تاریخ انتشار :23.07.2025
شبحی که
بازنمیگردد: افسانهسازی سلطنتطلبان و واقعیت میدان
رضا باقری
مقدمه
در سالهای اخیر، همزمان با تشدید بحرانهای سیاسی و اجتماعی در
ایران، گروههایی از سلطنتطلبان در خارج از کشور کوشیدهاند خود
را به عنوان «آلترناتیو» جمهوری اسلامی معرفی کنند. اما با وجود
سرمایهگذاری گسترده رسانهای، استفاده از فناوریهای تصویری، و
حمایت برخی نهادهای محافظهکار جهانی، آنچه در میدان عمل رخ
میدهد، چیز دیگری است: انزوا، بیاثر بودن، و تحقیر مردمی که این
گروهها میکوشند از آنها به عنوان پوشش استفاده کنند.
تحریف واقعیت از طریق مهندسی رسانهای
یکی از تکنیکهای رایج سلطنتطلبان برای القای قدرت پوشالی،
استفاده گسترده از مونتاژ، صداگذاری، و بازنشر تصاویر قدیمی با
محتوای جعلی است. بهتازگی ویدئویی منتشر شده که در آن ادعا میشود
هزاران نفر در حمایت از خاندان پهلوی تجمع کردهاند. اما نگاهی
دقیقتر نشان میدهد که فیلم مربوط به سالها پیش و با شعاری
متفاوت است. صدای «رضاشاه روحت شاد» تنها از یک منبع شنیده میشود
و بیهیچ هماهنگی با تصویر، بهصورت گلدرشت بر فیلم الصاق شده
است. حتی سایهها، زاویه تابش نور، و حرکت دوربین، گواهی میدهند
که نه تنها شعار جدید نیست، بلکه در همان صحنه هم گفته نشده است.
صحنهآرایی و بسیج مصنوعی
در نمونهای دیگر، فیلمی از جمعی دختران جوان منتشر شده که شعارهای
گردانندهای مرد را تکرار میکنند. زاویه دوربین، نحوه ایستادن
افراد، واکنشهای یکدست و تشویقهای پایانی، همگی حکایت از
تمرینشدگی و هماهنگی کامل دارد. اینجا نه خبری از خودجوشی است و
نه نشانهای از حضور واقعی مردم. بلکه بیشتر به یک «پرفورمنس
سیاسی» میماند که هدف آن تولید محتوا برای توهمپراکنی در فضای
مجازی است.
نکته قابلتوجه اینکه نباید فریب چهرههای جوان را خورد. برخلاف
آنچه القا میشود، این جوانان نماینده نسل معترض امروز نیستند؛
بسیاری از آنان وابستگان مالی و خانوادگی محافل سلطنتطلب
خارجنشیناند و در پاداش حضور در این نمایشها، وعدههایی چون
مهمانیهای شبانه یا سفرهای رایگان دریافت میکنند. نمایش
صفکشیهای منظم، شعارهای تکراری، و اجرای دقیق سناریو، نشانی از
نمایش است، نه خیزش.
سکوت در بزنگاههای تاریخی
شاید مهمترین گواه بر بیپایگی این جریان، واکنش (یا بهتر بگوییم،
بیواکنشی) سلطنتطلبان در بحرانهای واقعی باشد. در جریان جنگ
دوازدهروزه، زمانی که رضا پهلوی با صدایی لرزان از مردم درخواست
کرد به خیابانها بیایند، هیچ موجی از پشتیبانی شکل نگرفت. پایتخت
آرام ماند، حتی صدای اعتراضی شنیده نشد. نه فقط از میان «هشتاد
درصد جوانان» مورد ادعای آنها، بلکه حتی از جمع اندک هواداران
ثابتقدمشان نیز کسی به خیابان نیامد. در عوض، سخنگویان رضا پهلوی
با بیشرمی مردم فراری را سرزنش کردند و باز هم مسئولیت شکست را بر
دوش مردم انداختند، نه خودشان.
نادیدهگرفتن حافظه تاریخی مردم
آنچه سلطنتطلبان نمیخواهند بپذیرند، حافظه تاریخی مردمی است که
هنوز زخمهای شکنجه، ساواک، خفقان، سانسور و فساد دربار پهلوی را
بر تن دارد. آنان هیچگاه مسئولیت سقوط نظام پادشاهی در سال ۱۳۵۷
را نمیپذیرند و مدام در پی آناند که شکست را گردن «انقلاب
اسلامی» بیندازند، نه دیکتاتوری پهلوی. سکوت کامل این گروهها در
برابر اسناد فساد و استبداد دوران پادشاهی، بزرگترین سند بر عدم
صداقتشان است.
نتیجهگیری: آینده از آنِ آگاهی، نه نوستالژیهای دروغین
سلطنتطلبان در تحلیل نهایی، چیزی جز یک پروژه مصرفی در خدمت
نهادهای امنیتی منطقهای و جهانی نیستند. آنها نهتنها بدیلی برای
آینده ایران ندارند، بلکه حتی قادر به تحلیل گذشته نیز نیستند.
نوستالژی دروغین، اگرچه ممکن است موقتاً دل برخی را ببرد، اما بر
واقعیت خشن جامعهای که تشنه رهایی است، سرپوش نمیگذارد. امروز،
مبارزه برای آزادی، دموکراسی، و عدالت، از درون کوچهها و
خیابانها، و با دستهای خالی اما آگاه مردم آغاز شده، نه از
ویلاهای حومه واشنگتن.
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|