مقاله

 

 


میبینم بسیاری از بهاییان فریب این نوریزاد و مخملباف را خورده اند در رابطه با نمایش و تظاهر اخیرشان در رابطه با بهاییان.....

در صورتی نمیدانند که همه این تبلیغات تو خالی برای نجات رژیم است و وقتی اینها هم به قدرت برسند همان آش و همان کاسه است....

به ویژه که بزودی گفت و گو در مورد انرژی اتمی ایران هم مورد مذاکره قرار خواهد گرفت و اهمیتش بیشتر از قبل است...

دیروز جایی خواندم رفسنجانی گفته بود کلید قفلها در سیاست خارجی است! خب این یعنی چی!....

 اینها همه با هم کار می کنند و یک جریان هستند که قصد برقراری به اصطلاح جا انداختن اسلام رحمانی را دارند که در مورد غنی سازی به نوعی کوتاه بیایند و در مورد اقلیتهای دینی هم با استفاده از این دو دلقک نشان دهند رحمانیت در اسلام وجود دارد! عجبا!...

اونوقت مردم خود ما هم بعد از شاهد بودن سابقه ایندو دلقک به عوامفریبی آنها باور می کنند..اسلام سیاسی از هرنوعش رو به زوال است نمونه زنده اش انقلاب مردم آگاه مصر است!


ستاره میهن دوست . فیس بوک


رفسنجانی: کليد قفل ها در سياست خارجی است


رفسنجانی به خامنه ای گوشزد کرد که کليد قفل ها در سياست خارجی است و افزود، اگر مسئولان عالی رتبه و دولت يازدهم برای عمل به وعده ها، گره های خارجی را باز نمايند، ديگر دزدان سر گردنه بيش از اين نمی توانند باج خواهی کنند.

رفسنجانی که راه نجات نظام ولايت فقيه را در خوردن جام زهر اتمی می بيند گفت، البته گردنه هايی وجود دارد که نظام می تواند با حفظ مصالح و با اتخاذ سياست خارجی درست، از آنها عبور نمايد.

اینترنت


 

«انسانیت زدایی» از بهاییان در ایران؛ «بدتر از آپارتاید»

محمد رضا یزدان پناه
۱۳۹۲/۰۴/۲۶
 

.....«بهايی هراسی و بهايی ستيزی در ايران شبيه درام‌های خون‌آشامی است که در استوديوهای آمريکايی ساخته می‌شوند با اين تفاوت که کارگردان‌های اين درام در ايران، رسانه‌ها، روحانيت و مراجع تقليد شيعه هستند و مجريانش، باندها و نهادهای امنيتی – نظامی مانند سپاه و اطلاعات.»....


محمد نوری‌زاد و محسن مخملباف، در سال های نخست روی کارآمدن جمهوری اسلامی، مسلمانان راديکالی محسوب می شدند که جز اسلام و شيعه دوازده امامی با دین و آیین دیگری کنار نمی‌آمدند، اما حال مدتی است که به سرشناس‌ترين حاميان غير بهايی بهايیت تبديل شده‌اند.

محسن مخملباف در آخرين فيلمش از زيبايی‌ها و معنويت بهاييت می‌گويد و نوری‌زاد به پاهای کودکی که والدينش زندانی هستند بوسه می‌زند و از طرف روحانيت شيعه از او و ديگر پيروان آيين بهايی طلب بخشش می‌کند.

هر چند بر اساس اعلام جامعه بهاییان اروپا، حدود ۳۰۰ هزار نفر از پیروان آیین بهایى در ایران زندگى مى‌کنند، با این حال مقام‌هاى جمهورى اسلامى این مذهب را به رسمیت نمى‌شناسند و محدودیت‌هاى زیادى براى پیروان آن در نظر گرفته‌اند.

در سال‌های پس از پيروزی انقلاب اسلامی، بهاييان در ايران اجازه تحصيل در دانشگاه‌ و استخدام در دستگاه‌های دولتی را نداشته‌اند.

يک تاريخ سرکوب

بهاءالله، پایه گذار دین بهایی، خود در تبعيد و در «عکا» در اسرائيل امروزی درگذشت.

شيرين عبادی،‌ برنده جايزه صلح نوبل به رادیو فردا می‌گويد که شرايط بهاييان در ايران «هرگز خوب نبوده است».

به گفته خانم عبادی، می‌توان وضعيت بهاييان در ادوار مختلف تاريخی را به «کمتر بد و بدتر» تقسيم کرد.

پادشاهان قاجار که شيعيان متعصبی بودند، هزاران تن از بهاييان را کشتند. پيش از آن، تعداد نامشخصی از پيروان آيين بابی که سلف بهاييت محسوب می‌شود به دستور اميرکبير، ‌صدراعظم مشهور ايران قتل عام شدند.

شيرين عبادی با اشاره به تاريخ سرکوب بهاييان در ايران توضيح می‌دهد: «اگرچه در زمان شاه وضعيت بهاييان خيلی بهتر از الان بود اما در همان دوران هم حظيره القدس، مرکز بهاييان در ايران را تخريب کردند. اما با وقوع انقلاب اسلامی، بدترين دوران تاريخی بهاييان تاکنون فرا رسيد.»
در جمهوری اسلامی نه تنها زندگان بهايی از تمام حقوق شهروندی محروم هستند بلکه حکومت با تخريب قبرستان‌های آنها نشان می‌دهد که حتی حقی برای مردگان بهايی هم قائل نيست.
شیرین عبادی
برنده ايرانی جايزه صلح نوبل می‌گويد: «در جمهوری اسلامی نه تنها زندگان بهايی از تمام حقوق شهروندی محروم هستند بلکه حکومت با تخريب قبرستان‌های آنها نشان می‌دهد که حتی حقی برای مردگان بهايی هم قائل نيست.»

آنها که خوش‌شانس بودند

در ۳۵ سال گذشته، بسياری از پيروان آيين بهايی از کار بيکار، از تحصيل محروم و در نهايت ناچار به ترک ايران شده اند. آنها البته در مقايسه با تعداد زيادی از هم‌کيشانشان که سرنوشتی جز اعدام و شکنجه پيدا نکردند، بسيار خوش اقبال‌تر بودند.

مهرانگيز کار،‌ نويسنده و فعال در زمينه حقوق بشر به رادیو فردا می‌گويد که «شرايط بهاييان در ايران از شرايط سياه‌پوستان آفريقای جنوبی در دوران رژيم آپارتايد حاکم بر آن کشور نيز بدتر است.»
رژيم آپارتايد آفريقای جنوبی از اختلاط نژادی ميان سفيدپوستان و سياه‌پوستان ممانعت می‌کرد، اما هيچ سياه‌پوستی را از تحصيل محروم نمی‌کرد و مانع آزادی دينی و مذهبی نبود.
مهرانگیز کار
به گفته خانم کار،‌ رژيم آپارتايد آفريقای جنوبی از اختلاط نژادی ميان سفيدپوستان و سياه‌پوستان ممانعت می‌کرد، اما هيچ سياه‌پوستی را از تحصيل محروم نمی‌کرد و مانع آزادی دينی و مذهبی نبود.

محمد نوری‌زاد،‌ اخيرا تصويری از خود را هنگام بوسيدن پاهای يک کودک که پدر و مادر بهايی‌اش هر دو زندانی هستند در صفحه فيسبوک‌اش منتشر کرده است.

اين نويسنده و فيلمساز که پيش از اين از افراطی‌ترين حاميان جمهوری اسلامی و رهبران آن بود، مدتی است که به يکی از صريح‌اللهجه‌ترين منتقدان آنها تبديل شده است. وی در زير آن عکس نوشته است که هنگام بوسيدن پاهای «آرتين» از او خواسته تا «اگر می‌تواند» به روی او به عنوان يک «شيعه آب دهان بيندازد» و به صورتش «سيلی» بزند.

آقای نوری‌زاد نوشته که به آرتين گفته: «پسرکم، من ازطرف آنانی که در اين سال‌های اسلامی، بر تو و بر همه همکيشان تو جفا باريده‌اند، از تو پوزش می‌خواهم. به او گفتم: وقتی پاپ، رهبر کاتوليک‌های جهان خم می‌شود و پاهای يک دخترک بزهکار مسلمان را می‌شويد و بر آن بوسه می‌زند، من چرا به نمايندگی از دم و دستگاه عريض و طويل رهبر مسلمين جهان و مراجع پشت به پشت شيعه بر پاهای کوچک و بهشتی تو بوسه نزنم؟»

تعدادی از سايت‌های منسوب به نهادهای امنيتی در ايران، در واکنش به اين نوشته،‌ متن مشترکی را منتشر کردند که در آن خطاب به آقای نوری‌زاد نوشته شده بود: «شما چطور پدر و مادر اين کودک را بی گناه می‌خوانيد وقتی در حال آموزش به جوانان بهايی بوده‌اند و دستگير شده‌اند؟ انتظار داريد با افرادی که کمر به نابودی مذهب تشيع بين جوانان بسته‌اند سکوت کنيم؟»

بهایی‌ستیزی در ایران؛ «چیزی شبيه فيلم‌های خون‌آشامی»

عرفان ثابتی، پژوهشگر جامعه شناسی دين در دانشگاه لنکستر به رادیو فردا می‌گويد: «اگرچه حمايت افراد سکولار و غير دينی از بهاييان در کمک به احقاق حقوق آنها تاثير دارد اما وقتی افرادی مانند نوری‌زاد و مخملباف با آن سابقه اسلامی و انقلابی از حقوق پيروان بهاييت دفاع می‌کنند، تاثير بسيار بيشتری به خصوص بر روی مخاطبان مسلمان خود می‌گذارند.»
بهايی هراسی و بهايی ستيزی در ايران شبيه درام‌های خون‌آشامی است که در استوديوهای آمريکايی ساخته می‌شوند با اين تفاوت که کارگردان‌های اين درام در ايران، رسانه‌ها، روحانيت و مراجع تقليد شيعه هستند و مجريانش، باندها و نهادهای امنيتی – نظامی مانند سپاه و اطلاعات.


عرفان ثابتی
به گفته آقای ثابتی، «بهايی هراسی و بهايی ستيزی در ايران شبيه درام‌های خون‌آشامی است که در استوديوهای آمريکايی ساخته می‌شوند با اين تفاوت که کارگردان‌های اين درام در ايران، رسانه‌ها، روحانيت و مراجع تقليد شيعه هستند و مجريانش، باندها و نهادهای امنيتی – نظامی مانند سپاه و اطلاعات.»

محسن مخملباف ديگر کارگردان سرشناس ايرانی است که اخيرا با ساخت فيلمی که يکی از محورهای اصلی آن آيين بهاييت است، جنجال آفرين شده است. اين فيلم که «باغبان» نام دارد داستان سفر پدر و پسری فيلمساز به اسرائيل و رفتن به باغ‌های بهايی برای تحقيق درباره اين دين است. آنها در اين سفر با يک باغبان بهايی و چند بهايی ديگر آشنا می‌شوند و ديدگاه‌هايشان تحت تاثير اين آشنايی قرار می‌گيرد.

آقای مخملباف در اسرائيل گفته آخرين فيلمش نشاندهنده «شکيبايی» بهاييان است و آيين بهايی را دينی «مسالمت آميز و دور از خشونت» توصيف کرده است.

انسانيت زدايی از بهاييان

اين تعريف از بهاييت، با تعريفی که در درون ايران و توسط وابستگان جمهوری اسلامی ارائه می‌شود،‌ تفاوت زيادی دارد.

به گفته عرفان ثابتی، روحانيت و مراجع تقليد شيعه با همکاری رسانه‌های حکومتی، تخيلاتی مانند اينکه «بهاييان کودکان و نوجوانان مسلمان را می ربايند، به آنها تجاوز جنسی می کنند و خون آنها را می‌نوشند، با محارم خود زنا می‌کنند، يا با شيطان در ارتباط هستند» توليد می‌کنند.

این پژوهشگر جامعه شناسی دين در دانشگاه لنکستر می‌گويد که بيان مکرر اين تخيلات، به ساخت پديده‌ای اجتماعی به نام «هراس اخلاقی» منجر می‌شود که با استفاده از آن خيلی راحت‌تر می‌توان «هراس اجتماعی» توليد کرد تا اينکه گفته شود مثلا «بهايی‌ها به خاتميت حضرت محمد اعتقاد ندارند».

آقای ثابتی می‌گويد: «هدف از ايجاد هراس اخلاقی،‌ انسانيت زدايی از يک گروه اجتماعی است. شما اگر بتوانيد گروهی که با شما تفاوت دارد را به مادون انسان تنزل دهيد آن را از دايره شمول اخلاق انسانی خارج کرده‌ايد و بدين ترتيب هرگونه جنايت، سرکوب و توحش در حق اعضای آن گروه را مشروع و قانونی جلوه می‌دهيد.»


هدف از ايجاد هراس اخلاقی،‌ انسانيت زدايی از يک گروه اجتماعی است. شما اگر بتوانيد گروهی که با شما تفاوت دارد را به مادون انسان تنزل دهيد آن را از دايره شمول اخلاق انسانی خارج کرده‌ايد و بدين ترتيب هرگونه جنايت، سرکوب و توحش در حق اعضای آن گروه را مشروع و قانونی جلوه می‌دهيد.


عرفان ثابتی
او اضافه می‌کند که «انسانيت زدايی از بهاييان» دقيقا مشابه همان کاری است که نازی‌ها با يهوديان در آلمان و هوتوها با توتسی‌ها در روآندا انجام دادند.

محکومیت به جاسوسی

تعداد زيادی از پيروان آيين بهايی هم اکنون در ايران زندانی هستند. از جمله اعضای گروه «ياران ايران» که مديريت امور بهاييان را انجام می‌دادند.

شيرين عبادی، وکيل مدافع حقوق بشر، برای مدتی وکالت آنها را بر عهده داشت.

او می‌گويد: «اگرچه بهاييت در ايران جرم نيست اما پيروان آن با عناوينی مانند جاسوسی، ارتداد يا مهدورالدم تحت فشار یا مورد محاکمه قرار می‌گيرند.»

خانم عبادی به کيفرخواست سعيد مرتضوی، دادستان اسبق تهران عليه «ياران ايران» اشاره می‌کند و می‌گويد: «در آن پرونده دادستان استناد کرده بود که چون در آمريکا تعدادی بهايی وجود دارد و ما وقتی متهمان را دستگير کرديم دولت آمريکا به اين امر اعتراض زيادی کرد، اين اعتراض نشان می دهد آنها نفعی در اين همکاری دارند بنابراين جاسوس آمريکا هستند.»

«درباره جاسوسی برای اسرائيل هم گفته بود چون مرکز بهاييان يعنی بيت العدل در اسرائيل است اما دولت اسرائيل به طور موذيانه به دستگيری بهاييان اعتراض نکرده، نشان می‌دهد يعنی موکلان من جاسوس اسرائيل هستند.»

برنده ايرانی جايزه صلح نوبل می‌گويد: «بدين ترتيب موکلان من يک بار جاسوس آمريکا بودند چون دولت آمريکا به دستگيری آنها اعتراض کرده بود و يک بار جاسوس اسرائيل بودند چون اسرائيل به دستگيری آنها اعتراض نکرده بود.»

بهاءالله در زمان قاجار به گوشه‌ای از امپراتوری عظيم آن هنگام عثمانی، جايی در سرزمين فعلی اسرائيل تبعيد شد. او در عکا فوت کرد و قبرش در آنجا قرار دارد. در آن هنگام اساسا اسرائيل تشکيل نشده بود اما حکومت ايران با استناد به اين مسئله،‌ بهاييان را به وابستگی به اسرائيل متهم می‌کند.

در فقدان مستندات قانونی

با وجود اين در قوانين جمهوری اسلامی، بهاييت اگرچه به رسميت شناخته نشده اما جرم هم محسوب نمی‌شود. بنابراين دادگاه‌‌های جمهوری اسلامی برای محکوميت پيروان اين آيين از روش‌های ديگری استفاده می‌کنند.

مهرانگيز کار می‌گويد: «طبق اصل ۱۶۷ قانون اساسی، قاضی می‌تواند در فقدان مستندات قانونی به فتاوی فقها مراجعه کند. بنابراين اگر در وضعيتی قرار بگيرد که به هر دليلی بخواهد با يک بهايی برخورد کند،‌ سراغ اين اصل و فتاوی فقها می‌رود و در فتاوی احکام زيادی وجود دارد که بهايی مهدورالدم به حساب می آيد.»

خانم کار توضیح می‌دهد که مهدورالدم يعنی «خونش هدر است، بها ندارد. يعنی اگر خونش را هم بريزند،‌ حرجی نيست به خصوص اگر قاتل مسلمان باشد».

این فعال حقوق بشر در پایان می‌گوید: «اين اصل در جريان قتل‌های زنجيره‌ای توسط قاتلان مورد استناد قرار گرفت و ظاهرا توسط دادگاه هم مورد قبول واقع شد که عاملان آن جنايت الان دارند راست راست می‌گردند.»
 

http://www.radiofarda.com/content/f14_bahai-iran-suppression/25048934.html


 

مخملباف و نوری‌زاد، و شکستن دو تابو


حسین باقرزاده

در چند روز گذشته، دو حرکت از دو شخصیت هنری/فرهنگی ایرانی صورت گرفت که سر و صداهای زیادی در پی داشت. یکی، سفر محسن مخملباف به اسراییل و شرکت در یک آیین سینمایی و دریافت جایزه‌ای در تقدیر از فعالیت‌های سینمایی‌اش بود. و دیگری، عمل نمادین و ساده بوسه محمد نوری‌زاد بر پای یک پسربچه بهایی در تهران همراه با مطلبی در باره ستم‌هایی که بر بهائیان رفته و پوزش او از آنان که در وبلاگ خود منتشر کرده است. این دو عمل متهوّرانه به واکنش‌های کاملا قابل انتظار و متضاد در جامعه ایران منجر شده است. برخی از هر دو عمل به عنوان یک اقدام شجاعانه و تابوشکن استقبال کرده و عاملان آن‌ها را ستوده‌اند. از سوی دیگر، کسانی نیز این یا آن عمل را تقبیح کرده‌اند و به شماتت یا نصیحت عاملان پرداخته‌اند. وجه مشترک هر دو عمل این بوده که یک امر «مقدس» در فرهنگ سیاسی و مذهبی حاکم بر جامعه ما زیر پا گذاشته شده و تابوی آن شکسته است.


محمد نوری‌زاد فردی مذهبی است و با عمل خود یک تابوی سخت مذهبی را شکسته است. این عمل البته در جامعه سکولار ایرانی مورد استقبال قرار گرفته و گزارش و تصویر آن در شبکه‌های اجتماعی اینترنتی به وسعت پخش و نشر یافته است. ولی در جوامع سنتی مذهبی و به خصوص آنانی که تحت نفوذ قرائت حکومت از اسلام قرار گرفته‌اند، این عمل با واکنش‌های گاه بسیار خصمانه مواجه شده است. بهائیان در فرهنگ مذهبی حاکم، در پایین‌ترین لایه‌های هرم اجتماعی قرار دارند و بیش از یک سوم قرن است که نه فقط از حقوق بشری برابر با سایر ایرانیان برخوردار نیستند که حتی از بسیاری از حقوق شهروندی نیز بی‌بهره مانده‌اند. آنان در جمهوری اسلامی حتی به عنوان پیروان یک آیین شناخته نمی‌شوند و بلکه حکومت همواره سعی کرده است که آنان را به عنوان عوامل بیگانه، جاسوس یا وابسته به حکومت‌های خارجی و به خصوص اسراییل معرفی کند. همین برچسب‌ها زمینه مناسبی برای سرکوب این جامعه در جمهوری اسلامی فراهم آورده و به اعدام بیش از 200 بهایی و آزار و زندانی کردن و شکنجه سدها نفر دیگر منجر شده است.


از یک نظر، موقعیت بهائیان در هرم اجتماعی جامعه ایران، تحت جمهوری اسلامی، به سطحی همانند «نجس‌ها» در ساختار اجتماعی هند نزدیک شده است. به عبارت دیگر، حکومت سعی کرده است جامعه بهایی را به چنان «گتو»ی فرهنگی و مذهبی براند که بسیاری از مسلمانان از نزدیکی و معاشرت با آنان احتراز کنند، و این خود به بیگانگی بیشتر مسلمانان از آنان کمک رسانده است. در متن چنین زمینه‌ای است که اهمیت تابوشکنانه عمل نوری‌زاد روشن می‌شود. او به درون خانه یک خانواده بهایی پا میگذارد که پدر بزرگ آن اعدام شده است و پدر و مادر، هر دو، به دلیل یک فعالیت آموزشی به زندان افتاده‌اند، و او به تأسی از پاپ بندیکت که پاهای دخترک بزهکار مسلمانی را شسته و بوسیده بود، بر پاهای آرتین چهارساله خانواده بوسه می‌زند و از سوی همه کسانی که در نظام اسلامی بر بستگان آرتین و سایر بهائیان ستم کرده‌اند از آرتین چهار ساله (به عنوان «نماینده بهائیان») پوزش می‌طلبد. این عمل طبعا برای بخشی از جامعه ایران که از فرهنگ مذهبی حاکم تبعیت می‌کنند ناخوش‌آیند بوده ، ولی عموما مورد حمایت فعالان حقوق بشری و جامعه سکولار ایران قرار گرفته است.


عمل مخملباف، اما، علاوه بر بخشی از جامعه مذهبی ایران در جامعه سیاسی سکولار نیز واکنش‌های انتقادی در پی داشت. مخملباف به عملی دست زده که در فرهنگ سیاسی غالب بر اپوزیسیون و روشنفکران ایران عبور از یک خط قرمز به حساب می‌آید. بسیاری، اسراییل را به عنوان یک کشور دموکراتیک مدرن که در آن، مردم از آزادی‌ها و حقوق برابر بسیاری برخوردارند می‌پذیرند و برای نظام سیاسی آن ارزش قایلند. ولی این سیاست اسراییل در برابر فلسطینیان و توسعه شهرک‌های اسراییلی در اراضی اشغالی، به خصوص تحت حکومت عناصر راست‌گرایی مانند نتانیاهو، است که اسراییل را به صورت یکی از منفورترین کشورهای جهان در فرهنگ سیاسی این بخش از ایرانیان در آورده است. اختلافات سیاسی و رو به فزون حکومت‌های اسراییل و جمهوری اسلامی و تهدیدهای جنگی اسراییل علیه ایران و پایگاه‌های هسته‌ایران به این حس نفرت و خصومت با اسراییل دامن می‌زند، و در چنین فضایی، هرگونه ارتباطی با اسراییل یا اسراییلیان واکنش‌هایی از بدگمانی یا انتقاد را بر می‌انگیزاند.


مخالفت با اسراییل تا سر حد نفرت از آن، البته یک پدیده ایرانی نیست و بلکه بخشی از جنبش جهانی ضد امپریالیزم بشمار می‌رود که در نیروهای چپ وفادار به سنت، هم‌چنان از دوران جنگ سرد باقی مانده است. تجاوز اسراییل به سرزمین فلسطین و گسترش شهرک‌سازی و تضییع مداوم حقوق فلسطینیان البته یک نقض صریح حقوق بین‌الملل و حقوق بشر است که باید آن را محکوم کرد. ولی اسراییل نه تنها کشور یا حکومتی است که به حقوق یا سرزمین مردمان دیگر تجاوز کرده و آنان را سرکوب کرده است (برای نمونه، می‌توان از چچن در روسیه و تبت در چین نام برد) و نه نظام سیاسی آن دست کم در سطح داخلی سرکوبگر و ضد دموکراتیک است. شدت و ضعف این تجاوزات حقوق بشری در اسراییل در مقایسه با کشورهای دیگر نیز چندان نیست که این درجه از حساسیت در مورد اسراییل و سکوت در موارد دیگر را توجیه کند. در واقع می‌توان گفت که تکیه این جنبش جهانی بر اسراییل، به بهای غفلت و کم‌کاری در مورد سایر نمونه‌های تجاوز به حقوق بشر و ملت‌ها، دلیلی جز وابستگی سیاسی، نظامی و فرهنگی اسراییل به غرب و ضدیت ایدئولوژیک این جنبش با سرمایه‌داری غرب ندارد


البته این استدلال به معنای آن نیست که نباید تجاوزات اسراییل در فلسطین را نادیده گرفت و آن‌ها را محکوم نکرد. علاوه بر این، از هر وسیله مشروعی می‌توان برای فشار به دولت اسراییل بهره گرفت، و جنبش تحریم آکادمیک و هنری اسراییل که در کشورهای غربی و به خصوص بریتانیا شکل گرفته نمونه‌ای از آن است. بسیاری از منتقدان عمل آقای مخملباف نیز همین گونه تحریم را از او انتظار داشتند. ولی این دقیقا جایی است که عمل یک ایرانی با عمل یک بریتانیایی یا آمریکایی در قبال اسراییل فرق می‌کند. بریتانیا و آمریکا دوستان اسراییل هستند و اسراییل به کمک و حمایت این دوستان نیاز دارد. عمل بایکوت از سوی مردم این کشورها، در این رابطه دوستی نوعی خلل ایجاد می‌کند و اسراییل را زیر فشار قرار می‌دهد. ولی ایران و اسراییل هیچ رابطه سیاسی، فرهنگی یا اجتماعی با هم ندارند. با غیبت یک هنرمند یا آکادمیسین ایرانی، اسراییل چیزی از دست نمی‌دهد، و از این رو، این غیبت کمترین فشاری بر آن ورد نمی‌کند. ولی به عکس، دقیقا حضور چنین فردی است که اگر حامل پیام صلح و دوستی باشد می‌تواند نقش بزرگی در نزدیکی مردم ایران و اسراییل و کاهش تنش بین این دو کشور ایجاد کند و از این رو بسیار ارزنده و قابل دفاع خواهد بود.


سفر مخملباف به اسراییل دقیقا از چنین زاویه‌ای باید ارزیابی شود. او ظاهرا این پیام را منتقل کرده است. در فضای خصومتی که بین ایران و اسراییل بر اثر سیاست‌های تحریک‌آمیز جمهوری اسلامی علیه اسراییل و واکنش‌های تهدید کننده حکومت نتانیاهو علیه ایران ایجاد شده است از هر گونه امکانی برای انتقال این پیام به مردم اسراییل که مردم ایران سر جنگ یا خصومت با آنان را ندارند باید بهره گرفت. این عمل هیچ به معنای توجیه یا نادیده گرفتن سیاست‌های اسراییل در قبال فلسطینیان نیست، و بلکه در واقع به معنای توجه به خطر بزرگی است که مردم ایران و اسراییل و تمامی منطقه را تهدید می‌کند و هر اقدامی که بتواند این خطر را دور کند ارزنده خواهد بود. به این ترتیب، پیام مخملباف در اسراییل را باید در ردیف پیام صلحی دانست که اصغر فرهادی پس از دریافت جایزه اسکار از سوی مردم ایران به جهانیان داد.


مخملباف و نوری‌زاد به صورت تقریبا هم‌زمان به دو کار بزرگ دست زدند و دو تابوی مسلط بر فرهنگ سیاسی و مذهبی ایرانیان را در هم شکستند. این دو تابو به خصوص با تبلیغات سی و چند ساله رژیم جمهوری اسلامی علیه بهائیان و اسراییل، در ذهنیت مردم ایران به شدت تقویت بافته است. در واقع، این فقط جامعه مذهبی ایران نیست که از تبلیغات دولتی علیه بهائیان تأثیر پذیرفته است. به جرأت می‌توان گفت که برخورد جامعه سیاسی ایران با مسئله اسراییل و فلسطین، حتی در بین اپوزیسیون نیز، از تبلیغات خصمانه رژیم حاکم علیه اسراییل در امان نمانده است. از این رو، شکستن این دو تابو را باید گام‌هایی به سوی صلح داخلی (مسلمانان با پیروان ادیان دیگر و بی‌دینان) و صلح منطقه‌ای (مردم ایران و اسراییل) از یک سو، و ضربه به سیاست‌های تبعیض‌آمیز و تنش‌زا و ماجراجویانه رژیم جمهوری اسلامی از سوی دیگر ارزیابی کرد


http://www.facebook.com/HosseinBagherZadeh

 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد