مقاله

 

 

 
مردم در آتن اعلام کردند..عزای عمومی سرمایه داری اروپا


کورش عرفاني



خبرنگار اعزامی روزنامه لیبراسیون به آتن با مشاهده ی آن چه در خیابان های این شهر دیروز در حال روی دادن بود می گوید: «دستمایه یک شرایط تقریبا انقلابی موجود است».[1]اعتراضات مردم یونان به سیاست های سختی که دولت ورشکسته ی این کشور تصمیم دارد به مورد اجرا گذارد سه نفر کشته به جا گذاشت. تظاهر کنندگان، بانک ها، این نمود نظام سرمایه داری را، به آتش کشیدند و برای تسخیر پارلمان این کشور اقدام کردند. آنها ساختمان رادیو و تلویزیون را تصرف کرده و پیام خود را به طور مستقیم برای مردم پخش کردند. زدوخوردهای شدید میان تظاهر کنندگان تعدادی تلفات به جای گذاشته است. جوانان نقابدار با کوکتل مولوتوف به نیروهای سرکوبگر حمله ور شدند، ساختمان های دولتی را به آتش کشیدند و فروشگاه های لوکس وسط شهر را تخریب کردند. روزنامه لوموند از این رویارویی ها به عنوان «جنگ چریک شهری» نام می برد که در آن 50 هزار نفر شرکت داشته اند. اعتصاب در این روز کل کشور را فلج کرده بود. یونان نخستین نمود بحران جدید سرمایه داری است. بر دیوارهای آتن نوشته شده بود : «صندوق جهانی پول، گورت را گم کن.»

یونان فقط یک آغاز است

اعلام ورشکستگی دولت یونان آشکار ساخت که امیدها در باره ی برون رفت سرمایه داری اروپایی از بحران اخیر نقش برآب شده است. در حالی که همه انتظار داشتند درسال 2010، بعد از 2 سال بحران حاد نه چندان کلاسیک، علائمی از حیات دوباره ی بازارها دیده شود، ورشکستگی دولت یونان رویاهای خوش را به کابوس تبدیل ساخت. مشکلات اقتصادی یونان نه سطحی است نه مقطعی. یونان تنها یکی از حلقه های ضعیف زنجیره ای است که قرار بود اروپا را به یک بازار پردرآمد برای شرکت های بزرگ اقتصادی در آورد. مشکل، از لحاظ فنی، ریشه در واحد پول اروپا، یورو، دارد. این واحد پول که یازده سال پیش به طور مصنوعی و بدون نادیده گرفتن واقعیت های اقتصاد های ملی و محلی ساخته و به کشورهای اتحادیه ی اروپا تحمیل شده بود ضعف های خود را اینک در سطح کلان آشکار می سازد. تلاش های فراوانی صورت گرفته است تا بتوان اعتبار یورو را در صحنه ی مالی جهان حفظ کرد. یکی از آنها این بود که «کسری بودجه نباید از سه در صد تولید ناخالص داخلی و بدهی دولت نیز نباید از شصت در صد تولید ناخالص داخلی بیشتر باشد». اما این ها فقط روی کاغذ بود و بسیاری از کشورهای اروپایی از این خط قرمزها به طور مکرر عبور کردند. به طور مثال آن چه که یونان را به خطر ورشکستگی نزدیک ساخت این بود که «کسری سالانه بودجه پیرامون ۱۳ در صد تولید ناخالص داخلی بوده و سطح بدهی دولت آن حدود ۱۲۵ در صد تولید ناخالص داخلی است.» بدیهی بود که در چنین شرایطی باید دولت این کشور خود را ورشکست اعلام کرده و پرداخت بدهی های خود را متوقف می کرد.

ابعاد سرایت گر این موضوع در اقتصاد اروپا و جهان و نیز خطرات سیاسی و اجتماعی این امر چنان بود که با به صدا درآمدن زنگ خطر در این باره، توسط دولت یونان، کلیه ی حکومت های اروپایی بسیج شدند تا ببینند چه راه حلی برای این موضوع می توان یافت. کشور آلمان، به عنوان ثروتمندترین عضو اتحادیه اروپا، می داند که بخش اعظم کمک مالی برای نجات یونان را باید خود بپردازد. به همین دلیل مقاومت در آلمان فراوان است. مردم احساس می کنند که این یاری رسانی به کشورهای دیگر بر وضعیت عمومی آنان تاثیر منفی خواهد گذاشت و سرمایه داران آلمانی می ترسند که پولشان در یونان بر باد رود، یعنی به چنگ مردم بیافتد. دولت آلمان، با ترساندن سرمایه داران از بروز یک انقلاب در یونان و سرایت آن به سایر کشورها، می خواهد به عنوان حافظ نظام سرمایه داری این کشور به طور پیشگیرانه با بروز بحران های اجتماعی در اروپا و بخصوص سرایت آن به آلمان برخورد کند.

همین وحشت نزد دولت فرانسه نیز پیداست. در این کشور وضعیت حساس سیاسی و اجتماعی که ریشه در بحران اقتصادی دارد می تواند تحت تاثیر یک موج ضد سرمایه داری اروپایی تبدیل به یک بحران سیاسی تمام عیار شود. دولت منفور سارکوزی شانس زیادی برای دوام آوردن ندارد به همین دلیل پیش افتاده است تا هر چه سریعتر بتوان راه برون رفتی برای بحران اقتصادی یونان یافت.

صورتحساب به تعویق انداختن فروپاشی سرمایه داری اروپا اما بسیار سنگین است. دولت یونان در بهار امسال نیازمند 40 میلیارد یورو پول است تا با تعهدات مالی خود روبرو شود. و این تازه می تواند یک آغاز برای درخواست کمک های بیشتر باشد. اتحادیه اروپا با آشکار ساختن ضعف مالی خود از دولت یونان خواسته است تا با رفتن به سوی بازارهای بین المللی از یک سو و صندوق جهانی پول از سوی دیگر در جبران کمبودهایش بکوشد. اما واقعیت این است که کسی حاضر نیست اوراق قرضه ی دولت یونان را که بر اقتصادی غیر تولیدی تکیه دارد خریداری کند. به همین دلیل می ماند که صندوق جهانی پول، بانک جهانی و نیز بانک مرکزی اروپا به داد او برسند. لیکن این نهادها برای یاری مالی یک کشور همیشه شروطی را تعیین می کنند. بانک مرکزی اروپا سال پیش برای نجات بانک ها، یعنی موسسات مالی سرمایه داران، به آنها وام بی قید و شرط با بهره 1 درصد می داد و این بانک ها همان پول را با بهره 4 تا 8 درصد به مردم می دادند. اما حالا از دولت یونان خواسته شده است که هزینه های خود را کاهش دهد، قیمت ها را پایین بیاورد و دستمزدها را کاهش دهد. این به معنی محروم ساختن هرچه بیشتر مردم یونان از خدمات رفاهی و تامین اجتماعی و نیز دست بردن در حقوق دریافتی آنها می باشد.

به عبارت دیگر دولت یونان باید فشار چند میلیارد یورویی را یا بر دوش سرمایه داران یونانی بیاورد که در این صورت از فرار سرمایه ها و کسادی هرچه بیشتر اقتصاد کشور نگران است و یا این که این فشار را بر دوش مردم بگذارد. مردم یونان نیز که درک سیاسی پیشرفته ای دارند از این موضوع با خبرند و در راهپیمایی و اعتصاب سراسری موفق روز چهارشنبه 5 مه نشان دادند که در مقابل این سیاست ضد مردمی دولت به اصطلاح سوسیالیست یونان ایستادگی خواهند کرد.

مورد یونان تنها نقطه ی آغازین یک دومینو است. اسپانیا در نوبت ایستاده است تا میلیاردها دلار کمک تقاضا کند و به دنبال آن نیز پرتغال و ایتالیا خواهند رسید. کشورهای قدرتمند اروپا مانند آلمان و فرانسه در پاسخگویی به نیازهای یونان نیز ناتوانی خود را نشان داده اند و بدیهی است که با فرارسیدن سایر کشورهای فقیر اروپا در صف متقاضیان دریافت کمک مالی این دو کشور ثروتمند نیز به درون یک بحران عمیق کشیده خواهند شد. آثار وضعیت یونان از همین حالا بر بازارهای مالی و بورس آشکار شده است. روز گذشته خبر افزایش ناگهانی بدهی های کشور پرتغال بازارهای بورس را به سوی کاهش هل داد. در انگلستان محافظه کاران دست راستی با بهره بردن از ترس حاکم می خواهند قدرت را به دست گیرند و در این صورت تلاش خواهند کرد که پای این کشور را از باتلاق مالی یورو بیرون بکشند و به این ترتیب، اتحادیه اروپا را از یک پشتیبان مهم برای مهار بحران فعلی محروم سازند.

به نظر می رسد که سرمایه داری اروپا به تدریج به سوی آن می رود که با واقعیتی تلخ روبرو شود: بحران ها دیگر گذرا و موقتی نیستند، ماندگار و ریشه ای اند. در این شرایط، طبقه ی حاکم بر جوامع سرمایه داری اروپا با آینده ای نا مطمئن روبروست. حکومت های مدافع منافع این طبقه، با مراجعه به حافظه ی تاریخی خود، نخست در صدد خواهند بود که با ایجاد یک جنگ مانند جنگ جهانی اول و دوم یا بحران نظامی-سیاسی جهانی و یا منطقه ای، راه نجاتی بیابند، امری که بعید است مردم اروپا به راحتی اجازه ی آن را به دولتمردان خود بدهند؛ به این ترتیب می ماند که سرمایه داری اروپا یا با دست خود جراحی هایی دردناک در پیکره ی خویش انجام دهند - و در این صورت سرمایه داری اروپا روند استحاله ی تاریخی خود را با تاخیر، سرانجام، آغاز می کند - و یا باید با توده های به فقر کشیده شده ی مردم دربیافتد و گور خود را در طول یک انقلاب اجتماعی بکند، انقلابی که شاید، با الهام از گفته ی «ژان کارتمر» خبرنگار لیبراسیون، از خیابان های آتن آغاز شده است. فراموش نکنیم که در بدو تاریخ اروپا نیز این آتن بود که نظام مردمسالاری را ابداع کرد. شاید که این بار این واژه معنای واقعی خود را بیابد.

**

www.korosherfani.com

korosherfani@yahoo.com

6 May 2010

 

 

_______________________________________________________

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد