تاریخ انتشار :13.08.2025
چه کسی
وطندوست است و چه کسی وطنفروش؟
مسعود آذر

پس از رونمایی از مجسمه آرش کمانگیر و تصویر شاپور ساسانی، اکنون
رستم دستان از دل شاهنامه در بزرگترین دیوارنگاره تهران در میدان
انقلاب جای گرفته است؛ طرحی عظیم از نبرد رستم با «اژدهای آمریکا»
در مساحتی بیش از هزار و چهارصد متر مربع بر دیوار میدان انقلاب.
بر آن این بیت از فردوسی نقش بسته است: «چو پایان این خوان آخر خوش
است / بخوان نام ایران که دشمنکش است».
به باور تحلیلگران حکومت ایران در چهار دههٔ گذشته بیشتر بر
مؤلفههای مذهبی در هویت ملی تأکید کرده و مفاهیمی چون «ایران» و
«وطن» را در مرتبهای ثانویه قرار داده است. آنها معتقدند که حکومت
ایران این روزها با تکیه بر فرهنگ و تاریخ ایران، از جمله شخصیتها
و داستانهای حماسی، میکوشد روایت «جنگ ایران و اسرائیل» را در
چارچوب قرائت رسمی حکومت بازآفرینی کند.
رسانهها و نهادهای تبلیغاتی رسمی، و همچنین طرفداران حکومت در
شبکههای اجتماعی، به طور گسترده و هماهنگ بر وطندوستی تأکید
میکنند و دوگانهٔ وطنپرست/وطنفروش را بازتاب میدهند؛ موضوعی که
منتقدان آن را «بهرهبرداری از شکافهای سیاسی» توصیف میکنند و
حامیان حکومت آن را نشانهٔ «انسجام ملی» میدانند.
مفهوم «وطن» و وطندوستی در طول تاریخ معاصر فراز و فرود بسیاری را
پشت سر گذاشته، اما پرسش اصلی همچنان پابرجاست: وطن چیست و چه کسی
حق دارد وفاداری یا خیانت به آن را تعیین کند؟ آیا وطن صرفاً مرز و
جغرافیاست یا قراردادی میان شهروندان؟ و آیا میتوان آن را، همچون
پیراهنی، از تن بیرون آورد و کنار گذاشت؟
«وطن» در جهان امروز
در دنیای معاصر، وطن دیگر صرفاً مرزی جغرافیایی نیست، بلکه
آمیزهای از تعلق حقوقی، فرهنگی، سیاسی و هویتی است. افراد ممکن
است از آن دفاع کنند، از آن مهاجرت کنند یا حتی علیه آن موضع
بگیرند.
وریا امیری، پژوهشگر فلسفه، میگوید: «در گذشته هویت انسانها
بیشتر به قبیله یا شهرشان وابسته بود تا به کشوری واحد. به عنوان
مثال، کسی خود را «شیرازی» میدانست، نه عضوی از یک کشور به نام
ایران.»
مفهوم مدرن وطن، بهعنوان سرزمین مشترک یک ملت، از قرن هفدهم و
هجدهم شکل گرفت و به یک «قرارداد اجتماعی نانوشته» بدل شد؛
قراردادی مبتنی بر ارزشهایی چون آزادی، عدالت، امنیت، مشارکت
سیاسی و کرامت انسانی.
آقای امیری در گفتوگو با بیبیسی فارسی میگوید: «در نگاه مدرن،
وطن یعنی مردم، نه خاک. بدون زبان، فرهنگ و روابط انسانی مشترک،
خاک معنایی ندارد؛ همانگونه که با سقوط روم شرقی، صرفاً زمینی
باقی ماند، نه "روم". بنابراین، وطن فقط محدوده جغرافیایی نیست،
بلکه مجموعهای از ارزشها و روابط انسانی است».»
آقای امیری میگوید: «این قرارداد نانوشتهای که حول محور وطن شکل
میگیرد، به انسانها حقوقی میدهد و از آنها انتظار
مسئولیتپذیری دارد. کسانی که در این قرارداد هستند، هموطناند.
اگر کسی از اصول این قرارداد خارج شود و به حقوق دیگران تجاوز کند،
متجاوز و خائن به وطن است.»
از سوی دیگر، بعضیها ایدهٔ جهانوطنی را مطرح میکنند؛ دیدگاهی که
بر تعلق انسان به کل جهان تأکید میکند. برای باورمندان به این
ایده، مرزهای جغرافیایی تعیینکنندهٔ هویت یا وفاداری نیست. چنین
نگاهی گاه در برابر برداشتهای سنتی وفاداری به وطن قرار میگیرد.
آرش جودکی، پژوهشگر فلسفه و سیاست، در گفتوگو با بیبیسی فارسی
به مفهوم جهانوطنی میپردازد و با اشاره به گفتهٔ نیما یوشیج
«مادر، دنیا خانهٔ من است» و بیت مشهور سعدی «بنیآدم اعضای
یکدیگرند» تأکید میکند که در جهان بههمپیوستهٔ امروز، سرنوشت
ملتها به هم وابسته است و نگاه ما باید همزمان منطقهای و جهانی
باشد.
وطن در مشروطه؛ قانون یا شریعت؟
برای طرح و بررسی وطن و وطنپرستی، باید به ۱۲۰ سال قبل، به دوران
مشروطه برگشت. در نگاهی گذرا ایران در این مقطع مهم تاریخی با
مفاهیمی تازه روبهرو شد که تا پیش از آن، در ادبیات سیاسی آنها
سالها جایی نداشتند. واژههایی مثل ملت، آزادی، قانون، وطن،
مجلس،منورالفکر، نماینده و نامزد از طریق مطبوعات، دانشجویان
فرنگرفته، و روشنفکران وارد گفتمان سیاسی شد.
متفکران و تحصیلکردههای دوران مشروطه تلاش کردند وطن را نه
بهعنوان یک سرزمین تحت فرمان شاه، بلکه بهعنوان یک واحد
سیاسی-ملی تعریف کنند که مردم در آن باید در تعیین سرنوشت خود نقش
داشته باشند.
در این دوره سیاستمداران، نویسندگان و شخصیتهایی مانند میرزا
آقاخان کرمانی، ملکمخان ناظمالدوله و میرزا فتحعلی آخوندزاده به
عنوان مشروطهخواه، وطن را از مفهومی سنتی و مذهبی خارج کردند و آن
را بهعنوان محملی برای اصلاحات اجتماعی و سیاسی معرفی کردند.
آنها معتقد بودند که استقلال کشور در گرو قانونگرایی، آموزش
عمومی، آزادی مطبوعات و نهادهای مدنی است و وطندوستی در این
گفتمان، به معنای مبارزه با استبداد داخلی و عقبماندگی فرهنگی
است.
در مقابل، سنتگرایانی چون شیخ فضلالله نوری، مشروطه را تقلیدی از
غرب و تهدیدی برای دین میدیدند. برای آنان، وطن همان «دارالاسلام»
بود و هر تغییر نظم سنتی، وابستگی به بیگانه محسوب میشد.
در این فضای دوقطبی، اتهام «وطنفروشی» دوطرفه رد و بدل میشد،
مشروطهخواهان حامیان سلطنت را «وابسته به روس و انگلیس»
میدانستند و مشروعهخواهان که خواهان حکومت مبتنی بر شرع و مذهب
شیعه بودند، روشنفکران و فعالان مشروطه را «ابزار دست استعمار
فرهنگی» معرفی میکردند.
اختلاف بر سر این بود که وطن با ملت و قانون معنا دارد یا با شریعت
و سلطنت و این اختلاف به درگیریهای خونین انجامید که یکی از آنها
اعدام شیخ فضلالله نوری بود.
وطن و «وطنفروش» در انقلاب ۱۳۵۷
در سالهای پیش از انقلاب ۱۳۵۷، یکی از محورهای اعتراضات مخالفان
حکومت، اتهام وابستگی ایران به قدرتهای خارجی، بهویژه آمریکا
بود. بسیاری از نیروهای انقلابی، شاه را نماد یک حکومت غیرملی
میدانستند که با حمایت خارجی بر کشور حکومت میکرد.
در این دوره، مفهوم وطن با شعار «استقلال» گره خورد، و هر سیاست یا
شخصی که به نوعی با غرب در ارتباط بود، با برچسب وطنفروشی مواجه
میشد. مخالفان حکومت، شاه را «مزدور آمریکا» و «وطنفروش»
میخواندند.
پس از انقلاب اتهام وطنفروشی که تا پیش از انقلاب علیه شاه و
چهرههای مرتبط با حکومت استفاده میشد، به ابزاری برای حمله به
مخالفان نظام جدید تبدیل شد. گروههایی مانند نهضت آزادی، جبهه
ملی، سازمان مجاهدین خلق، احزاب چپ و حتی برخی روحانیون منتقد، هدف
حملات تبلیغاتی قرار گرفتند و متهم شدند که یا با بیگانگان همکاری
دارند، یا خواستههای آنها را تکرار میکنند.
وریا امیری، پژوهشگر فلسفه میگوید: «رژیمهای استبدادی مانند
جمهوری اسلامی ایران، با سوءاستفاده از مفهوم سنتی وطن (یعنی خاک و
پرچم)، خود را نماینده وطن جا میزنند. وقتی به آنها اعتراض
میشود، میگویند به "وطن" اعتراض کردهاند. در شرایط جنگ یا تهدید
خارجی نیز، پشت کلمه "وطن" پنهان میشوند و مردم را به دفاع از خود
فرا میخوانند.»
آقای امیری با بیان اینکه موضوع وطن به آموزش ارتباط دارد میگوید:
«یکی از مهمترین مشکلات امروز، آموزش نادرست این مفهوم در مدارس و
رسانههاست. وطن برای بسیاری هنوز بهمعنای "خاک" است، نه "قرارداد
انسانی". به همین دلیل، کشته شدن کسی مانند قاسم سلیمانی که در
سرکوب مردم ایران و منطقه نقش اساسی داشت، برای بخشی از مردم و حتی
بخشی از مخالفان نظام تبدیل به قهرمان میشود، این ناشی از ذهنیت
قبیلهای و نگاه سنتی به وطن است».
آرش جودکی این وضعیت را بخشی از بحران هویت جامعه ایران میداند و
یادآور میشود که در اولویت اسلام سیاسی جمهوری اسلامی، «ایران»
جایگاهی ثانویه دارد. او معتقد است نگاه مطلقگرایانه به وطن و حذف
برداشتهای متنوع، کارکرد سیاسی برچسبهایی مانند «خائن» و
«وطنفروش» را تداوم بخشیده است.
یک مثال روشن به گفته او مراسم عاشورای امسال است، که به جای
نوحهخوانی، سرود ملی پخش شد. این به گفته او یعنی «حکومت دوباره
به "ایران" بهمثابه ابزار تحریک احساسات متوسل شد. ولی این
استفاده ابزاری، با حقیقت وطندوستی اصیل خیلی فاصله دارد».
آرش جودکی درباره انگ وطن فروشی که حکومت و بعضی از رسانهها به
مخالفان و منتقدان میزنند، میگوید: «واژههایی مثل "خائن" یا
"وطنفروش" سالهاست در فرهنگ سیاسی ما استفاده میشوند. ما گاهی
تصور میکنیم برداشت ما از وطن تنها برداشت ممکن است، و اگر کسی
نگاه متفاوتی داشت، خائن است. این تفکر بهخاطر این است که وطن را
"مقدس" پنداشتهایم و دیگر نمیپذیریم که برداشتهای متنوعی از وطن
وجود دارد».
او میگوید: «اگر بپذیریم که هر فرد میتواند تصور متفاوتی از وطن
داشته باشد، آنگاه مفاهیمی چون "وطنفروشی" در معنای شهروندی و
سیاست واقعی بیمعنا میشوند. اگر سیاست را عرصه مشارکت شهروندان
بدانیم (نه فقط تنبیه و کنترل)، باید این واژهها را از فرهنگ
سیاسیمان حذف کنیم».
وطندوستی در دهههای پس از انقلاب
در سالهای جنگ ایران و عراق، وطندوستی با مفاهیم مذهبی و دینی
گره خورد و با حضور در جنگ، پشتیبانی از نیروهای نظامی و تبعیت از
رهبری جمهوری اسلامی معنا پیدا کرد. هر صدای مخالف جنگ یا درخواست
برای صلح، با برچسب خیانت و تضعیف روحیه جبههها سرکوب میشد.
بسیاری از فعالان سیاسی و گروههای اپوزیسیون در این دوره با
شدیدترین اتهامهای امنیتی، از جمله وطنفروشی، مواجه شدند.
در دهه ۱۳۷۰ و در دوران موسوم به «سازندگی»، بحثهای تازهای
درباره رابطه ایران با اقتصاد جهانی مطرح شد. سیاستهای خصوصیسازی
و دعوت از سرمایهگذاران خارجی با واکنشهایی روبرو شد. واژههایی
مانند «نظام سرمایهداری»، «نفوذ غرب»، و «تسلیم اقتصادی» در
ادبیات سیاسی رواج پیدا کرد. مدافعان توسعه اقتصادی در مقابل
استدلال میکردند که وطندوستی در این دوران به معنای بازسازی کشور
و رهایی از فقر است.
با ریاست جمهوری محمد خاتمی و شروع دوران «اصلاحات» (۱۳۷۶–۱۳۸۴)،
نگاه جدیدی به وطندوستی مطرح شد. روشنفکران، روزنامهنگاران، و
برخی فعالان سیاسی، وطن را جایی تعریف میکردند که در آن باید
آزادی بیان، حقوق مدنی، و مشارکت سیاسی تضمین شود. اما این دیدگاه
از سوی جناح محافظهکار با اتهامهایی مانند وابستگی فرهنگی،
غربگرایی و نفوذ فکری بیگانگان روبرو شد. نمونه بارز این دیدگاه،
واکنش به شرکت فعالان فرهنگی و سیاسی در کنفرانس برلین (فروردین
۱۳۷۹) بود که منجر به بازداشت و محاکمه تعدادی از آنها شد.
در جریان «جنبش سبز» و اعتراضات به نتایج انتخابات جنجالی
ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸، بار دیگر فضای اتهام و برچسبزنی فعال شد.
معترضان خود را دلسوز کشور و مدافع رأی مردم میدانستند، اما جریان
حاکم، همراه با رسانهها و نهادهای رسمی، آنان را وابسته به
قدرتهای خارجی و عامل بیثباتی معرفی میکرد.
در اعتراضات ۱۴۰۱ پس از جان باختن مهسا امینی نیز همین الگو تکرار
شد؛ معترضان خود را مطالبهگر عدالت و آزادی معرفی میکردند و
حکومت آنها را به همکاری با دشمنان و خیانت به وطن متهم می کرد.
در جریان جنبش مهسا، شعارها و نمادهای ملیگرایانه و وطندوستانه
پررنگ شد و بخشهایی از جامعه مطالبات خود را در تقابل با
سیاستهای حکومت بیان میکردند.
«مکتب ایرانی»؛ نام ایران «ذکر» است
بخشی از نشانهها و مصادیق رفتار امروز حکومت ایران را میتوان در
سال ۱۳۸۹، با عنوان «مکتب ایرانی» پیدا کرد با این تفاوت که در آن
زمان وقتی گفته شد که نام ایران «ذکر» و عبادت است، این توصیف با
موجی از مخالفتها و اعتراضهای روحانیون و مسئولین حکومت روبرو شد
و در نطفه خفه شد.
اسفندیار رحیم مشایی، چهره نزدیک به محمود احمدینژاد و رئیسدفتر
وقت او، در مردادماه ۱۳۸۹ گفت: «باور دارم واژه ایران ذكر است».
آقای مشایی در این همایش در توضیح «مکتب ایرانی» گفت: «از مكتب
اسلام دریافتهای متنوعی وجود دارد اما دریافت ما از حقیقت ایران و
حقیقت اسلام، مكتب ایران است و ما باید از این به بعد مكتب ایران
را به دنیا معرفی كنیم».
محمدتقی مصباح یزدی، از روحانیون نزدیک به علی خامنهای، رهبر
جمهوری اسلامی که از حامیان احمدی نژاد بود، طرح مکتب ایرانی را
نوعی «بازگشت به ملیگرایی غیر دینی» معرفی کرد. او هشدار داد که
«این نوع گفتمان میتواند پایههای فکری جمهوری اسلامی را تضعیف
کند.»
به اعتقاد آقای مصباح یزدی وطن دوستی شعار «دوران جاهلیت است.»
نظام جمهوری اسلامی ایران خود را بر اساس ایدئولوژی فراملی و
امتمحور تعریف کرده است، نه ملتمحور و تاریخمحور. در همین
چارچوب بود که آن زمان رسانههای محافظهکار، به ویژه کیهان، به
آقای مشایی و حلقه نزدیک به او برچسب «جریان انحرافی» زدند و زمینه
حذف او از قدرت را کلید زدند.
در این دوران ادبیات گفتاری محمود احمدینژاد با وجود مخالفتها و
بدون نام بردن از «مکتب ایرانی» به شکل محسوسی تغییر کرد و او
برخلاف بسیاری از مقامهای حکومتی، شروع به نام بردن از مفاخر و
سنتهای تاریخی ایران مانند کوروش، فردوسی و نوروز کرد.
به رغم به حاشیه رفتن «مکتب ایرانی»، این بحث نشان داد که حتی در
درون نظام جمهوری اسلامی، برداشتهای متفاوتی از مفهوم «وطن» و
«ایران» وجود دارد. به نظر میآید ایده «مکتب ایرانی»، فارغ از
اینکه چقدر پایه نظری داشت، در عمل حاصل نوعی تمایل به بازگشت به
مؤلفههای ملی و فرهنگی بود که سالها در ساختار رسمی جمهوری
اسلامی سرکوب یا نادیده گرفته شده بود.
وطن در جنگ اخیر اسرائیل و ایران
تحلیلگران معتقدند که جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران نشان داد که در
جمهوری اسلامی ایران، «وطن» همچنان ابزاری سیاسی است. در این دوره
انتقاد از جنگ به «بیغیرتی» و «وابستگی» تعبیر شد و حتی سرود «ای
ایران» با رنگوبوی مذهبی بازخوانی شد. پرچم ایران برای نخستین بار
در دهه محرم بیشتر از پرچمهای عزاداری دیده شد و نوحهسریان چه
حکومتی و چه غیرحکومتی موضوع «وطن» را به شکل فراگیر مطرح کردند.
وریا امیری میگوید: «بسیاری از مردم نمیدانستند ناراحتیشان از
تجاوز به خاک است یا از کشته شدن انسانها.»
آقای امیری تاکید دارد که «مشروعیت حکومت از رضایت مردم و پایبندی
به اصول قرارداد اجتماعی میآید، نه از قدرت یا زور. هیچ انسانی
نمیتواند حق آزادی و بقاء خود را کامل واگذار کند. حتی اگر مردم
ناآگاهانه حکومتی مستبد را انتخاب کرده باشند، آن حکومت وقتی اصول
قرارداد را زیر پا میگذارد، مشروعیتش را از دست میدهد و دیگر
بخشی از وطن نیست، خودش از قرارداد بیرون رفته است».
او براین باور است که «حکومت ایران با تعریف دشمن خارجی، تلاش
میکند مردم را به دفاع از خودشان وادار کند، در حالیکه خود حکومت
عامل بحران است. این بازی خطرناکی است که واقعیت را وارونه جلوه
میدهد.»
از نگاه رسمی جمهوری اسلامی، وطندوستی یعنی «حمایت از سیاستهای
منطقهای نظام»، اما این تعریف بسیاری را که خواهان رفاه و تعامل
جهانیاند، کنار میگذارد. منتقدان حکومت ایران بر این باورند که
در چهار دهه گذشته، وطندوستی از مفهومی انسانی و اجتماعی به
ابزاری ایدئولوژیک بدل شده است.
بسیاری از کارشناسان علوم سیاسی معتقدند برای وحدت واقعی باید وطن
را از انحصار ایدئولوژی خارج و به معنای خانهای مشترک برای همه
برگرداند؛ جایی با برابری مذهب، نژاد و قومیت، و حق انتخاب حکومت و
آزادیهای مدنی و سیاسی.
bbc
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|