مقاله

 

 

چرا دموكراسي در جهان سوم تنها با نظام جمهوري شدني است

 كاوه احمدي علي آبادي


چرا دموكراسي در برخي از كشورهاي اروپايي حتي با نظام سلطنتي وجود دارد؟ چون نظام سلطنتي در آن كشورها به شكل اصطلاحاً "آپانديسي" وجود دارد و نظام دموكراتيك است كه عملاً كشور را اداره مي كند. يعني همان گونه كه آپانديس روده انسان در گذشته كه گياه خوار بوده فعال بوده و حالا عملاً كار موثري انجام نمي دهد، از اين سبب با برداشتن اش نيز انسان مي تواند به حيات اش ادامه دهد و اين روده كوچك و بزرگ انسان اند كه فعاليت هاي عملي گوارش تا دفع را عملاً انجام مي دهد، تنها نظام هاي سلطنتي اي مي توانند دموكراسي داشته باشند (مثل سوئد، سوئيس و غيره) كه ساختار سلطنتي هويت آپانديسي در حكومت دارد و عملاً كشور توسط نظام هاي دموكرات مجلس و دولت اداره مي شود.


اما به چه سبب نظام سلطنتي در ديگر كشورها و به خصوص كشورهاي جهان سوم نمي تواند دموكرات باشد؟ چون دموكراسي در اين كشورها در منش ها يا ظهور نمي كند يا نوبنياد است و هنوز در كنش هاي اجتماعي نظج نيافته و تثبيت نشده چه رسد كه به يك فرهنگ بدل شده باشد و با دستور و بخشنامه نيز شدني نيست و به سرعت نظام سلطنتي خود عملاً وارد عرصه اداره جامعه مي شود كه طبعاً ساختار ديكتاتوري وقتي كارها را در جامعه عملاً برعهده گيرد، به بازتوليد ديكتاتوري منتهي مي گردد. اما بسياري از كشورهاي جهان سوم حتي با نظام جمهوري و پارلماني غيرسلطنتي نيز ديكتاتوري اداره مي شوند؟

زيرا دموكراسي پيش از هر چيز يك منش است و سپس كنش؛ يعني ابتدا در بعد روان شناختي ظهور مي كند و سپس جامعه شناختي و تا مردمي در سطح فردي منش دموكراتيك را با تمام تاوان هايش برنگزينند، در سطح نهادهاي مدني و جامعه نيز ظهور نمي كند و نه كنش اجتماعي مي گردد و نه فرهنگي كه از نسلي به نسل ديگر منتقل شود. به همين سبب است كه براي كشورهاي جهان سوم، نظام سلطنتي همچون بمب عمل نكرده اي است كه هر بهانه يا بي احتياطي اي مي تواند به ديكتاتوري ختم شود، درست همان گونه كه آپانديس گاهي عفونت مي كند و موجب بيماري و حتي مرگ انسان مي شود، چون در كشورهاي جهان سوم دموكراسي بسان يك فرهنگ وجود ندارد، قابليت بسياري دارد تا به سرعت به حكومت هاي خودكامه و مستبدانه بدل گردد و نهادهاي مدني را صوري و سياستمداران و مقامات را به منشي و نوكر يك فرد، باند يا حزب بدل سازد. از اين سبب در كشورهاي جهان سوم، ساختار جمهوري براي اداره جامعه ضروري است و دليل اصرار رضا شاه به تبديل نظام از سلطنتي به جمهوري همين بود كه مجلس وقت زمان مخالفت كرد.


اگر به سير تطور تاريخ كشورها و تغيير نظام هايشان توجه كنيد، نظام هايي كه در آن ها توسعه اقتصادي به همراه فرهنگ دموكراسي به سرعت رشد كرده و تثبيت شود، نظام سياسي عمدتاً با ساختار قبلي حفظ مي شود و حكومت هاي سلطنتي به شكلي آپانديسي درمي آيند و بقيه جامعه با نظامي دموكرات و منتخب از دولت و مجلس عملاً اداره مي شود. اين نحوه تطور دموكراتيك هم در تاريخ اروپا در گذشته قابل شناسايي است و هم در كشورهاي عربي و خاورميانه در حال ظهور كه در آن جا كشورهاي حاشيه خليج فارس با رشد سريع اقتصادي هنوز سلطنتي اداره مي شوند و حالا با حفظ همان نظام ها به سوي انتخابات مجلس و دولت پيش مي روند و در اين دوره انتقال به سر مي برند، در حالي كه در ديگر كشورهاي عربي عمدتاً انقلاب ها و تغييرات ساختاري حكومتي از سلطنتي بوده كه جهت رسيدن به دموكراسي به عنوان راهكار عملي در پيش گرفته شده است.
 




_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد