با خودمان جدی باشیم
علی ناظر
هموطنی با نام «فرامرز» در ستون نظرهای دیدگاه، در ارتباط با مطلب «چند خبر
و چند نکته» پیامی برای من گذاشته اند که در زیر می آید. خیلی وقت است که
دیگر به نظرهایی که با اسم کوچک و یا مستعار ثبت می شود پاسخ نمی دهم.
اینبار فکر کردم سوال مهم است و باید هرچند کوتاه، پاسخ بگویم.
ایشان نوشته اند:
ارسالکننده: فرامرز کد نظر: 13860 تاریخ ارسال: 11 Sep 2011
با سلام
اقای علی ناظر
شور بختانه من مطلب شما در مورد انتخاب مسئول مجاهدین را در سایت وزارت
اطلاعات ,ایران دیدبان خواندم,و شما هیچ واکنشی نشان ندادید.
سوال من از شما,ایا نباید واکنشی نشان بدهید؟
تا مسیر مبارزه روشنتر شود.
ایا فقط مجاهین باید پاسخگوی اعمالشان باشنذ.
برای من به عنوان یک فرد در جبهه خلق ]خیلی گزنده بود که مطلب شما را در ان
سایت بد نام بخوانم.اگر دوست داشتید ,چند خط نظرتان را بگوییذ تا جبهه خلق
هر چه روشنتر پیش برود
با تشکر
و اما پاسخ کوتاه من:
جناب فرامرز عزیز
سایت وزارت اطلاعات می خواهد ماهی بگیرد، و مثلا مطلبی از دگراندیشی بگیرد،
آن را چماق کند و بر سر (عمدتا) مجاهدین بکوبد. این کار همیشگی وزارت
اطلاعات بوده، هست و حتما خواهد بود.
چارهء پیش روی من، که می خواهم دگراندیش بمانم و دگراندیش بنویسم، این است
که مطلبی کنکاشگرانه و یا انتقادی ننویسم تا دشمن مطالبم را علیه رفیقم
بکار نبرد. چاره دیگر این است که به همین روش ادامه داده و پشیزی برای
اینگونه ترفندهای رژیم قائل نشوم. من این راه دوم را انتخاب کرده ام. چرا
که نمی خواهم این ترفند رژیم مرا به «خود سانسوری» وابدارد.
یادآور می شوم که من اولین نفر و مدیر سایت بودم – حتی پیش از مسئولین و
اعضای شورا – که علیه نامه 37 نفر نوشتم. اولین نفر بودم که در باره نامه
کدیور و یا فلان سبز سیدی نوشتم، و شاید به جرأت بتوانم بنویسم که یکی از
معدود مدیران سایتها بودم که از همان روز و لحظه اول، در چاله «جنبش سبز»
نیفتادم، از همان یکی دو روز اول هشدارانه نوشتم و چوبش را هم خوردم. حتی
سایتهای مجاهدین و همبستگی ملی هم از قول برخی از مسئولین شورا می گفتند که
«مساله ما» قرار دادن موسوی در برابر خامنه ای است (نقل به مضمون)، که من
در همین رابطه هم چند خطی نوشتم. خلاصه اینکه سایت وزارت اطلاعات در قبال
این قبیل موضعگیری ها مرا «مزدور» می خواند، و شما هموطن گرامی گویی در آن
روزها یا به سایت وزارت اطلاعات سر نمی زدید، و یا برایتان اهمیتی نداشت
وقتی می دیدید که همین اراذل مرا «مزدور» (مجاهدین) می خواندند. شاید هم
فکر می کردید که حمایت من از مجاهدین وظیفه من است و پرداختن به آن لازم
نیست. جهت اطلاع و تأئید بگویم که حمایت از حقوق مجاهدین (نه خود مجاهدین)،
نه تنها وظیفه من، بلکه وظیفه همه سرنگونی طلبان است، چرا که دفاع از حق و
عدالت وظیفه انسان است.
به اصل مطلب باز گردم. مشکل من خیلی وقت است که دیگر نه ترفندهای رذیلانه
وزارت اطلاعاتی که می خواهند مرا به «خودسانسوری» بکشانند، است؛ و نه تن
دادن به خطر «گزیده» شدن هموطن محترمی چون «فرامرز». فرامرز تا بحال باید
مرا شناخته باشد و از موضع من آگاه باشد.
حال اجازه می خواهم که از «فرامرز» بپرسم، که تنها مشکل شما همین است که
سایت منحوس وزارت اطلاعات مطلب مرا پخش کرده است؟ آیا با خود محتوای نوشته
من مشکل ندارید؟ اگر دارید، آن را در میان بگذارید و مسائل مطرح شده در آن
نوشتار را باز کنید. چکار دارید که وزارت اطلاعات چه غلطی می کند؟
هموطن عزیز، در پایان به چند نکته اشاره می کنم.
یا ما معتقدیم که رژیم در حال سرنگون شدن است، یا نیستیم. اگر نیستیم که
خیلی کلاهمان پس معرکه است و واقعا مساله داریم و مشکل را باید در جای دیگر
جستجو کنیم. اما اگر معتقدیم که این رژیم و این وزارت اطلاعات رفتنی است،
آیا غلط است اگر نیم نگاهی هم به آینده داشته باشیم؟ آیا غلط است اگر فکر
کنیم، و روشن و شفاف بیان کنیم که چه می خواهیم، و چه نمی خواهیم بر سر ما
بیاید؟
عناصر وابسته به سایتهای وزارت اطلاعات، چون خودمحور و خودبین هستند، از
کنکاش هراس دارند. آنها جیره خوار ارتجاع و جهانخواران هستند. می ترسند که
ما سرنگونی طلبان هم به سرنگونی بیندیشیم، هم به بعد از سرنگونی، و هم به
دلیل برای سرنگونی.
دوم اینکه، یا معتقدیم که کنش و واکنش ها در درون مجاهدین تأثیر در خارج
خود دارد یا ندارد. اگر معتقد به این امر نیستیم، پس معتقدیم که مجاهدین «مطرح»
نیستند و بود و نبودشان مهم نیست. من چنین نمی اندیشم.
ولی اگر معتقدیم که این کنش و واکنشها در جهان بیرون از مجاهدین هم تأثیر
می گذارد، باید در باره این کنش و واکنش ها سوال کنیم و پاسخ بطلبیم - نه
از سر خصومت، بلکه تنها به این خاطر که آینده مان، برایمان مهم است. همین.
به جبهه خلق اشاره کرده اید. منظور شما از جبهه خلق چیست؟ آیا منظورتان «پدیده
ای معصوم» است، که در آن همه اعضای جبهه کج نمی نشینند، کج نمی نویسند، کج
رفتار نمی کنند، استراتژی شان کج نیست، راهکار و راهبردشان کج نیست؟ برای
من چنین پدیده معصومی وجود ندارد. راحت تر بنویسم، برای من «معصوم» وجود
ندارد. ده ها و صدها برابر از من که اشتباه کرده و می کنم و خواهم کرد،
مجاهدین کرده اند، می کنند و خواهند کرد، چرا که هزاران برابر من دست در
آتش دارند. هم من کم و کاست دارم و هم مجاهدین و فدایی و راه کارگری و
سلطنت طلب. بنابراین، این شکل از «جبهه خلق» را بگذاریم کنار، که فریب است.
ولی اگر منظور شما از جبهه خلق آنست که در این جبهه اندیشه ورزان و
سازمانهای مختلف گرد یک برنامه مشخص برای سرنگونی جمهوری اسلامی جمع شده
اند؟ اگر منظور شما این است، و اگر قبول دارید که «علی ناظر» هم در جبهه
خلق هست، پس باید بپذیریم که اعضای این جبهه وسیع، می توانند سوالات خود را
علنا و آشکارا با دیگر اعضای این جبهه در میان بگذارند. اگر با این هم
موافق هستید، باید پرسید که کدام ارجحیت دارد، شفاف گویی و شفاف نویسی که
شاید مورد سوء استفاده رژیم قرار بگیرد، یا خودسانسوری؟ اگر خودسانسوری،
آیا بجا نیست اگر بپرسم که بنابراین اعضای جبهه خلق چگونه می توانند با
یکدیگر برخورد آراء داشته باشند؟ اما اگر با جبهه خلق موافقید، و با برخورد
آراء هم موافقید، باید برای همیشه به شیوه های کهنه و رنگ باخته وزارت
اطلاعات پشت کنید. ما کارهای مهمتر داریم تا به این پدیده«نخ نما» بنگریم.
شایان یادآوری اینکه، مجاهدین، و شورای ملی مقاومت از روزی که طرح جبهه
همبستگی ملی را پیشنهاد کرده اند، تا به همین امروز هنوز گام مثبتی در عملی
کردن این طرح برنداشته اند. حتی سایت همبستگی ملی هم تمام آراء و برداشت ها
را منتشر نمی کند. آیا زمان آن نرسیده که «طرحی نو» در اندازیم و مثلا «جبهه
(وسیع) خلق» را تعریف کرده و از آقای رجوی و دیگران که دست در آتش دارند
بخواهیم کمی با این مقوله «جدی» برخورد کنند؟
همانطور که ملاحظه فرمودید، این حقیر که نه ته پیاز و نه سر پیاز (بلکه فقط
یک دگر اندیش) هستم، خود را موظف به پاسخگویی دانسته و در حد وقت و توانم
به شما به و جبهه خلق پاسخ دادم.
شاد باشید
علی ناظر
20 شهریور 1390

«علی ناظر، مرز سرخ تو کجاست و چیست؟»
علی ناظر
از من پرسیده شده که «مرز سرخ تو کجاست و چیست؟»
برای پرداختن به این سوال ژرف باید مقدمه ای میگفتم و به تک تک واژه ها
میپرداختم که مثلا «مرز» یعنی چه، و «سرخ» به چه معنایی است، اما دوستان
نصیحتم می کنند که کوتاه بنویسم. بنابراین بدون مقدمه و پرداختن به جزئیات
(مهم) به باورهای خود می پردازم.
· رعایت کلیه مفاد بیانیه حقوق بشر از سوی هرکس و هر سازمان و هر فرد و
دولت و کشوری.
· سرنگونی تمامیت نظام جهل و جنایت برآمده از اندیشه خمینی.
· تکرار می کنم، سرنگونی تمامیت رژیم جمهوری اسلامی.
· الغای حکم اعدام حتی برای جانیان حاکم بر ایران.
· کنار رفتن دولتی که در دورهی آن زندانی را تحت شکنجه (روانی/فیزیکی)
قرار دهد (استعفای رئیس دولت).
· حذف همیشگی ترم «زندانی سیاسی» (می دانم که این خیلی ایدئالیستی است). در
عالم واقع (و مبتنی بر قانون اساسی)، تعریف دقیق و روشن جرم سیاسی، یا
فعالیتهای غیر قانونی.
· رعایت اصل «آزادی اندیشه، بیان و مطبوعات (رکن چهارم)» از سوی نهادهای
سرنگونی طلب، بدون استثناء و بدون اما و اگر.
· رعایت اصل نقد و انتقاد پذیری. تاریخ گواهی می دهد که نادیده گرفته شدن
این اصل به استبداد انجامیده است.
· «حق دفاع از خود»، که در مراحلی به دفاع قهرآمیز نیز منجر می شود.
· دخالت نظامی بیگانه با هر دلیل و منطقی محکوم است.
· بهره وری انقلابی از کلیه ابزار دیپلماتیک برای روشن کردن موضع سرنگونی
طلبان، و پرهیز از معامله و مذاکره بر سر منافع ملت شریف با هر بهانه و دست
آویزی.
· تشکیل جبهه (وسیع) خلق برای تسریع سرنگونی رژیم کنونی حاکم بر ایران.
· باور من بر آزادی، نان، کار، مسکن و عدالت اجتماعی استوار است.
· در این مقطع، نمی توان "با خدا" را از "بی خدا"، باورمند به جامعه بی
طبقه کارگری را از جامعه بی طبقه توحیدی، سلطنت طلب را از جمهوری خواه،
سکولار را از مذهبی، و فارس را از کُرد و ترک و بلوچ و عرب و ترکمن تفکیک
کرد.
· مرز سرخ،این تفاوتها نیستند و نباید باشند، مرز التزام به سرنگونی برای
رسیدن به ایرانی آباد، آزاد و مستقل است.
· بنابراین، هم پیمانی با رژیم جمهوری اسلامی، از جمله اصرار بر ادامه
قانون اساسی کنونی، مخدوش کردن مرز، و به باز شدن کانال برای نفوذ دشمن می
انجامد.
· به «ولایت فقیه»، «رهبر عقیدتی»، «پیشوا» باور ندارم. این عناوین را دست
و پا گیر و مانع پیشرفت ویژگیهای فردی در جامعه می دانم. میزان رأی مردم
است.
· موافق دین زدایی و جدایی دین از دولت، و مخالف دین ستیزی هستم.
· آینده آباد و آزاد ایران تنها زمانی تضمین می شود که ملت ایران، با آگاهی
از آنچه بر او گذشت، و آنچه پیش روی اوست، بدون دخالت نظامی بیگانه، در
قیامی منسجم و سازمانیافته، تمامیت نظام فاشیسم مذهبی را سرنگون کند، تا
نمایندگانش بتوانند در مجلس مؤسسان، قانون اساسی نوینی، مبتنی بر مفاد
بیانیه حقوق بشر، تنظیم و به رأی مردم بگذارند.
در پایان، چه بسا ضروری باشد تا در یک رابطهی متقابل و برابر، آنها که از
من و یا دیگران میپرسند که "مرز سرخ" شان "کجاست"، خود نیز زحمت کشیده و
جای خود را به طور شفاف حداقل نسبت به همهی این مرزها و خطوطی که من
برشمردم، در جزئیات روشن بفرمایند.
والسلام
علی ناظر
21 شهریور 1390
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|