چرا از تاریخ تجربه نمیآموزیم
ن. فاضل
موضوع لیست وزارت امور خارجه آمریکا و از طرفی موضع گیریهای مختلف پیرامون
ابقأ و یا خارج شدن مجاهدین از لیست سیاه و سازمانهای تروریستی، بیشک
میبایست توجه هر ایرانی را حول سرنوشت آینده کشور و نیز عملکرد و ماهیت
تشکّلهای مختلف، جلب نماید. در این یادداشت بر آن هستم که با توجه به
حوادث اخیر و نیز با توجه به عملکردهای گذشته و حال، در راستای نقد و به
خود آمدن جریانات اصلی اپوزیسیون مطلب زیر را بنویسم برای این هدف به بر
رسی جداگانه دو جریان میپردازم
شورای هماهنگی راه سبز امید
این جریان در طی یک سال گذشته با عبور از دو آزمایش خطیر، متأسفانه
نتوانست چهره شفافی از خود نشان دهد و لذا زنگ خطر به صدا در آمد. اولین
آزمایش آنها در سال قبل حول تشکیل اجلاسیه در لندن میبود که با تنگ نظری
و اعمال محدودیتهای اساسی مانع از حضور گسترده طیف وسیعی از جریانات و
تفکرات مختلف در این اجلاس شدند که بالطبع با منشور شورا و پذیرش تکثر
گرأیئ در تضاد است. دومین و بیشک ضربه کاری تر موضع گیری تعدادی از
شخصیتهای مرتبط با این جریان در قبال ابقای نام مجاهدین در لیست تروریستی
میبود که آب سردی بر پیکر هر ایرانی آزادیخواه است و با چنین موضع گیری
این سوال را مطرح مینماید که جدا از نقش کنونی مجاهدین در صورت خارج شدن
از لیست سیاه در تقویت جنبش و تضعیف جمهوری اسلامی، از زاویه دیگر مفروض در
صورت به قدرت رسیدن این جریان در ایران فردا پس تکلیف نیروهایی همچون
مجاهدین که باب سلیقه این شورا و شخصیتهای مرتبط بدان نیستند چه خواهد شد؟
در این رهگذر اگر استدلال آنها دال بر بخشی از عملکردهای مجاهدین و
انحرافات خواسته و یا نا خواسته آنها باشد، بلافاصله این سوال مطرح میشود
که این شورا و افراد خود را در چه جایگاهی میبیند که از هم اکنون جواز
محاکمه و قضاوت را صادر نمودهاند ؟ بیشک قاضی و دستگاه سنجش و ترازو در
ایران آینده و تحت نظارت یک قوه قضایی کاملا مستقل و عاری از وابستگی و
آلودگی است از آنجایی که طیف گسترده از دگر اندیشان به کرات یاداور شدهاند
که تمامی نشانهها میبایست به سوئ رژیم جمهوری اسلامی بوده و در این راستا
از تضعیف و هدر دادن انرژی سایرین خودداری شود حال اگر این اصل در نظر
گرفته نشود بسیاری از مسئولین و گردانندگان این شورا خود در هاله اتهام و
بسیاری ابهامات منجمله در مورد کشتار سال شصت و هفت، پیرامون آنها وجود
دارد که بارها مطرح گردیده قضاوت در مورد آنها نیز با دستگاه قضایی مستقل
در ایران آینده است پس منافع کنونی مردم ایران اقتضا میکند که برای همه
گروه و جریانات فعلا تابلو قضاوت ممنوع زده شود. نکته پایانی در مورد شورای
هماهنگی راه سبز امید ، ابهامات و عدم شفافیت در مورد ترکیب این شورا و
عدم طرح صریح وجود و یا عدم وجود افراد سکولار و غیر مذهبی و نقش آنها در
این جریان میباشد، در این رابطه دو مصاحبه اخیر آقای اردشیر امیرارجمند با
بخش فارسی بی بی سی و نیز رادیو فردا ، و پرهیز ایشان از جواب صریح، این
ابهامات را گسترش میدهد امید است در سر فصلهای بعدی با شفافیت هر چه بیشتر
پاسخ این سوالات داده شود
مجاهدین خلق
لازمه سنجش یک پدیده اعم از پدیده اجتماعی نگرش درونی به تمامی اجزای
درونی آن پدیده است و اگر ما پروسه کمتر از نیم قرن این سازمان را با
برداشتن یک خودکار قرمز و ضربدر زدن بر آنها انتخاب کنیم بیشک نه تنها به
قضاوت درستی نمیرسیم بلکه سر از ناا کجا آباد در میآوریم. این سازمان در
نشیب و فرازهای خود برخوردار از نقاط عطف و نیز مرتکب اشتباهت زیادی شده
است که هر کدام از این نشیب و فرازها نیاز به بر رسیهای ظریف و سنجیده و
آن هم در ایران آینده دارد آنچه ملموس و غیر قابل انکار است مجاهدین در
کنار اشتباهت زیاد خود ، در راستای مقاومت بی وقفه با رژیم خمینی هزینه
بالائی را پرداختهاند و هنوز هم در دنیای مادّی ستون فقرات مبارزه علیه
رژیم هستند و این مهم و واقعیت را از طفره و تقلا و تلاش سران رژیم و به
کار گیری تمامی امکانات و لابیهایشان و نیز نوشتههای سایت هایی همچون
انجمن نجات ... و یا ایران دیدبان در طی ماههای اخیر جهت ابقای نام
مجاهدین در لیست سیاه میتوان محک زد، از اینرو کیست که فداکاری و از جان
گذشتگی و خستگی ناپذیری افراد این سازمان را در یک مبارزه بیوقفه علیه
دیکتاتوری مذهبی نفی کند بیشک ارزشمندترین و والاترین فرزندان جان بر کفّ
این ملت در درون این سازمان قیمت سنگینی پرداخته و هنوز هم میپردازند.
اما ارزیابی این جریان به همین جا ختم نمیشود و وظیفه هر نیروی
آزادیخواه و مترقی است که با انتقادات سازنده نسبت به عملکردهای این
سازمان، در حد توان اشتباهت آنها را گوشزد نموده و پارامتری جهت تنظیم و
تصحیح آنهاباشد از طرفی مجاهدین نیز حول فعل و انفعالات اخیر حکم میکند
که به یک جمعبندی جدید و صادقانه به نقد خود بپردازند در طی سی و دو سال
گذشته اتخاذ تاکتیکهای مختلف این سازمان در راستای استراتژی سرنگونی و عدم
موفقیت آنها، میبایست زنگ خطر را برای رهبری این سازمان به صدا در آورد که
این سازمان با یکه تازی و راندن سایر نیروها و افراد و عدم جلب بیش از پیش
اعتماد مردم در داخل به تنهایی توان سرنگون کردن این رژیم را ندارد لازمه
چنین نقد و تغییری نیز بزرگ کردن دل و ذهن و از طرفی متوقف کردن ماشین
برچسب زنی و زرادخانه پرونده سازی بر علیه هر فرد و جریان و گروهی تحت
نامهای مختلف است. ضرورت زمان به طور خاص جهت اعتماد سازی ایجاب مینماید
که از برخوردهای سطحی اجتناب ورزیده و خود را بالا بکشند عتاب برچسب خائن
و مزدور به افرادی که بدون ریگی در کفش و خود فروشی صرفاً از برای دیدار
خانواده به سر سفره پدر و مادر خود به ایران میروند، نه تنها آنها را محبوب
نمیکند بلکه به مرور فاصله بیشتر ایجاد میکند، حتی پناهنده سابق که خود
هیچگونه نقش و تصمیم و اطلاعی در پناهندهٔ شدن خود نداشته است و سازمان
سیاسی به وی دیکته کرده است مضاف بر اینکه یکی از بزرگترین علل شکست
نیروها و فاکتور ضعف اپوزیسیون در مقابل دیکتاتوری موجود در ایران گسست و
قطع ارتباط و آگاهی رسانی به مردم بود که آن روی سکه حکم مائده آسمانی
برای حاکمیت را در بر داشت
با توجه به بسیاری ابهامات که در سال پنجاه و هفت برای مردم ایران وجود
داشت که بیشک بهای سنگین آنرا در طی سی و دو سال پرداخته اند ضرورت طرح
یک سری سوال از مجاهدین پیشاپیش مطرح میشود ۱- با توجه به طرح جدائی دین از
حکومت و از طرفی مقوله رهبری ایدئولوژیک مجاهدین و شعار " ایران رجوی،
رجوی ایران " که بالطبع بعد و محدودیت زمانی و مکانی ندارد، در ترکیب
حکومت آینده در ایران چه از نوع جمهوری و چه مشروطه که بیشک هر سیستم
متکی به رئیس جمهور و یا نخست وزیری کوتاه مدت خواهد بود، نقش و به عبارت
دیگر تناقض این رهبری در آن ساختار سیاسی چگونه حل خواهد شد؟ و این رهبری
در یک نظام سکولار و دموکراتیک در کجا جای خواهد گرفت؟ ۲- آیا این رهبری بر
اساس سخنرانی ویدیویی آقای مهدی ابریشمچی در بعد از انقلاب ایدئولوژیک سال
شصت و چهار برای ایرانیان همچنان وصل آسمانی است و فقط به خدا حساب پس
میدهد و یا با تجربه اندوزی و نگرشی بر وقایع سی سال گذشته ایران و جهان،
این رهبری زمینی شده و به مردم باید پاسخگو باشد؟ ۳ - چگونگی و نوع
برخورد مجاهدین با تمامی جریانات و یا افرادی که با آنها موافق نبوده و یا
مخالف بوده اند در ایران فردا چگونه خواهد بود؟ این سوال به طور خاص ناشی
از مطالعه اخیر کتاب استراتژی قیام سرنگونی از آقای مسعود رجوی نشأت
میگیرد که فقط در چهل صفحه آن کمتر شخصیت و یا سازمانی همچون بازرگان،
سنجابی، بنیصدر، مدنی، چریکهای فدایی اقلیت و .... از بر چسبهای خیانت و
وابستگی و ... در امان مانده است !!! این نحوه موضعگیری و برخورد میتواند
زنگ خطر یک حمام خون و تصفیه حساب و کینه و انتقام جویی از " هر که با ما
نبود بر ما بود "، بیانجامد
نکته پایانی، بیشک نیرو و یا نیروهایی که عهده دار مسئولیت خطیر در آینده
ایران باشند میبایست قلبی به بزرگی تمام ایران یعنی از دریای خزر تا خلیج
فارس و از کرانههای غربی تا شرق ایران را دارا باشد که بتواند تمامی آحاد
و مردم ایران را فارغ از اختلافات سلیقه، قومی، مذهبی، سیاسی ، و همه و
همه را در قلب و ذهن خود یکسان جای دهد. آری دو انتخاب در پیش رو است یا
باید نلسون ماندلا بود و پس از آزادی از اسارت سی ساله در اولین گام به
دیدار شکنجه گر خود لکرک رفت و درسی جاودانه حاکی از بزرگی و مردانگی
را به کشور خود و جهانیان داد و یا ناپلئون بناپارت بود که بعد از فرار از
زندان جزیره سنت هلن در بازگشت افراد بی ربط و با ربط را همگی از زیر
تیغ گذارند. مجاهدین نیز اکنون در سر فصلی هستند که میبایست در راستای
تسریع مقاومت و کسب اعتماد هر چه بیشتر مردم، به طور شفاف به تمامی
ابهامات آنها پاسخ گویند.
با احترام
30/08/ 2011
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|