تاریخ انتشار :23.01.2023
چه کسی باید
وکالت بدهد؟
حمید محبی

وکالت چیست؟
که بدهند یا بگیرند؟
وکالت در چارچوب قانون شناخته میشود.
کسیکه با قانون آشنا نیست،
کسیکه مفاد قانون را نمیداند،
کسیکه حقوق خود در قانون را نمیشناسد،
کسیکه مادههای قانونی را نمیداند و نمیتواند آنها را بیان کند،
کسیکه نمیتواند بر اساس قانون حقوقش را بدست بیاورد،
وکیل میگیرد.
وکیل کسی است که قانون میداند.
وکیل کسی است که صلاحیت دفاع قانونی دارد.
در دوران پس از مشروطه به نمایندگان مردم، وکیل میگفتند زیر آنها
به مجلس میرفتند تا مطابق قانون مشروطیت، از حقوق موکلین خود که
مردم بودند دفاع کنند.
قانون مشروطیتی که بر اساس آن، شاه مقام تشریفاتی بود و حق نداشت
در ادارهی کشور دخالت کند.
قانون مشروطیتی که برای رسیدن به آن اوباشی مانند آخوند فضل الله
نوری را دار زدند.
قانون چیست؟
قانون مجموعه قراردادهایی است که برای ادارهی کشور، تعیین، تنظیم
و نوشته میشود.
هیچ آدمی، قانون نیست.
قانون هم آدم نیست.
قانون متن نوشته شده است.
آنگاه که قانون نوشته شد، به رأی گذاشته میشود.
قانون آنگاه قانون است که توسط اکثریت مردم تصویب شود.
قانون آنگاه قانون است که حقوق کسانیکه به آن رأی دادهاند را
تضمین کند.
قانون آنگاه قانون است که حقوق کسانیکه حتی به آن رأی ندادهاند را
هم تضمین کند.
قانون آنگاه قانون است که مادام العمر نباشد و مردم هرگاه خواستند
آنرا تغییر دهند.
مردم در خدمت قانون نیستند.
قانون در خدمت مردم است.
پس،
وکیل آنگاه معنی پیدا میکند که قانون مشخص شده باشد.
وکیل بودن در جایی که هنوز قانونی تعیین نشده است، بی معنی است.
وکیلی که قانونی را نمایندگی نمیکند. در موضعی نامفهوم است.
وکیلی که قانون نمیداند وکیل نیست.
آیا کسانی هستند که نیاز به وکیل دارند؟
البته که هستند.
زیرا قانون دانستن گاهی، یک کار تخصصی است و همه به تمام مفاد
قوانین کشورشان تسلط ندارند.
آیا تمام شد؟
خیر.
در چارچوب عامیانه یک وکیل دیگر هم داریم.
در چارچوب، بیچارچوبی یک وکیل دیگر هم داریم.
در اینجا وکیل یعنی همه کاره.
یعنی صاحب اختیار.
یعنی هر کاری خودش خواست.
یعنی، نیاز نیست که از پیش بگوید قصد دارد چکار کند.
نیاز نیست موکلینش به او بگویند باید چکار کند.
خودش صاحب اختیار است.
موکل چکاره است که بگوید؟
موکل یکبار وکالت میدهد و کارش تمام شده است.
در اینجا وکیل چیزی است مانند رهبر.
چیزی مانند مرجع تقلید.
در چنین کادری،
این قانون نیست که تعیین میکند.
زیرا نیاز به قانون نیست.
زیرا قانونی وجود ندارد.
وکیل و مرجع و رهبر است که خود جای قانون را میگیرد.
خودش تعیین میکند.
باز هم آیا کسانی هستند که نیاز به چنین وکیلی دارند؟
البته که هستند.
کسانیکه عادت کردهاند اختیارشان در دست دیگری باشد.
کسانیکه باید سایهای بالای سر داشته باشند.
کسانیکه با عزت نفس ( Self esteem ) رابطهی خوبی ندارند.
این دسته را نمیتوان نادیده گرفت.
واقعیت چنین است.
گاهی موضوع یک خطا است.
گاهی موضوع فرهنگی است.
گاهی موضوع پیشتر رفته و ژنتیک است.
زیاد تلاش نکنید که کار زیادی نمیتوان کرد.
اگر خواستید تلاش کنید اما باز هم کار زیادی نمیتوان کرد.
……
اما سخنی با وکیل بازان این روزها که در همفکری با اتاق فکر
آخوندی، تلاش میکنند افکار عمومی را از خیابانها
و بچههایی که اعدام شدهاند و یا در خطر اعدام هستند به سمت دیگری
منحرف کنند.
کسانیکه جنگ زرگری براه انداختهاند.
آدمهای هیچکارهای که ادای آدمهای همهکاره را درمیآورند.
مانند،
متوهمان تولید از اسپرم ویژه.
فوتبالیستهای شریک پیشین مافیای فوتبال جمهوری اسلامی،
عاشقان معروف شدن که خود را برهنه میکنند تا بر سر زبانها بیفتند.
هرجاروهای سیاسی که وقتی هر جا میروند میشوند هر جایی سیاسی.
فرصتطلبان حرفهای.
موزیک چیان کابارهای که جمهوری اسلامی، با محروم و ممنوع کردن
دیگران به آنها فرصت جولان داد تا به پولهای هنگفت دست پیدا کنند.
آدمهای معروف شونده بدست مدیای از ما بهتران.
همان مدیا که خمینی را معروف کرد.
همانها که آدمهای هیچکاره را همهکاره نشان میدهند.
همانها که مترسک را رنگ کرده، مبارز نشان میدهند.
همانها که عوامل آخوندها را برای روز مبادا، اپوزیسیون جا میزنند.
همان جازنها.
گمان نکنید فقط همینها را در چنته دارند.
خیر، باز هم دارند.
لازم شد، رو میکنند.
اما،
سخنی با وکیل بازان.
سخنی با فرصت طلبان وکیلباز.
چه کسی به شما گفت بیایید ائتلاف کنید ولی به شما نگفت که ائتلاف
مربوط به احزاب سیاسی است نه آدمهای سرگردان.
از او نمیپرسید چرا شما را سر کار گذاشته است؟
چه کسی باید وکالت بدهد؟
آیا آنان که سالها در مقابل آخوندها ایستادهاند باید به شما وکالت
بدهند؟
آیا دختران و پسران،
زنان و مردانی که با آخوندها چنگ در چنگ بودهاند بایستی به شما
وکالت بدهند؟
آیا پدران و مادرانی که بهترینهایشان را از دست دادهاند باید به
شما وکالت بدهند؟
چرا؟
زیرا پول دزدی زیاد دارید؟
زیرا پول و امکانات خوبی در کار است؟
زیرا خوب برهنه میشوید؟
زیرا پیشتر، با آخوندها خوب کار کردهاید؟
زیرا خوب اهل معامله هستید؟
زیرا از موهبت بیسوادی سیاسی بهرمندید؟
زیرا گمان میکنید مردم ناداناند؟
زیرا گمان میکنید آب سربالا میرود؟
اگر خوب بنگرید،
اگر اندکی از همان را که دختران و پسران خیابان دارند، داشته
باشید.
اگر اندکی از همان را که زنان و مردان زندانها دارند، داشته،
باشید.
اگر اندکی درعمل، با آخوندها درگیر شده باشید.
خواهید دانست که،
اگر بتوانید،
باید تلاش کنید تا شاید،
خود را به آخر صف مقاومت در مقابل آخوندها برسانید.
اگر بتوانید،
باید بدوید تا،
در انتهای صف ایستادن در مقابل آخوندها جای بگیرید.
پس،
این شما هستید که باید وکالت بدهید.
این شما هستید که باید بچههای که در ابتدای صف بودهاند،
به بچههایی که در ابتدای صف هستند،
وکالت بدهید تا شاید شما را هم بحساب بیاورند.
اگر به حساب بیایید.
در میان زندگی اشرافی نشستن و حرف بیعمل زدن، مبارزه نیست.
از امکانات مافیای سرمایهداری که برای حفظ تسلط بر ایران، طرح
آماده میکند، سود بردن و ادعای بیمحتوا کردن، مبارزه نیست.
البته میدانیم که جرأت یک موضعگیری جدی را هم ندارید.
دارید؟
این گوی و این میدان.
البته میدانیم که یا دست در دست بخشی از تشکیلات آخوندی دارید یا
چشمک زدن به آنها را هرگز کنار نگذاشتهاید.
میدانید باید چکار کنید؟
میدانید در مقابل مجید رضا رهنورد که گفت بر مزارم نماز و قرآن
نخوانید، شادی کنید و آهنگ شاد پخش کنید، باید چکار کنید؟
میدانید در مقابل محمد حسینی که در تنهایی ایستاد و رفت باید چکار
کنید؟
میدانید در مقابل مهدی کرمی که پیام داد، « بابا به حکم من اعدام
است، به مامان چیز نگو » باید چکار کنید؟
میدانید در مقابل نیکا و حدیث و آیدا و مهسا و …….باید چکار کنید؟
میدانید در مقابل آن دیگران باید چکار کنید؟
داستان طولانیست.
میداید در مقابل بچههای سال ۶۰ که ایستاده رفتند، باید چکار کنید.
میدانید در مقابل بچههای سال ۶۷ که نه گفتند و رفتند، باید چکار
کنید؟
میدانید باید چکار کنید؟
شرم.
آری شرم.
باید شرم کنید.
این بوی کباب نیست.
بوی داغ کردن است.
بهداد محبی
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|