تاریخ انتشار :26.02.2018
چه کسانی مغزها را فراری میدهند؟
جویا آروین

مهدی گلشنی، استاد و مدیرگروه رشتهی فلسفه
در دانشگاه شریف، بهتازگی در یک سخنرانی انتقادهایی بر اوضاع
دانشگاه اقامه کرده و هشدار داده است که «اگر وضعیت به این طریق که
فعلاً میگذرد بگذرد، دانشگاه سقوط خواهد کرد». نقدگریِ کسانی چون
مهدی گلشنی بر دانشگاهها یک نمونه از یک گونهی خاص از نقدگری در
ایران است که، در فضایی بسته که از چندصدایی بینصیب است، هر از
گاهی از زبان این و آن به گوش میخورد. ویژگیِ این نوع نقدگری این
است که ناقد خود با اینکه در شکلگیریِ وضع موجود سهیم است زبان به
انتقاد از وضع موجود میگشاید. این نوع نقدگری همیشه بهناگزیر
محافظهکار و ترسو است، از کنار مسائلی که بنیادین و جدی هستند
میگذرد و مسائل و مشکلات سطحی را به نقد میگیرد. به نظر من
بررسیِ این نوع نقدگری میتواند نشانگریهای خوبی برای درک وضع
موجود و کنشگری در زمینهی فسادستیزی داشته باشد.
بگذارید بخشهایی از سخنان گلشنی را بررسی کنیم. گلشنی در انتقاد
از سازوکار جذب هیئت علمی، در حالی که بر ایرادهای اساسیتر چشم
میپوشد، نمرهگرایی و معدلگرایی را به باد انتقاد میگیرد:
«یکی از اموری که بالاترین لطمهها را به دانشگاه ما زده، بهکار
گرفتن معیارهای غلط در ترفیع یا جذب اساتید است؛ مثلا یکی از اموری
که من مکرر دیدهام این است که میگویند معدل لیسانس طرف پایین است
یا یک نمره پایین در کارنامه لیسانس دارد و حتی اگر معدل
فوقلیسانس و دکتریاش بالا بوده، او را رد کردهاند. من بارها به
دبیر جذب دانشگاه و دیگران گفتهام که یک نفر گاهی نبوغ واقعی خود
را در سطح لیسانس بروز میدهد، یکی در سطح فوقلیسانس و دیگری در
سطح دکتری.»
آیا بهراستی کسی چون گلشنی که سالها در دانشگاههای ایران سمت و
کرسی داشته نقدهای اساسیتر و مهمتری بر شیوهی جذب هیئت علمی در
ایران سراغ ندارد، یا اینکه ملاحظات سیاسی و ایدئولوژیک یا
منفعتاندیشانه نمیگذارد او به فسادهای بنیادیتر اشاره کند؟ چرا
گلشنی به گزینشهای ایدئولوژیک و سیاسی در جذب هیئت علمی اشارهای
نمیکند؟ چرا دخالتهای سیاسی در مدیریت دانشگاهها را نقد
نمیکند؟ چرا از حوزهکردنِ دانشگاه و بدون آزمون طلاب حوزهی
علمیه را به دانشگاه فرستادن سخنی نمیگوید؟ او چرا به ما نمیگوید
به چه دلیل نامهای آشنا در میان اعضای هیئت علمی چنان پرشمار
هستند—آیا جذب هیئت علمی برای آقازادگان بهمراتب آسانتر از
دیگران نیست؟
پاسخدادن به این پرسشها چندان دشوار نیست. کسانی چون مهدی گلشنی
چگونه میتوانند چنین فسادهای سیستمی را به نقد بگیرند در حالی که
خود از عاملان و زمینهسازان آنها هستند. مهدی گلشنی عضو «شورای
عالی انقلاب فرهنگی» است، شورایی که از اصلیترین ابزارهای حاکمیت
برای اعمال نفوذ در دانشگاهها است. نگاهی به شرح وظایف و
مسئولیتهای شورای انقلاب فرهنگی نشان میدهد که دانشگاهها از خود
هیچ استقلالی ندارند بلکه سراپا به سیاستگذاریها و تصمیمهای
شورای انقلاب فرهنگی وابستهاند.
با مقایسهای با استقلال دانشگاهها در کشورهای توسعهیافته،
میتوان بهروشنی دید که خرابیهای دانشگاه از کجا آب میخورد. اما
گلشنی به جای این که به پایبستهای ویران اشاره کند در بند نقش
ایوان است. او به جای آنکه بگوید چگونه در غرب دانشگاهها در
استقلال خود میبالند و رشد میکنند، از حقارت در برابر غرب
میگوید:
«در سراسر جهان اسلام، از جمله کشور ما، یک احساس حقارت نسبت به
غرب دیده میشود که این ناشی از برتری غرب در علم و فناوری است.
این احساس از یک طرف مانع آن است که نخبگان ما خلاقیت خود را برای
نوآوری به کار گیرند و نیز باعث شده که ما عالمان برجسته خود را
دستکم بگیریم و این خود عاملی موثر در خروج چشمگیر نخبگان بوده
است.
مسئولین دانشگاه به شدت شیفته اغیار هستند. ببینید در سالهای اخیر
چقدر تفاهمنامه با دانشگاههای دیگر بسته شده است؟ با دانشگاه
مونیخ تفاهمنامه بستهاند برای اعزام نیرو جهت دورههای مشترک.
تمام هزینهها را هم آنها (مونیخ) میدهند. چرا؟ مگر عاشق چشم و
ابروی ما هستند؟ میخواهند نوابغ و نخبههای دانشگاه را ببرند.»
درک کسانی چون گلشنی دربارهی کاروبار دانشگاهها در غرب آمیزهای
از بیخبری، غربستیزی و توطئهاندیشی است. کار علمی و پژوهشی در
دانشگاهها در توسعهیافتهترین کشورهای جهان چنان پویا و غنی است
که اساساً با کار علمی و پژوهشی در ایران قیاسکردنی نیست. برای
مثال، بر خلاف نظام استخدامیِ بسته و ایدئولوژیک در ایران، استخدام
دانشگاهی در دانشگاههای غربی نهتنها ایدئولوژیک نیست بلکه حتا بر
پایهی ملاحظات ملی و بومیگرایانه هم نیست. دانشگاهها بر یک
زمینهی رقابتی و شایستهسالارانه برای جذب نیروهای خود به سراسر
جهان اطلاعرسانی میکنند و بهترینها را به شیوهی ارزیابیِ
ناشناس (blind-review) برمیگزینند. این نکته با نظر به تبادلات
دانشگاهی برای مثال در اروپای غربی بسیار روشن است.
در ایران برخی از منتقدان فساد و تباهی از قضا خود از زمینهسازان
و کارگزاران فساد و تباهی هستند. کسانی چون مهدی گلشنی باید پیش از
هر چیز به این پرسش پاسخ دهند که خود چه کردهاند. گروه فلسفهی
دانشگاه شریف که سالها به مدیریت مهدی گلشنی اداره میشود چه
بروندادی داشته است. نگاهی به اعضای هیئت علمی این گروه و
دستاوردهایشان پاسخ به این پرسش را بهروشنی به ما نشان خواهد داد.
کاری که گروه فلسفه در دانشگاه شریف انجام میدهد بهجای آنکه
پژوهش در سطح استاندارد جهانی در زمینهی مسائل فلسفیِ مربوط به
علم باشد چیزی جز علمستیزیِ ایدئولوژیک نیست.
عبدالکریم سروش در گفتوگویی دربارهی آقای ربانیاملشی، که در
اوایل انقلاب مسوول تصفیه استادان بودند، میگوید:
«کسانی ایشان را دوره کرده بودند. یکی از افرادی که ایشان را دوره
کرده بود، دکتر مهدی گلشنی بود که هماکنون عضو شورای انقلاب
فرهنگی است».
از این گفتاورد که بگذریم، نگاه بسته و ایدئولوژیک کسانی چون مهدی
گلشنی بر دانشآموختگان فلسفه پنهان نیست. باید دید این نگاه بسته
و ایدئولوژیک تا کنون چه آسیبها به دانشگاه زده است. انتقاد
محافظهکارانهی او هم هیچ گرهای از کار فروبستهی دانشگاه باز
نخواهد کرد. گلشنی در این سخنرانی به جای «فرار مغزها» از «فراردهیِ
مغزها» سخن میگوید. اما کسانی چون مهدی گلشنی در حقیقت همان کسانی
هستند که مغزها را فراری میدهند.
zamane
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|