السید رضا پهلوی؛ الربیع العربی فی البلاد العجم فرهنگ ایران
همگان آگاهند، که کشورهای غربی برای سود هرچه بیشتر و بهره برداری از منابع زیرزمینی و نفوذ در خاورمیانه به دست آویز، نبودن آزادی و دموکراسی در ایران، به واژگونی رژیم خود کامه نظامی و وابسته شاه کمک کردند و ایران را به زیر عبای آخوند ها کشاندند. این تجربه سی و سه ساله به آنان فرصت داد، تا با همان شعارهای نبودن دموکراسی، به کشورهای تونس، مصرو لیبی یورش بیاورند، تا حکومت های اسلامی را که تضمین کننده منافع و سلطه ی آنان در خاورمیانه است، گروه های اخوان المسلمین و یا نام های مشابه اسلامی دیگر را جایگزین مهره های خود کنند، و برای فریب مردم خوش باور نام آن را بهارعربی ! گذاشتند. مردم این کشورها هنگامی که بیدار شدند دیدند؛ به جای به دست آوردن آزادی و دموکراسی در دام حکومت های پیش از قرون وسطایی دینمدار گرفتار شده اند. به وارونه ی خیال پوچ رضا پهلوی ، مردم هیچ یک از این کشورها خواستار این بهارعربی! نبوده اند. اکنون می بینیم که رضا پهلوی درآرزوی بهاری است که سی و سه سال پیش ، کشورهای غربی به ما ارزانی کرده اند. اگر رضا پهلوی از تاریخ ایران آگاهی داشته باشد، باید بداند که مردم ایران زمین، هزار وچهار صد سال پیش، نخستین بهار عربی را آزمایش کرده اند، و به دنبال آن همه ی ارزش های انسانی وفرهنگی و هستی خود را از دست دادند. بازماندگان این نابکاران برای ناسزا گفتن به ایرانیان آنان را عجم! و موالی! خواندند و خود را سیّد! و سرورنامیدند. مادر رضا پهلوی، ملکه سابق ایران نیز خود را از تبار همین سید ها می داند. دومین بهارعربی در ایران، انقلاب مردم ایران در دوران مشروطه برای پایان دادن به بیداد شاه وشیخ در روزهای پایانی ترکان قاجاربود، وملایان با تکفیر و گردن زدن آزادی خواهان بسان میرزا آقا خان کرمانی و یارانش و بیرون کردن پیشگامان حکومت قانون و دموکراسی درایران، بسان؛ میرزا ملکم خان و حسن تقی زاده نماینده دوره های اول و دوم مجلس، و با ایجاد جو بیم وهراس، گوهر قانون اساسی را پایمال کرده و به موجب اصول دوم و هفتاد و سوم متمم قانون اساسی، نظارت اسلام را بر آرای نمایندگان مجلس شورای ملی تحمیل کردند. سومین بهار عربی، با جلوس خمینی بر ارکان قدرت آغاز شد، وبیداد دکانداران دین تا امروز ادامه دارد. یکی از بزرگترین موانع برای ایجاد اتحاد و همبستگی مردم ایران در راه رهایی از یوغ حکومت اسلامی و دست یابی به مردم سالاری، نابکاری بازماندگان دوره پادشاهی، گروه های مصلحت طلب و اسلام پناه می باشند. رضا پهلوی، از دگرگونی های زندگی اجتماعی وپیشرفت حقوق اساسی شناختی ندارد، و نمی داند که ازدوسده ی پیش، در کشور های پیشرفته، حکومت های پاد شاهی به تاریخ پیوسته اند و عملاً نقشی در قدرت سیاسی ندارند، وی در رویای نشستن برتختی است، که با پذیرفتن اصل حاکمیت مردم و دموکراسی، دیگر بنیاد حقوقی ندارد. گروه های دیگر نیز به جای پذیرفتن اصل حاکمیت مردم و دموکراسی در آرزوی بزک کردن حکومت اسلامی و رسیدن به سهم خود از قدرت، زیر بال و پر قدرتمندان جهان روزگار می گذرانند، و مانند رضا پهلوی در انتظار چراغ سبز بیگانگان نشسته اند.
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد