دغدغه هزاردستان نوین !
hoshyaresmaeil@yahoo.com
جمشید آشوغ در مطلبی تحت عنوان
" قلم به دستان و دغدغه " به تاریخ 22.11.2009 ، شرحی و نقدی از قلم به
دستان نوشته ، که بعد از خواندن تصمیم گرفتم این مطلب را با اجازه خودم
بنویسم ! جمشید آشوغ را که من هیچ وقت ندیده ام ولی ظاهرا خودش را به عنوان
قلم به دست ائتلافی قبول دارد و ائتلاف شورای ملی مجاهدین را بهترین
جایگزین برای رژیم ولی فقیه دانسته است . قبل از هر چیز و خیلی خلاصه نوشته
جمشید آشوغ ر ا باز نویسی میکنم . چون کل مطلب طولانی است و احتمالا حوصله
تان نگیرد همه آن را بخوانید . با این حال این مطلب در سایتهای موازی
مجاهدین گذاشته و قابل دسترس است . از جمله سایت آفتابکاران .
خلاصه مطلب :
1_ روشنفکر ایرانی با جبهه
گیریهای بی خودی ، به نقع حاکم ظالم کار میکند و فقط راه را گم میکند !
2 _ انتقاد کردن به نیروی
ائتلافی شورای ملی مجاهدین و رهبری آن یعنی مسعود رجوی ، محصول مشترک قلم
به دستان منتقد و ولی فقیه است !
3 _ قلم به دستان به راحتی و
بر حسب منافعشان کارهای تکنیکی را با روشنفکری اشتباه میگیرند !
4 _ داشتن قدرت نوشتن و تکنیک
قلم دلیل بر روشنفکری نیست !
5 _ چرا در شرایط حساس فعلی
قلم به دستان وقت تحمل و تامل ندارند ؟
6 _ و بالاخره نتیجه گیری کرده
: که باید بعد از 13 آبان فقط یک شعار " درود بر رجوی " جهانی شود !!!!! تا
بار دیگر ولی فقیه از پنجره وارد نشود .
خیلی خلاصه کل نظریه و تئوری
همین بود . از داروین و پروفسور بارنارد و تاریخ تکامل هم حرف زده ، که چون
طولانی است فعلا بگذریم . این نوشته های زنجیره ایی که هر از گاهی توسط یکی
از شورائی ها و یا هواداران مجاهدین به روی سایتها میرود ، چه طولانی باشد
و چه کوتاه...چه تکاملی نوشته شده باشد و چه احساسی....نتیجه گیری اش یک
چیز بیشتر نیست . شورای ملی رجوی و شازده مسعود تنها پدیده با صلاحییت در
زمین و هوا برای جایگزینی ولی فقیه است !
در فرهنگ اجتماعی ایرانیان یک
مثلی هست که وقتی طرف مقابل کم میآورد از آن استفاده میکند و میگویند :
بابا خر ما از گره گی دم نداشت ! اما در فرهنگ سیاسی و عقیدتی ، به خصوص در
رابطه با پدیده ایی به اسم رهبر عقیدتی ، که شخصا با گوشت و پوست و خونم آن
را لمس کرده و میشناسم.....خر من از گره گی هم دم داشت و هم سم و هم هر چی
که شما بگویید . مسعود رجوی و شورای ملی مجاهدین همه چیز هست و دارد و من
منتقد که با انتقاد به مجاهدین در کنار ولی فقیه قرار میگیرم هیچ چیز نیستم
و ندارم ! اما به شعورم افسار نمیزنم و با سکوتم شعورم را سرکوب نمیکنم !
با این توجیه بچه گانه : که الان وقتش نیست !
من هم کاملا موافقم که نباید
اجازه داد ولی فقیه از در برود و از پنجره وارد شود . شمایان اگر نمیدانید
" رهبر عقیدتی " در محتوا چه کارکرد و مفهومی دارد لطفا بیشتر تحقیق کنید .
قبل از سقوط صدام و در نشستهای درونی مجاهدین هر وقت مسعود رجوی از تئوریها
و افکار و نظریات دینی و فلسفه اش عمیق تر و بیشتر میگفت در ته ته ته دلم و
خیلی یواشکی با خودم میگفتم : اینجا دیگه کجاست و این ( مسعود رجوی ) دیگه
کیه ؟ خلاصه ایی چند از صحبتهای مسعود رجوی در نشستهای درونی انقلاب
ایدئولوژیک :
1 _ خمینی میگوید ولی فقیه و
ما مجاهدین در مقابلش میگوییم رهبر عقیدتی !
2 _ خمینی میگوید انقلاب
اسلامی و ما مجاهدین میگوییم اسلام انقلابی !
3 _ خمینی میگوید یا روسری یا
توسری ...و ما میگوییم حجاب انسان طراز مکتب آگاهانه و یک ارزش است !
4 _ بعد از به قدرت رسیدن ما
مجبوریم برای بقاء خودمان با بورژوازی غیر ملی تصفیه خونین بکنیم !
5 _ منظور ما از آزادی آن چیزی
نیست که در جامعه مطرح است بلکه منظور ما از آزادی یعنی انسان طراز مکتب
شدن و آزاد شدن از قید و بند های زندگی !
و خیلی فاکتها و صحبتها و
نمونه های دیگر که در این مختصر نمیگنجد . من در کتاب تیف به خیلی موارد
سیاسی و ابدئولوژیک اشاره کرده ام . برای خیلی از روشنفکران ائتلافی باورش
سخت است که در زندان ایدئولوژیک اشرف چه بر ما گذشت ؟ با این همه من نه از
موضع عصبانییت و یا ناراحتی ، بلکه کاملا آگاهانه و طی 5 سال بحث و کنکاش
در زندان تیف و در پروسه خودمان در مجاهدین ، به نتیجه ایی رسیدم کاملا
منطقی و در عین حال وحشتناک ! جامعه و مردم و همه ما قبل از اینکه از خمینی
بخوریم از خودمان خوردیم . از این تفکر ارتجاعی و احمقانه و زشت خداگونگی
دین و مذهب ! و تنها آلترناتیو بر حق در روی کره زمین که رئیس جمهور هم
دارد و یه عالمه کمیسیون.....، بعد از30 سال و این همه مصبت و بلایا
میخواهد همان لقمه ایی را برای مردم و ما بگیرد که خمینی برای مردم ایران
گرفت !
شما که نبودید ...اما ما دیدم
و لمس کردیم که مسعود رجوی با قدرت اعلام کرد : ارتش آزادیبخش و مناسبات
مجاهدین یک سلول و نمونه ایی برای فردای جامعه ایران است ! روشنفکران
ائتلافی کجا بودند تا ببینند در مناسبات مجاهدین و انسانهای طراز مکتب رهبر
عقیدتی اسلام انقلابی ، چه بر سر آدمهایی میآوردند که تنها جرمشان اعتقاد
به مبارزه و اعتماد به مجاهدین بود !!! نکند شماها هم معتقدید انواع و
اقسام خود کشی ها در شهر آقا امام زمان " اشرف " بخشی از قیمت اجتناب
ناپذیر مبارزه شازده مسعود بوده است ؟ منظورم همان مسعود رجوی است که
صراحتا اعلام کرد : سر جریان خودکشی نفرات کسی حق ندارد مسئله دار شود والا
پاسدار است ! اگر کسی توان مبارزه ندارد همان بهتر که بمیرد و زنده بیرون
نرود تا مبادا انقلاب ایدئولوژیک و خواهر مریم زیر سوال برود ! کسی که
انقلاب ایدئولوژیک را نمیکند پس شک نکنید پاسدار و نفوذی رزیم ایران است !
نکند شماها هم معتقدید برای
پیدا کردن نفوذی و پاسدار باید با شاغول انقلاب ایدئولوژیک حرکت کرد . بعد
پروژه رفع ابهام راه اند اخت و بیش از 500 نفر را به زیر مشت و لگد و شکنجه
برد ، حداقل 10 نفر کشته شوند و انبوهی مرگهای متنوع دیگر....و این همه
قیمت اجتناب ناپذیر مبارزه شازده مسعود بوده است ؟ و شاید هم فکر میکنید
شایعه وزارت اطلاعات است و همه دورغ میگویند الا مسعود و شورایش !؟
چنین مناسبات و روابطی در
اسلام انقلابی رهبر عقیدتی ، یک فکر و فرهنگ است و بسته به شرایط نیست .
این همان سلول و نمونه ایی است که مسعود قولش را برای مردم ایران داده بود
!
اما حالا شرایط عوض شده است
باور کنید عوض شده ، و شعار " درود بر رجوی " بعد از 13 آبان و هیچوقت دیگر
کوبنده ترین شعار مردم نیست ! اصلا در میان مردم نیست ! مجاهدین در شرایط
فعلی ظاهرا دو راه بیشتر ندارند . یا مسعود رجوی در همان غیبت و صحرای عقبه
آنقدر میماند تا علف توحید زیر پایش سبز شود و روشنفکران ائتلافی هم هر روز
بنویسند " درود بر رجوی " ! و یا اینکه شهامت پرداختن به خودشان را در تمام
زمینه ها دارند . میدانم سخت است در آمدن از عالم هپروت و روی زمین واقعیات
ایستادن !
به قول خودتان ولی فقیه که
رفتنی است حتی اگر مجاهدین به مریخ کوچ کنند . مردم ایران نیازی به
پرچمداران هپروتی و غایب ندارند . حق انتخاب مردم را هم مثل 100 سال پیش
دیگر نمیشود مالاند ! " خوشبختانه " ! .....پس حداقل کمی به خودتان بیایید
.
داستان ولی فقیه و رهبر عقیدتی
و اسلامهای خوب و بد و.....تمامی این خزعبلات مهر باطلش در هر فرصتی توسط
مردم ایران زده میشود شعار مردم در 13 ابان و 16 آذر و هر فرصت دیگری ، مرگ
بر دیکتاتور و زند ه باد آزادی ...است . رهبر عقیدتی و اسلامش که اندازه
این حرفا نیستند . در مورد روشنفکران ائتلافی هنوز شکاکم !
بعدش هم اینقدر سوزنتان گیر
نکند که چون ولی فقیه با رهبر عقیدتی خیلی مخالف است...پس اسلام مجاهدین
بهتر است و بر حق است ! چون ولی فقیه جلیلی را برای مذاکرات اتمی فرستاده و
متکی را به بغداد....پس مجاهدین بر حقند !! آقا جان گرفتی ما رو ؟ فرصت
کردید نگاهی به تاریخ اسلام بکنید و بخوانید که چگونه خلفای اسلامی در
تمامی مقاطع ، به خاطر حاکمییت بر یک قبیله یا روستا ، چطور به خودشان هم
رحم نمیکردند ، آیه میخواندند و سر میبریدند و یا آیه میخواندند و سرشان
بریده میشد ! الان که دیگر بحث بر سر یک روستا نیست . به قول شازده مسعود
دعوا بر سر لقمه ایی به اندازه ایران است !
روشنفکران ائتلافی یادتان باشد
که معتقد نیستم روی خط دشمنی با افراد باید ایستاد . اما مشکل دارم با این
تفکر و فرهنگ و اسلام و خدا و دین و جاهلییت بدوی ، مشکلی ریشه ایی و ابدی
دارم و تا زنده ام از این خط خارج نمیشم .
من آدم بی سوادی هستم ، بد دهن
هستم ، روشنفکر نیستم ، و هر چه که هر کس میگوید هستم ....اما خر من از گره
گی هم دم داشت و هم سم ! تو کتم نمیرود که بپذیرم و تبلیغ کنم ، اسلام رهبر
عقیدتی بهتر است از اسلامهای دیگر ! و بعدش هم هر وقت دلم خواست هر فتوائی
را برای هر غلطی از جیبم در آورم !
من هر چه که هر کس بگوید هستم
به جز یک چیز ....
حمار سیاسی ، عقیدتی نخواهم شد
! بقیه هم خود دانند .

اسماعیل هوشیار
ژنو
25.11.2009
|