تاریخ انتشار :05.01.2016
نیره جلالی مهاجر (مادر بهکیش) در دیداری که
چند سال پیش با چند تن از مادران عزادار داشته است می گوید: ( …..
چی بگم؟ بی رحم ها محمد رو اسفند سال ۶٠، سیامک رو مهرماه ۶٠، زهرا
رو شهریور ۶۲، محسن رو اردیبهشت ۶٤ و محمود و علی رو شهریور ۶٧
کشتند، من بیشتر عمرم رو جلوی در زندان ها برای گرفتن ملاقات و در
گورستان ها گذروندم! ….. ) و این سخن مادربهکیش نشان از اندوه ژرفی
دارد که گردانندگان رژیم آخوندی در دل این مادر رنجدیده کاشتند،
سرانجام روز یکشنبه سیزدهم دی ماه سال ۱۳۹٤ نیره جلالی مهاجر (مادر
بهکیش) پس از سال ها درد و رنج درگذشت.

به یاد مادر
بهکیش
خدیجه مقدم

دستم به نوشتن نمیرود. مدت هاست که نا امید، نظارهگر دنیای کثیفی
هستم که در آن زندگی میکنیم. نمیتوانم بنویسم، حتی بخوانم.
خستهام ازتکرار تاریخ غمانگیز و جملات امیدوار کننده. اتاقهای
فکری که برای همه مردم جهان تصمیم میگیرند، هر روز ناامیدترم
میکند، تسلیم شدهام در مقابل روزگار، دیگر کاری از من ساخته نیست.
انسان ها، ابزار و شعارها همه تو خالیتر شدهاند. در میان دروغ و
نیرنگ و ریا محاصره شدهایم، بیرحم و مروتی.
در چنین حال و روزگاری، قلب مادر بهکیش میایستد و دوستی میخواهد
از او، بنویسم، شرمسار از مقاومت و ایستادگی مادر بهکیش، تاب
نمیآورم ولی میدانم با چند سطر نوشتن دینام ادا نمیشود.
درود بر جعفر بهکیش که نام مادرش را نوشت: ام البنین – نیره جلالی
مهاجر، شخصیت مستقل و بینظیری بود و به راستی، سمبل مقاومت و
دادخواهی و صلح!
او، رنگین کمانی از رنگها بود. سپید، سرخ، سبز، بنفش که برای همه
در سفره گسترده مهربانیاش، مادری میکرد و آرام و با وقار، درس
مقاومت میداد.
با نام خانواده بهکیش در خاوران آشنا بودم ولی از آشنایانام
نبودند. در جریان جنبش سبز و گردهماییهای مادران در پارک لاله پس
از چندین ماه، از طریق منصوره بهکیش با مادرش از نزدیک آشنا شدیم و
به همراه تعدادی از مادران به دیدارش شتافتیم. در جریان همین
دیدارها، اولین گفتگوی رسانهای مادربهکیش در بلاگ مادران عزادار
چاپ شد و به مدد اینترنت در سطح وسیعی انعکاس پیدا کرد. فراموش
نمیکنم لحظهای را که با لباس گلدار و روسری سفید، تصویر تاریخی
معروف شش نفره عزیزاناش را بغل گرفت و بیتکلف مقابل دوربین نشست
و من به سرعت چند عکسی گرفتم. احساس حقارت و خجالت میکردم در
مقابل این زن. گویی در کشتار فرزنداناش من دست داشته ام، یک حس
درونی شاید برای سالها سکوت در مقابل چنین فجایعی، مرا آزار
میداد.
با خانوادههای داغدیده بیگانه نبودم، از کودکی با اخبار زندان و
اعدام بزرگ شده بودم ولی پنج فرزند و یک داماد، یعنی شش نفر از یک
خانواده؟ مگر میشود طاقت آورد.
مادر بهکیش هم، مانند بسیاری از مادران و پدرانی که داغ چند فرزند
دارند و انگاری به یکی حساس ترند، وقتی ازفرزندانش میگفت، نام
زهرایش را بارها تکرار میکرد، همان طور که دایی بزرگام، یادش
گرامی، وقتی از داغهایش میگفت بیژن از زبان اش نمیافتاد و قلب
ناتوانم را به درد میآورد.
پس از آن دیدار، هر بار که به دیدن مادر بهکیش با مهماننوازیهای
منصوره میرفتم، کمتر صحبت میکردیم و بیشتر نگاه و بود و آه. ولی
حس رابطهای عمیق مفتخرم میکرد.
دیگر حلقه دوستداران و حامیان مادر بهکیش وسیعتر شده بود، علاوه
بر مادران و خانوادههای خاوران، مادران عزادار جنبش سبز، مادران
زندانیان سیاسی – عقیدتی، مادران پارک لاله، فردی و گروهی به هر
بهانه و مناسبتی به دیدارش میرفتند و از او نیرو میگرفتند و این
چنین بود که مادر بهکیش برای من سمبل مقاومت، دادخواهی و صلح شد. و
در اولین فرصت پس از خروج از ایران که به همت انجمن حقوق بشری
ایران آزاد و سازمان عفو بینالملل و شورای شهر بوخوم آلمان،
جایزهای حقوق بشری به من تعلق گرفت، خود را لایق ندانسته و آن را
به مادر بهکیش تقدیم کردم.
اکنون او این جهان بی مروت را ترک کرده است و من به امانتی فکر
میکنم که روی دوشهایم سنگینی میکند.
.........................................................................................................................................................................
مادر بهکیش بیشتر عمرش را در جلوی درب زندان
ها و در گورستان ها درپی یافتن عزیزانش گذراند. او مادری از تبار
مادران مبارزان و از اعضای خانواده های جانباختگان دهه سیاه
و خونین 1360 بود که با مقاومت و پایداری شان،
چه آنگاه که فرزندانشان در زندان های ارتجاع حاکم، تحت شکنجه و
آزار بودند و چه آنگاه که جمهوری اسلامی آنان را به خاک و خون کشید
و پنهان از چشم خانواده ها در گورهای دسته جمعی در خاوران، دفن کرد،
همواره درختان عدالت خواهی را در تمام این سال ها آبیاری کردند.
مادر بهکیش و دیگر مادران با مبارزه و مقاومت و پایداریشان، خاوران
را به ستون دادخواهی مبارزانی تبدیل کردند که در دهه 1360
در گورهای بی نام و نشان در سرتاسر ایران دفن شدند.
مرگ مادر بهکیش، جامعه ی عدالت خواه ایران را در سوگ نشاند. یاد و
خاطره ی مادر بهکیش و مبارزات عدالت خواهانه او هزگز از یادها
نخواهد رفت. مادر بهکیش برای روز دادخواهی و رسیدگی به جنایات
جمهوری اسلامی لحظه شماری می کرد و قلب اش سرشار از عشق و امید به
آینده بود تا روزهای خوب را نیز به چشم خود به بیند و جنایت کاران
محاکمه و مجازات شوند. اما دریغ و درد که آن روز را ندید و از میان
ما رفت.
ایران تریبونال
١٣ دی
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|