تهران-نگاشت (۲):
چرا انقلاب کردیم؟
از آنجا که در نگارشِ این مقالات در پیِ نفی یا
اثباتِ مستندِ چیزی نیستم، ممکن است که از منظرِ فاکتهای تاریخی چندان دقیق
نباشند. با این وجود، تاکید می کنم که تهران-نگاشت لزوما نه خاطره-نویسی
است و نه وقایع-نگاری، گرچه با هر دوی آنها قرابت دارد. در نهایت، نامِ «تهران-نگاشت»
را به منظورِ ایجادِ وحدتِ ساختاری در میانِ مجموعه موضوعاتی به کار برده
ام که شاید تک به تک از لحاظِ درون-مایه با هم ارتباطِ چندانی نداشته باشند،
اما همه در کنارِ هم فرهنگِ مِتروپولیتَنِ پویا، متضاد و متناقضِ تهران را
تشکیل داده اند؛ فرهنگی که به دلیلِ نقشِ هژمونیک اش در وقایعِ ایرانِ
معاصر به شدت محتاجِ نقد و بررسی است. بعد از جنگ و در دوره هاشمی و خاتمی که سختگیری های اجتماعی کمتر شد، این ناله هم کمتر به گوش رسید. اما این روزها، پس از سرکوبِ مردم در جریان انتخابات ۱٣٨٨، این نوا، گویی که در گذارِ سالیان انعکاس پیدا کرده باشد، با خشم و خروش در فضا طنین-افکن شده و از هر روزنی به گوش می رسد. در این حال، وابستگانِ حکومتِ سابق که موج-سوارانِ خوبی هستند به بد و بیراه گفتن به انقلابیون و خنک کردنِ دلِ خویش پرداخته اند؛ و آنها را که ربطی با سلطنت-طلبان نیست «حقِ» خود را که به هوای انقلاب پای-مال شده از انقلابیون طلب می کنند. کار به جایی رسیده که اخیرا یکی از حکومتیانِ سابقِ اکنون-در-بند، یعنی محمدِ نوریزاد، به شیوه ای جنجالی چنین شکوه کرده که «ای کاش انقلاب نمی کردیم». لذا تهران-نگاشتِ اخیر را به این مهم اختصاص داده ام که چرا انقلاب کردیم (گرچه بسیاری از ما نه در آن زمان بودیم و نه کاری کردیم)؟ و اینکه دستاوردِ انقلاب برای ما چه بود؟
از دلایلِ فوریِ واقعی/تخیلیِ انقلاب – یعنی پدیده هایی همچون «سیاستِ حقوقِ بشریِ کارتر»، «توطئهِ بی بی سی»، «اجلاسِ گوادلوپ» و غیره و ذلک که معمولا در راستای «تئوریِ توطئه» به خوردِ مردم داده می شود – که بگذریم، انقلابِ ۱٣۵۷ قسمتی از پروسهِ طولانی-مدتِ شکستنِ استبدادِ فردی و اقتدارِ سنتیِ حکومت در تاریخِ دو سه هزار سالهِ ایران (بستگی دارد کدام روایت را قبول داشته باشیم) بود که از حدودِ یک قرنِ پیش با انقلابِ مشروطه آغاز شده بود، و با انقلابِ ۵۷ هم به پایان نرسید بلکه تنها واردِ فازِ دیگری شد. این انقلاب – با همهِ خوب و بدش – نظامی ایستا را که بر اساسِ «فرهمندیِ» آسمانیِ شاه و اقتدارِ «خونیِ» هزاره ها ساکنانِ سرزمینِ ایران را به طبقاتِ ثابت تقسیم می کرد و عده زیادی را رعیت و عده کمی را ارباب و شاهِ فرهمند را هم در بالای سرِ همهِ آنها قرار می داد شکست. در طولِ یک قرنِ اخیر مبارزانِ بسیاری تلاش کرده بودند تا این اقتدارِ سنتی را از راه های اصلاح-طلبانه مهار و محدود کنند و عنان و افسارِ حکومت را به دستِ مردم و نمایندگانِ آنها بسپارند، اما عواملِ استبدادِ سنتی هر بار به طریقی این تلاش را عقیم گذاشته بودند. کودتاهای محمدعلی-شاهی، رضا-شاهی، و محمدرضا-شاهی بر ضدِ مشروطه همه نمودهای مختلفِ واکنشهای قهرآمیزِ استبدادِ سنتی به محدود شدنِ حیطهِ اقتدارش بود. در نهایت، انقلابِ ۵۷ پس از کِش-مَکشِ حدودِ یکصدساله بالاخره اقتدارِ سنتی را با توسل به قوهِ قهریه فرو ریخت.
حقیقتِ عملی هم همین است که حتی قانونِ اساسیِ جمهوری اسلامی نیز ولیِ فقیه را مقامی «انتخابی» می داند و نه «انتصابی»، گرچه این انتخاب به دستِ مجمعی فرمایشی به نامِ «مجلسِ خبرگان» باشد، و گرچه مدتِ آن نامحدود باشد. «انتخاب» در مقامِ اندیشه و نظر آنجاست، و این همان در-هم-شکسته شدنِ اقتدارِ سنتی و انتصابِ آسمانی است که انقلاب آن را به بایگانیِ تاریخ سپرد. به همین دلیل هم هست که ولیِ فقیهِ کنونی به انحاءِ مختلف تلاش دارد برای خود پشتوانه ای «سنتی» بیاید، که نظریه-پردازانِ خودی همچون مصباحِ یزدی سالهاست به زورِ و توپ و تشر و با حذفِ این و آن برایش در حالِ دست و پا کردن هستند، و با این وجود نتوانسته اند کارِ چندانی از پیش ببرند، به طوری که نظام در اثرِ عدمِ مشروعیتِ قانونی به نظامی پادگانی تبدیل شده و خود را تنها به زورِ اسلحهِ نیروهای نظامی و شبهِ-نظامی سرِ پا نگاه داشته است. بدین ترتیب، امروز ولایتِ فقیه و نظامی که حولِ محورِ آن شکل گرفته زیرِ بارِ تناقض اش با انقلاب در حالِ خورد شدن است.
بنابراین، صحیح این است که به جای تنفرِ کور از انقلاب به خاطرِ شرایطِ حاضر، انقلاب را همانطور که بوده بدونِ حُب و بُغض ببینیم و در ترازوی تاریخ منصفانه بسنجیم، نه اینکه بد و خوبش را یکجا دور بریزیم. در پایان، باید این حقیقت را در خاطر داشته باشیم که مسیرِ دموکراسی از «آزمایشگاهِ تاریخ» می گذرد، و اینکه این آزمایشگاه تعطیل-بردار نیست، چنانکه در کشورهای به اصطلاح دموکراتیکِ معاصر هم نبوده؛ چرا که دموکراسی نه یک «پدیدهِ» ایستا که «فرآیند»ی پویاست که در گذارِ زمان از طریقِ «آزمایش و خطا» و با نظر به «پیوستگیِ معرفتیِ تاریخی» رشد می کند و بهبود می یابد.
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد