منشورها و
بازارمکاره سیاست!
آن ها برای مدیریت تحولات داخلی ایران و منطقه و البته هرنقطه دیگرجهان به چنین بدیل های همسازی نیاز دارند. تا آن جا که به منشور 16 ماده ای "حرکت بسوی شورای ملی ایران"* مربوط می شود، علیرغم پنهان شدن درپشت مشتی لفاظی های شبه دموکراتیک و توخالی، هدف چیزی جز سازماندهی نیروهای تازه پیوسته ( والبته ناپایدار) به سلطنت طلبان و گوشت و پوست دادن به نهادی به عنوان بازوی سلطنت و شخص رضا پهلوی به مثابه ابزاری برای مذاکره و چانه زنی با قدرت های بزرگ و بقول خودشان به حساب آوردن و بازی گرفته شدن توسط آن ها و نهایتا تحقق سودای بازگشت نظام موروثی که در انقلاب بهمن سرنگون شد نیست. هدف مشخص ایجاد "شورائی" در زیرچتررهبری رضاپهلوی است. این پروژه با همراهی بخشی ازسرخوردگان جنبش سبز و شماری از جمهوری خواهان باصطلاح شرمگین، از همان قماش جمهوری خواهانی که رضاپهلوی گفته است هفت نفراز مشاورین رده اول وی را تشکیل می دهند، همراه است( بی گمان جمهوری خواهانی که به احیاء سلطنت و بازگشت آن مشاوره می دهند، در نوع خود پدیده ای جالب و تماشائی هستند!). البته از حق نباید گذاشت که تنظیم کنندگان منشور و آواره گران آن کوشیده اند که با بکارگیری برخی مفاهیم عاریتی هم چون حقوق بشر، پلورالیسم، گذاردموکراتیک و بدون خشونت به دوران پساجمهوری اسلامی و دخیل بستن به کرامات صندوق رأی و تعیین نوع نظام ازطریق همه پرسی، تأکید بر جامعه مدنی و آشتی ملی و مخالفت با حمله نظامی، طرد هرنوع خشونت و انتقام جوئی از فرهنگ جامعه و نظایرآن، شماری از لایه های میانی و جوانان را بسوی خود جلب کند. اما منشور درکنه خود نه تکثرخواه است و نه دموکراتیک و شیوه عملکردشان در تدوین وتهیه و اعلام آن نیزگواهی برآن است. آن ها حتی با فدرالیسم یعنی یک حقوق بدیهی و شناخته شده در جوامع بورژوائی برای تقسیم قدرت و اداره کشور، آن هم در کشوری که بخش مهمی از ساکنین آن، پشت عناوینی چون ملت و فرهنگ واحد دچار تبعیض های مضاعفی شده اند مشکل دارند تا چه رسد به حق تعیین سرنوشت توسط خود آن ها. بیهوده نیست که ازهمان آغاز چماق تمامیت ارضی که دفاع از آن مهم ترین وظیفه ارتش را تشکیل می دهد برافراشته شده و منشور در تمامی بندهای خود از جانب "ملت یگانه" ایران سخن می گوید. گوئی مقوله مجرد و بسیط و یکدستی بنام ملت فارغ از تنوعات و مطالبات مردمان ساکن آن وجود خارجی دارد و کسانی هم مبعوث شده اند از سوی آن ملت یگانه سخن بگویند و حکم صادرکنند.
همان گونه که مذهب متولیان و سخنگویان خود را دارد
که خویشتن را برگزیده خدا می دانند و بنام آن سرکوب می کنند، ملت و وطن نیز
همواره برگزیدگان و سخنگویانی دارند که بنام او، نه یک کلمه کمتر و نه یک
کلمه بیشتر، سخن می رانند و حکم صادرمی کنند و حال آن که لازمه برخورد
دموکراتیک با واقعیت جامعه ( ونه بازی با کلمات در اقلیم مفاهیم مجرد)
مستلزم پذیرش واقعیت پلورالیستی و متکثر آن و ارجاعش به خود جامعه نیزهست.
از براندازی و سرنگونی و هم خبری نیست و معلوم نیست که چگونه می خواهند این
زنگوله های پرسرو صدای شانزده گانه را به گردن این گربه وحشی بیاندازند.
اگرچه اکنون مدتی است درپی فجایع به بارآمده از تجربه های جنگ عراق و
افغانستان و ...، درمقام سخن با جنگ مخالفت می شود که البته این خود
پیشرفتی است!، اما هیچ مخالفتی با تحریم و سیاست گرسنگی دادن مردم ایران که
بیش از رژیم، کودکان و زنان و بیماران و بازنشستگان و دانشجویان و جوانان و
کارگران و تهیدستان را هدف قرارداده است، صورت نمی گیرد و حال آن که جنگ از
آسمان نازل نمی شود بلکه محصول و ادامه همین سیاست های غیرانسانی است. مگر
تجربه تحریم عراق موجب کشتارنیم میلیون کودک نشد؟ و مگر سرانجام زمینه ساز
جنگ ویرانگری نگشت؟. ژست مخالفت با جنگ گرفتن اما در برابرعواقب فاجعه بار
و تبه کارانه جنگ خاموش و فلاکت آفرین اقتصادی و سیاست گرسنگی دادن مردم،
لب فروبستن معنائی جز ریا و دو روئی در مخالفت واقعی با جنگ و بسترزاینده
آن ندارد و جز کرنش در برابر اربابان قدرت و جنگ افزوز نیست. چنانکه یکی از تلویزیونهای وابسته به این این جریانات آن را پروژه خودمات کنندگی نام نهاده و دیگری شوت کردن توپ به دروازی خودی. با چنین وضعیتی بنظرمی رسد که سلطنت طلبان به طور روزافزونی نسبت به گذشته خود، دوره پیش ازارائه منشور، قبطه خواهند خورد و با ابرازندامت ازطلاگشتن آروزی مس بودن خواهند کرد. در واقع تصمیم رضاپهلوی برای ورود به صحنه سیاسی و رهبری آن، پاسخ مثبت وی به احضارتاریخ برای قرارگرفتن بر روی صحنه و زیرپروژکتور، ترفندی که تاریخ برای بستن پرونده های نیمه تمام مانده نیروهای نابهنگامی که دورانشان سپری شده، بکارمی گیرد،نه به معنای بالیدن که فروپاشیدن است. ازهمین رو چه بسا موجب بازشدن بافته ها و پراکندگی بیشتر درمیان صفوف خود، بویژه آن دسته از جوانان نسل جدیدی که درگریز از نظام کنونی به این امامزاده دخیل بسته بودند گردد. هنوز هیچ نشده و درحالی که نه به داراست و نه بار، مدافعان منشور ازهمین حالا برروی مخالفان خود پنجه کشیده و آن ها را خائن به ملک و ملت می دانند! ( جالب آن که شماری از این کاسه های داغ تر از آش از کمپین سبز و کسانی هستند که تا دیروز از کارگزاران و همکاران جمهوری اسلامی بودند و امروز ظاهرا برقبله دیگری نمازمی گذارند ). خلاصه آن که معرکه نبرد بین سلطنت طلبان تازه به دوران رسیده با سلطنت طلبان کهن و چند دست لباس پاره کرده، در تصاحب رضاپهلوی داغ است. اما میوه گندیده تر ازاین هاست و ایرادات وارده از سطح انتقاد به مفاد منشور و یا به شیوه ها و انحصار طلبی ها و منش های استبدادی فرارتر رفته است:
همان گونه که یکی از سخنگویان کمیته موقت هم
آهنگی برای تشکیل شورای ایرانیان–امیدمهریکی از دپیلماتهای جدا شده ازرژیم-
وازعناصرکمپین سفارت سبز دریکی از تلویزیون های سلطنت طلبان گفته است، هدف
جمع آوری سربازان گمنام ملت ایران به جای سربازان گمنام امام زمان است! هم
او ادعا کرده است که 90% حامیان منشور درایران و در نیروهای سپاه و وزارت
خارجه هستند، که این سخنان بسیاری را به یاد بلوف ها و ادعاهای سردارمدحی
انداخته است. خطر نفوذ گسترده سرویس های اطلاعاتی رژیم اسلامی، بویژه از
کانال بعظی از سرخوردگان جنبش سبزو کارگزارانی که به صفوف حامیان رضاپهلوی
پیوسته و سرنخ ها و ابتکارسازماندهی معطوف به آلترناتیوسازی درخارج کشور را
به دست گرفته اند، بصورت جدی مطرح شده و وقوع افتضاحی بدتر از رسوائی
سردارمدحی را پیش بینی می کنند.
غافل از آن که تاریخ درس های بزرگی پیرامون عروج و
افول نیروهائی که دورانشان سپری شده است، در سینه خود دارد. بخصوص آن
نیروهای اجتماعی تاریخ گذشته که امتحان خود را پس داده اند و ناچارند برای
ورود دوباره به تاریخ، این بار در سیمای ِکمیک و با رنگ و لعاب چند لایه بر
چهره، در صحنه سیاست ظاهرشوند. باین ترتیب منشور متعلق به سلطنت طلبان
ازهمان بد تولد خود مرده به دنیا آمده و بجای ایجاد یکدستی در صفوف حتی
حامیان خود بردامنه تشتت آن ها افزوده است و در این میان این جوانان نسل
جدید هستند که در پی آزمون جدید ناگزیرند با درس گیری ازتجربه انقلاب بهمن
با اجتناب از دخیل بستن به ناجیان و دویدن بسوی سراب، اجتناب ورزند و با
عبورقاطع از نظام های مذهبی و موروثی و با تکیه بر نبرو ها و مطالبات و
شبکه های مستقل خود، قدم به سپهر آزادی و رهائی بگذارند. امید رهائی جز به
دستان خود سرابی بیش نیست. در بخش دوم نگاهی خواهیم داشت به ورزیون جدیدی
از منشور 81 تحت عنوان منشور91! http://www.taghi-roozbeh.blogspot.de
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد