http://persian.iranhumanrights.org/1392/02/ghalibaf_tape/
در آن روزها (هم چنان که در این روزها و در تظاهرات دانشجویان یا کارگران یا تظاهرات علیه تقلب انتخاباتی و یا تظاهرات مادران پارک لاله)این هوداران مجاهدین و فدائیان نبودند که با چوب و چماق در دانشگاه یا در تظاهرات خیابانی حاظر می شدند، چوب و چماق کشها، همین فرومایه های صاحب مقام امروز بودند که به برنامه ریزی بهشتی فرومایه و توسط حزب جمهوری اسلامی سازمان دهی می شدند. آن روزها البته این«سردار» بی پدر مادر سپاه جنایتکاران، یک چماقدار«دار و دسته» بهشتی بود و به یقین اگر آن روزها کسی از اینها می پرسید که شما مسئولتان کیست و حرف حسابتان چیست که مانع فروش نشریه گروهها سیاسی می شود و به میتنگ آرام آنها حمله می کند، همین چماقدار، اصلا منکر وجود «دارو دسته» می شد. همچنان که سایر مرتجعان و فرومایگان صاحب مقام آن روز این رژیم پلید، از جمله خود بهشتی و رفسنجانی و آن رجایی پلید و بهزاد نبوی و... سایرین منکر این بودند که این دسته های اوباش و چماقدار حزب اللهی، سازمان یافته اند. آنها دائم از اینان به عنوان «مردم» حمایت می کردند و می گفتند اینها مردم مسلمان و امت مسلمان هستند که از رفتار گروههای سیاسی ناراحتند. حزب جمهوی البته از کمک های «میدانی» گروههای دیگر اسلامی هم برخوردار بود که مهمتر از همه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود که از بهم پیوستن چند گروه کوچک اسلامی پیروخمینی در فروردین 58 تشکیل شد. بهزاد نبودی و سازمانش در سازمان دهی چماقدران برای یورش به گردهمایی که به دعوت جبهه دموکرایتک ملی در اعتراض به محدویت آزادی بیان و قلم و در پی تعطیل شدن روزنامه آیندگان، در دانشگاه تهران برگزار شد بسیار فعال بودند و با صدها چماقدار و سنگ پران، آن تظاهرات را به خاک و خون کشیدند. سازمان مجاهدین خلق در ادامه کار این چماقداران اسناد و مدارکی انتشار داد که نشان دهنده این بود که این دسته های اوباش چماقدار، توسط حزب جمهوری اسلامی - که بهشتی مبتکر تشکیل آن و اولین دبیرکل آن بود- سازمان دهی می شوند. یورش اوباشی از قماش قالیباف متشکل در «دارو دسته بهشتی» فقط به «چوب زدن» محدود نبود. چاقو، دشنه، زنجیر، پنجه بکس، غلاف فلزی نوار فشنگ تیربار(که خودم یکبار در دست یکی از آن اوباش دیدم) و... اینها از ابزارهای این حرمزاده ها در یورش به شرکت کنندگان در میتنگ های مجاهدین و چریکهای فدایی و سایر گروههای چپ(کمونیستی) و هواداران آنها از دختران و پسران دانشجو بود که در خیابان و بیشتر در جلوی دانشگاه تهران، به فروش نشریه و تبلیغ مواضع سازمانی که هوادران آن بودند می پرداختند. بزرگترین سازماندهی از چماقداران در آن زمان که دیگر سازمان یافته بودنش را به هیچ وجه نمی شد، پوشاند، در یورش به تجمع مجاهدین در روزگارگر سال 59 در پایانه اتوبوس های بین شهری خزانه صورت گرفت که خسارات بسیار به تاسیسات آنجا وارد شد و زخمی های بسیار از شرکت کنندگان در آن گرد همایی به جا گذاشت. هدف در این یورش گویا کشتن مسعود رجوی بود، اما توانسته بودند او را از مهلکه خارج کنند. در آن زمان این ماجرا به علت زخمی های بسیار و خسارت زیادی که بجا گذاشت، واکنشهای زیادی از جامعه بر انگیخت. حزب اللهی ها در همان تاریخ به تجمع سازمان چریکهای فدایی خلق که در میدان آزادی برگزار شده بود نیز یورش بردند که در آنجا من خود برای تهیه گزارش و خبر حضور داشتم و سنگ پرانی گله های اوباش حزب اللهی سبب مجروح شدن چند تن شد. گزارش تصویری(کمی بیشتر از یک دقیقه و نیم) همراه با چند خط شرح ضمیه آن با مشاجره با مسئول گماشته شده از سوی تازه به قدرت رسیدگان برای خبر، ممکن شد. همان تصاویری که از تلویزیون پخش شد خود نشان دهنده اوباشگری و توّهش مریدان خمینی و «چوب زن»هایی از قماش قالیباف در آن زمان بود که به سوی کسانی که آرام و بدون هیچ وسیله تهاجم یا دفاعی در آنجا برای شنیدن سخنرانی جمع شده بودند،قلوه سنگ و پاره آجر پرت می کردند و سبب زخمی شدن تعدادی از آنها شدند . قالیباف متولد سال 1340(طرقبه مشهد) است و در زمان «چوب زدن» در جلوی دانشگاه به مجاهدین یکی از همان اوباش 18-17 ساله بوده است. توّحش«چوب زنها» که با سخنان خمینی و سایر سردمداران رژیم از عمامه دار و بی عمامه تشجیع و تهییج می شدند و از حمایت نهادهای سرکوبگر و محاکم اسلامی تازه تاسیسِ وصل به خمینی برخوردار بودند، روز به روز بیشتر و عرصه برای دگر اندیشان و گروههای سیاسی روز به روز تنگ تر می شد.
نگاهی به آن پیام لبریز از خشم و درندخویی
خمینی در26 مرداد 58، به تنهایی می تواند تصویری از میدان باز و بی مانع
برای اراذل چوب زن و قداره بندی مثل قالیباف در آن زمان را، به دست دهد.،
خمینی در آن پیام اظهار پشیمانی کرده بود که چرا از اول چوبه های دار در
میدانها بزرگ برای «درو» کردن دست اندار کاران مطبوعات مستقل و رهبران
احزاب و سازمان های سیاسی برپا نکرده و همه حزبها و جبهه ها را ممنوع نکرده
است و تنها یک حزب آنهم حزب الله را تأسیس نکرده است و آنان(دگراندیشان) را
تهدید کرد که مثل «امیر المومنین، آن مرد نمونه عالم که در یک روز 700 تن
از یهود بنی قریظه را گردن زد» عمل خواهد کرد. او در انتهای همین پیام
دستور حمله گسترده همه نیروهای ارتش و سپاه و انتظامیش را با تمام تجیهزات(توپ
و تانک و هواپیما) برای سرکوبی مردم کردستان صادر کرد. برای دیدن ویدئو
مربوط به آن سخنرانی، روی لینک زیر کلیک کنید.
رفسنجانی خود در مورد نقش و عملکرد حزب در آغاز تآسیس
اش و بعد تعطیل شدن آن در مصاحبه یی با یک خبرنگار کانادایی که رونامه
اطلاعات 14 خرداد 66 آن را درج کرد ، با اذعان به این که «رسالت حزب در
اوایل تاسیس، مبارزه با مخالفان اسلامی شدن کشور بود»، چنین گفته بود:«
رفته رفته مخالفان کمرنگ شدند، و حزب هم رسالت خود را کم رنگ دید. حدود یک
سال پیش خدمت حضرت امام رسیدیم و خواستیم یا من یا آقای خامنه ای در حزب
نباشیم. ایشان آن موقع اجازه نداند و فقط اجازه محدود کردن فعالیت حزب را
دادند و تقریبا نصف دفاتر حزب را تعطیل کردیم. حالا که انتخابات در پیش است،
احساس کردیم که افراد مختلف در داخل حزب راههای مختلف را پیشنهاد می کنند...
با حضرت امام راجع به این مسائل صحبت شد و ایشان موافقت کردند که ما کلیهً
فعالیت های حزب را متوقف کینم». او با همان حقه بازی آخوندی افزوده بود:«
حزب منحل نشده فقط فعالیت حزب متوقف شده ... ولی اگر یک روزی شرایط کشور
مانند اوایل انقلاب شود، حزب می تواند فعالیتش را شروع کند»! البته می
دانیم اکنون که میرحسین موسوی سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی دوران فعال
بودن حزب، در چه وضع است و رابطه بین رفسنجانی و خامنه ای، اکنون بدتر از
بد شده است و...
قالیباف کسی است که در اردیبهشت 84 گفته بود، «كشور
نيازمند يك رضاخان است و من رضاخانِ حزباللهى هستم» و این به مفهوم آن است
که او اعتقادی به دموکراسی ندارد و به کارگرفتن «مشت آهنین» و روش مستبدانه
و اقتدار فردی را در شرایط کنونی کارساز می داند که جامعه ایران به کلی
متفاوت از آن دوران است دوران رضاخان گذشته و نیاز به استقرار نهادهای
دموکراتیک و امکان سازمانیابی مردم برای شرکت در دستیابی به حقوق و اعمال
اراده در تصمیم گیرهای مربوط به سرنوشت میهنشان است. قالیباف، که قبلا
ائتلافی با ولایتی و حداد عادل به اسم «ائئلاف برای پیشرفت» شرکت داشت، بعد
از ثبت نام رفسنجانی - که گویی با این اقدام«شوهر ننه» قالیباف شده و خیلی
از اینکار رفسنجانی خشمگین است، گفته است: «با اتفاقات و وقایعی که در روز
آخر ثبتنام افتاد، آرایش انتخاباتی دگرگون شده و باید گفت که موضوع ائتلاف،
صورت مسالهای پاک شده است».
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد