سینماگران سینمای جمهوری اسلامی و قیام
مردمی!
بصير نصيبي
در این مطلب کوتاه قصد ندارم موقعیت سینما در ایران امروزرا بشکافم در این
زمینه ،هم خود بسیار گفته ونوشته ام وهم دیگر سینماگران تبعیدی ی دل نگران،
اما گاه شرایطی پیش می آید که خود به نوعی آزمون فیلمسازان ج. اسلامی است .جنبش
مردمی سال 87 چنین شرایطی را آفرید.
سالها بود ما از سینماگرانی که در جشنواره ها حضور پیدا میکردند سئوال
میکردیم که شما از کشوری می آئید که در آن استبدا د وارتجاع بیداد می
کند،دادگاه هایش، بیدادگاه است،شکنجه، تجاوز از روز آغاز منحوس این نظام به
فرمان امام در زندا ن ها اعمال می شود. خیلی سالها قبل از این که آقای
کروبی کشف کند که در زندان کهریزک چه میگذرد. زندانیانی که از سیاه چال های
ج. اسلامی جان سالم بدر برده بودند وضعیت زندان ها را افشا کرده بودند .اماچرا
هیچ یک از جمع شما در جشنواره هایی که حضور داشتید یک کلمه در باره رفتار
های غیر انسانی ج. اسلامی با مردم سخن نمی گفتید؟ واگر گاه در جشنواره ها
خبرنگاری در این زمینه ها سئوالی طرح می کرد جواب دیکته شده ای را که آماده
داشتید تحویل پرسشگر می دادید. «ما کارمان سینماست وفقط با زبان تصویر سخن
میگوئیم»
. عباس کیارستمی که پا را از این هم فراتر گذاشت در گفتگویی که گزارشگر
سینمایی شهروند کانادا با افتخار ودر تیتر چشم آزار نقلش کرد چنین فرمود:
«من هر روز برای رفتن به خانه از خیابانی رد می شدم که متهمان را به نرده
پله های ساختمانی زنجیرکرده بودند تا به نویت به دادگاه !تحویلشان دهند
،-انگارتماشای این واقعیت ها قلب حساس کیارستمی را آزرده بود!- ایشان راه
حل مناسبی یافتند ودر ادامه گفتگو فرمودند:
«از آن پس دیگر از آن خیابان عبور نکردم چرا که برای رسیدن به مقصد، می شد
راه دیگری یافت »(نقل به مفهوم)
همان موقع چندان توجهی به این اظهار نظر نشد امااین واکنش عباس کیارستمی
فقط یک جمله نبود که بیان شد این به مانند دیگر فرمایشات آن جناب نوعی خط
دهی به فیلمسازان فستیوالی بود که اگر میخواهند بمانند وکار کنند ،آثارشان
به جشنواره ها ارسال شود باید به راهنمایی استاد توجه کنند، فجایع رژیم را
نبینند، یعنی به تعبیری سمبلیک از خیابانی عبور کنند که در آن همه چیز به
ظاهر آرام وسرجایش است. این است که هیچ گزارشی نداریم که کارگردانی
فستیوالی آن سالها وبعد از جنایت سال های 60 و67 برای مثال پا به گلستان
خاوران گذاشته باشد.آنجافقط یک مکان متروک برای به خاک سپردن بهائیان
ودیگراقلیت های مغضوب نظام نیود آن جا به سمبل مقاومت یک نسل مبدل شده که
در خاک آن جوانانی خفته اند که در سالهای اولیه استقرار نظام جمهوری اسلامی
به این نظام وهمه دستجاتش نه گفتند ودرگور های دسته جمعی جای گرفتند. این
چنین است که سردمداران ج. اسلامی به این گورستان خاکی که هر سال بازماندگان
ودیگرمردم گلبارانش میکردندبا عناد و کینه برخورد میکنند .
بله بهترین شیوه برای ماندن در فضای سینمای جمهوری اسلامی وکسب امتیاز از
نظام وارسال فیلم به جشنواره وبردن سهمی از سهمیه ج. اسلامی در جشنواره ها
،کور چشمی برای دیدن واقعیت ها بود . سینمای خنثا که کیارستمی بنا گذاشت
وسالها محبوب مدیران جشنواره ها بود خود شاهدی است بر مدعای ما. اما مردم
مستاصل در شرایطی که بعد از خیمه شب بازی رژیم زیر عنوان انتخابات فراهم شد
به خیابان ها ریختندو علیه کلیت نظام قیام کردند.قیامی خونین که رژیم
توانست با کمک پنهان باند مخالف زیر عنوان اصلاح طلب سرکوبش کند. بله این
درست است که فرو پاچی یک نظام فاشیست با حضور احمدی نژاد که با برگ رو بازی
میکند ممکن شده بود واین نیز واقعیت است که در آتش خشم مردم غالب ومغلوب با
هم می سوختند واین مغلوبین بودند که با حقه ونیرنگ وبا ماسک سبز که برچهره
آلوده خود گذاشتد . بار دیگر برای رژیم وقت بقا خریدند.البته آن دسته
ازسینماگرانی که سالها از این سفره ی گسترده بهره برده بودند، فراموش کردند
که آنها قبلا ادعا کرده اند که به سیاست کار ی ندارند وفقط فیلم میسازند
اما برخی از همین آقایان وخانمها در شرایطی که مردم بسیاری از معادله ها را
بهم ریخته بودند سر وکله شان در یکی دو تظاهرات پیدا شد. یک شبه به انقلابی
دو آتشه مبدل گشتند.
البته اگر واقعا خیزش مردمی تکان شدیدی به آنها داده
بود و علیه کلیت نظام حرکت می کردند باید حضورشان را به فال نیک میگرفتیم
اما آیا این چنین شد؟ متاسفانه نه. میدانیم در جریان انتخابات اخیر بار
دیگر مسئله حضور یا بایکوت بساط خیمه شب بازی ج. اسلامی مطرح شد مردم داخل
با توجه به تجربه دو دوره ی ریاست خاتمی شارلاتان انتظار میرفت که دیگر گول
نظام را نخورند و اصلاح ناپذیری یک نطام مذهبی/ ارتجاعی به یک باور عمومی
تبدیل شده باشد دیگر دلیلی وجود نداشت مردم باردیگر به صندوق های رای
ورسیدن به آزادی از طریق نظام کنونی دل خوش کنند . اما مردم بار دیگر فریب
این مار های خوش خط وخال را خوردند ،نیرو های خازج از کشور اکثرا انتخابات
را بایکوک کردند.واگر حق بگوییم نوعی همبستگی اعلام نشده در مقابل
شارلاتانیزم نظام شکل گرفت. البته گروه معدودی از ایرانیان مقیم خارج
بیشتراز جنس نبوی ،بهنود،هوشنگ اسدی ،نوشابه امیری، یا توده ای های پیک
نتی،به همراه لابی های ج. اسلامی همانگونه که انتظار میرفت به حمایت باند
خوب نظام برخواستند.
اما جمع قابل توجهی ازفیلمسازان وسینماگران داخل مانده چه کردند؟ اینان به
دو بخش تقیسم شدند . 800 تای آنها به دار ودسته موسوی وکروبی وخاتمی
پیوستند و 100 تایشان هم پیوستند به باند احمدی نژاد وشرکا (لیست کامل
پیوستگان هر دو بال نظام را اینجا بخوانید)
http://www.cinemaye-azad.com/archive/archive127.html
برای نظام فرقی نمیکرد که این هنرمندان خودشان را به کدام باند چسبانده
باشند؟.قصدو نیت نظام که مشخص بود کشاندن مردم به صحنه وپر رونق کردن بساط
خیمه شب بازی اش که در این کار موفق شدواما موسوی وکروبی واصلاح طلبان
بخصوص فیلمسازان پیوسته به شبه اصلاح طلبان به مردم اطمینان دادند که اگر
حضور مردم گسترده باشد دیگر تقلب نمی شود هیچ کس هم فکر نکرد خب فرض کنیم
برای نخستین بار نظامی که تقلب در ذاتش نهادینه شده تصمیم بگیرد دیگر تقلب
نکند، موسوی هم برنده شود واو برود دست رهبر را ببوسد وبا تعهد به حفظ نظام
مقدس به ریاست جمهوری یک نظام مافیایی مفتخر شود. خب چه تفاوتی می کرد؟ ما
گفتیم ،نوشتیم وهشداردادیم اما دریغا که بار دیگر مردم فریب خوردند وخود
بدست خود راه بقای نظامی را که تا عمق وحودشان از آن متنفر بودند فراهم
آوردند.واین بار نیز نقش هنرمندان بخصوص آن فیلمسازانی که خود تبدیل به یک
ابزار تبلیغاتی حمهوری اسلامی شدند برجسته بود. اما این بارمردم ما هزینه
سنگینی پرداختند ، خون های جوان بسیاری به هدر رفت. سرخوردگی و یاس که بعد
از این حوادث جامعه را پوشاند را کم بها ندهید. میدانیم که خیلی زود نقاب
تظاهر از چهره دوم خردادی هایی که رنگ سبز را مصادره کرده بودندفرو افتاد
اما رژیم توانست با سرکوب مردم ودقیقا با بهره از سران باند دیگرکه هرچند
لقب سران فتنه را برایشان انتخاب کرد بار دیگر بر اوضاع مسلط شود.اما
سینماگران سینمای جمهوری اسلامی ،فریب خوردند یا خود مردم را فریب
دادند؟اگر فریب خورده اند که باید برایشان بسیار متاسف بود که در حین اینکه
خودشانرا فیلمسازی آگاه به مسایل اجتماعی میدانند اما از درک درست مسایل
ساده ی اجتماعی عاجزند ، باز هم گول کلیت نظام را خوردند ویاآگاهانه به
باند خاتمی وصل شدند.
پس این را هم بدانند که ج. اسلامی به هیچ کس حتا پاره
های تنش هم رحم نمی کند آنها که تصور میکردند چون با کارشان،فیلمشان
وموسیقی یشان وآوازشان به چهره سازی ج. اسلامی یاری رسانده اند پس از هر
تنبیهی مصون هستند باید دریافته باشند که یک نظام مافیایی /مذهبی کوچکترین
نا فرمانی راحتا اگراز خودی هاهم سر بزند تحمل نمیکند .می توان از حقوق
انسانی هر کس که در این رژِیم گرفتار بیاید دفاع کردچه هنرمند باشد وچه
نباشد .این نظام فاسد استحاق محاکمه هیچ کس را ندارد. اما دیگر نمی توان
برای آنان که با رفتارشان با تبلیغاتشان، تحقق تمام آرزو های سرکوب شده 70
ملیون را در وجود موسوی وکروبی یافته اندارزش واعتبار ویژه ای هم قایل شد.آیا
با اطلاعیه اخیر کروبی وستایش های بی دریغ او از جنایت کار بزرگ قرن خمینی
کبیر !دیگر وباز هم شک داریم که دل بستن به این موجودات مردم را به قهقرا
سوق میدهد؟ اما شما آقایان وخانمهای فیلمساز جمهوری اسلامی که به سبز سیدی
ملبس شده اید لا اقل بعد از رویت اطلاعیه واضح وصریح کروبی آیا هنوز به این
دو دلبسته اید؟یعنی با توسل به یک دیکتاتور میخواهند دیکتاتور دیگررااز
میان بردارید؟. افسوس ودریغ ودرداگر هنوزاز توهم اصلاج پذیری نظام خلاص
نشده باشید. وقتی میتوان شما را به معنای درست کلمه همراه وهمدوش مردم زجر
کشیده ایران دانست که جمهوری اسلامی و همه باند هایش، چپ وراست و میانه،
تند رو ،کند رو، اصلاح طلب تمامیت خواه و.. راپس بزنید ، امیداینکه آن
روزهر چه زودترفرا رسد.
بصیرنصیبی
8 دسامبر 2011
www.cinemaye-azad.com
_______________________________________________________
|