌کند که فرانسه در این جنگ، «حمایت بی‌قیدوشرط» از بغداد را برگزید: آموزش خلبانان عراقی، تحویل جنگنده‌های میراژ اف-۱، موشک‌های اگزوسه و حتی اتهام آماده‌سازی عراق برای حملات شیمیایی. برای آیت‌الله خمینی، فرانسه دیگر «شیطان کوچک» شده بود.

لوموند می‌نویسد: این اختلاف اقتصادی به سرعت رنگی امنیتی و سیاسی گرفت. در مه ۱۹۸۵، ژان-پل کافمن، خبرنگار فرانسوی، به همراه میشل سورا، جامعه‌شناس، در راه فرودگاه بیروت ربوده شدند. اندکی پیش‌تر، دو دیپلمات فرانسوی، مارسل کارتون و مارسل فونتن، گروگان گرفته شده بودند. گروگان‌گیران خود را وابسته به «جهاد اسلامی» می‌نامیدند؛ گروهی که به نوشته لوموند، «با هدایت ایران عمل می‌کرد». ژان-پل کافمن سال‌ها بعد گفت:«مطالبات گروگان‌گیران دائم تغییر می‌کرد، اما یورودیف همیشه در میان خواسته‌ها بود.» گروگان‌ها ماه‌ها در شرایط وحشتناک نگاه داشته شدند. میشل سورا بر اثر بیماری و نبود درمان جان باخت.

به نوشته لوموند، از اواخر ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۶، موجی از بمب‌گذاری‌های خونین پاریس را لرزاند: از گالری لافایت تا خیابان رن، ده‌ها نفر کشته و زخمی شدند. کمیته‌ای با عنوان «همبستگی با زندانیان سیاسی عرب و خاورمیانه» مسئولیت برخی حملات را پذیرفت، اما مقامات فرانسه ردپای ایران را محتمل دانستند. در همین زمان، مذاکرات پنهانی برای آزادی گروگان‌ها در جریان بود. درخواست‌ها از جانب تهران روشن بود: بازپرداخت وام یورودیف، توقف فروش سلاح به عراق، و آزادی انیس نقاش، عامل ترور نافرجام شاپور بختیار.

یک دیپلمات فرانسوی به لوموند گفته است:«هر بار که صحبت از همکاری هسته‌ای با ایران می‌شود، ایرانی‌ها می‌پرسند: چه تضمینی هست که دوباره مثل یورودیف نشود؟» لوموند نتیجه می‌گیرد: «یورودیف، یک قرارداد اقتصادی ساده نبود؛ نقطۀ آغاز یک بی‌اعتمادی تاریخی است که هنوز بر سیاست فرانسه نسبت به ایران سایه افکنده است.» پروندۀ یورودیف نه‌تنها یک شکست صنعتی، بلکه داستانی است از وعده‌های ناتمام، ترور، گروگان‌گیری و خونریزی. روایتی که توضیح می‌دهد چرا چهار دهه بعد، در هر مذاکره‌ای میان ایران و غرب، سایۀ این «زخم کهنه» هنوز احساس می‌شود.

rfi
 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

:

اسم

:

ایمیل

پیام


 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد