مقاله

 

 

تاریخ انتشار :04.02.2021

به نبرد نهایی و قطعی می‌رویم؟

حبیب حمیدزاده



افغانستان پس از بیست سال بازسازی و تجربه‌ دموکراسی (همراه با درگیری‌ها و جنگ‎ها)، بار دیگر در وضعیت مشابه به روزهای آخر حکومت کمونیست‌ها (سال‌های ۱۳۶۸-۱۳۷۰) قرار گرفته است. می‌توان گفت که اوضاع این روزها پیچیده‌تر و بدتر از آن روزها است. در بررسی‎ها، این روزها توازن قدرت طالبان و دولت افغاستان، برابر ارزیابی می‌شود. طالبان دیگر آن نیروهای پناه گرفته در غارهای جنوب نیستند. این را خود حکومت بهتر از ما می‌داند. اکنون طالبان از امکانات مالی و تجهیزات نظامی پیش‌رفته‌ای برخوردار هستند. آنچه در حال حاضر روشن است، این است که غلبه ارتش بر طالبان در میدان‌های نبرد و از راه نظامی، دشوار به ‌نظر می‌رسد. پیشنهادها و خواست رهبری جمهوری از طالبان در مذاکرات صلح نیز برای آنان دو سکه ارزش ندارد. تفاوت دیدگاه جمهوری و گروه طالبان از بنیاد متفاوت است و این تفاوت ممکن است به ادامه‌ جنگ منتهی و زمینه‌ساز غلبه یک طرف بر جانب دیگر شود. حداقل به نتیجه‌رسیدن بر سر یک صلح نه کاملاً ایده‌آل، قربانی بزرگ می‌خواهد که رییس احساساتی و همیشه عصبانی جمهوری آماده چنین قربانی نیست.

طالبان در سفر اخیرشان به مسکو، پیام‌های تازه‌ای برای رهبری جمهوری داشتند. آنان می‌گویند که غنی کنار برود تا صلح در کشور برقرار شود. آنان غنی را مانع اصلی صلح عنوان کردند. این یکی از هزار بهانه‌ای است که طالبان طی بیست سال اخیر در مطبوعات برای مردم افغانستان و جهان گفته‌اند. پیام‌ها و سخنان ضد و نقیض آنان، آینده هولناکی را گواهی می‌دهد. آنچه محتوم است، این است که آنان با کنار رفتن غنی و تیم او هم تن به صلح مورد نظر مردم و جهانیان نخواهند داد. آنان بیست سال قبل در برابر جبهه مقاومت از پای درآمدند و موقتاً به غارها و کوه‌ها در جنوب کشور و پاکستان پناه بردند. اکنون می‌خواهند از طریق جنگ، آن شکست را تلافی کنند. اکنون که آنان به دروازه‌ شهرها رسیده‌اند و دست‌شان به گلوی جمهوری می‌رسد، جمهوری اقتدار لازم یک حکومت و دولت باصلابت را ندارد، تا مردم از آینده خویش در برابر طالبان اطمینان داشته باشند. اوضاع جمهوری خراب‌تر از اوضاع روزهای آخر حکومت نجیب در برابر مجاهدین است. تفاوت و توانایی‎های جمهوری کنونی با جمهوری کمونیست‌ها هم بسیار است.

متصدیان امور حکومت و دولت کنونی، مثل متصدیان و دولت‌داران حکومت کمونیست‌ها در دهه‌ شصت نیستند. کمونیست‌های دهه‌ شصت خورشیدی، همانند طالبان ایدیولوژیک بودند و برای همین تا واپسین روزهای حکومت‌شان بر سر آرمان‌ها و اهداف سیاسی و ملی‌شان در برابر مجاهدین ایستاده‌گی کردند و رزمیدند. اما مقامات جمهوری اسلامی کنونی بیش‌تر مصروف ذخیره‌سازی پول، استخدام خویشاوندان و تقسیم غنایم ملی هستند، تا نجات نظام. نظام کنونی برای رهبری‌اش فقط برای کسب غنایم و امکانات جذابیت دارد. این نظام جزو آن ارزش‌هایی شمرده نمی‌شود که مقامات بلندپایه جمهوری خود را فدای آن کنند.

افزون بر این، در آن زمان اگر چه مسکو تمام اختیارات و مسوولیت‌های حکومت کابل را به کمونیست‌های داخلی واگذار کرد و پایش را از باتلاق جنگ افغانستان بیرون کرد، اما بعد از آن هم همچون وفادار اردوگاه سوسیالیسم تا پایان، حامی رژیم کابل باقی ماند و حداقل هیچ‌گاه به دشمنان رژیم مورد حمایت‌شان باج و امتیاز نداد. اما امروز حامی درجه‌یک نظام با دورزدن حکومت و دولت کابل، با گروه طالبان روی میز نشسته و گفت‌وگو کرده است. همچنان با آنان توافق‌نامه امضا کرده و برای آنان مشروعیت منطقه‌ای و جهانی بخشیده است. ایالات متحده امریکا حامی اصلی نظام دموکراتیک کابل، اکنون همان قدر که دوست جمهوری است، ملاحظه امارت طالبان را دارد و خاطرخواه این گروه و متحدان منطقه‌ای آن است.

برای رژیم کنونی، فرصت زیاد لازم است تا توانایی‌اش را به اندازه توانایی و اقتدار رژیم کمونیست‌ها برساند. رژیم کمونیست‌ها در آن زمان به نحوی و از جهت‎هایی قدرت مجهز منطقه بود. حداقل اسلام‌آباد از موجودیتش نگرانی داشت. رژیم کمونیستی قادر بود که پاکستان را به چالش بکشد و برای آن دردسر ایجاد کند. اکنون نه کابل آن اقتدار را دارد و نه پاکستان آن کشور ضعیف چند سال قبل است. پاکستان دارای سلاح هسته‌ای و اتمی است و در سی سال اخیر همیشه بر افغانستان کنترل داشته و انتقام‌ گرفته است.

رژیم کمونیستی حداقل تا چند سال قبل از سقوطش منسجم و یک‌پارچه بود. افزون بر این، جمهوری اسلامی کنونی از درون با مشکلات فراوان مواجه است و هر لحظه انتظار می‌رود این مشکلات بیش‌تر شود. نظام‌ها را مردم و متحدان سیاسی‌شان می‌توانند نگه دارند. هیچ خودکامه‌ای قادر نیست به تنهایی نظامی را سر پا نگهدارد. غنی و فضلی و محب، نمی‌توانند به تنهایی جمهوری اسلامی را نجات دهند. هیچ یک از این‌ها عقبه مردمی ندارند. در روزهای دشوار پیش رو، هیچ‌کس به خودش اجازه نمی‌دهد که با به خطر انداختن جانش، بقای آنان را تضمین کند؛ مگر این‌که کسی از نعمت عقل برای همیشه محروم شده باشد.

حالا که پس از بیست سال بازسازی و زنده‌گی نسبتاً دموکراتیک (همراه با جنگ) به اینجا رسیده‌ایم و سرنوشت صلح ممکن است هر دقیقه علیه مردم به شکست مواجه شود، چیزهای زیادی در آینده متصور است و هرکدام از ما که می‌خواهیم اینجا بمانیم و عهده‌دار مسوولیتی باشیم، بایست چیزهایی را برای خویش ترتیب بدهیم، به خصوص اگر متعلق به تیره و تبار دشمنان طالب یا از کتله قومی باشیم که طالب یک نوبت آنان را تحقیر کرده و عمیقاً روح‌شان را جریحه‌دار ساخته است.

اگر مذاکرات دوحه به شکست مواجه شود، نبرد نهایی و قطعی، میان طالبان و نیروهای مردمی – مقاومت جدید، خواهد بود. زیرا در صورت شکست مذاکرات و در پی آن آخرین و تنهاترین گزینه، مقاومت دیگر است؛ یا مقاومت تازه، یا پذیرفتن زنده‌گی ذلت‌بار زیر حاکمیت تاریک طالبان. همین حالا عده‌ای از چهره‌های متعلق به مقاومت اول در روزهای پسین دم از مقاومت دوم در برابر طالبان زده‌اند. در صورتی که گفت‌وگوهای دوحه به نتیجه نرسد، جبهه مقاومت مجبور است با بی‌میلی و نارضایتی، بار دیگر سلاح به شانه کند و از قلمرو مردم خویش تا می‌تواند، دفاع کند. با این همه امیدواریم، فرضیه‌ها و گمان‌های ما غلط از آب درآید و فصل جنگ و خشونت افغانستان در مذاکرات دوحه برای همیشه بسته شود و پایان یابد.

هشت صبح افغانستان

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد