مقاله

 

 

 تاریخ انتشار :01.08.2025

داگی استایل بسیجی در همایش رضا پهلوی!

مهرنوش موسوی

چرا انقدر سجده داگی این یارو اکس بسیجیه در همایش مونیخ رضا پهلوی، در شبکه های اجتماعی مهم شد؟ مورد تمسخر و نقد قرار گرفت؟آیا این نشانه سطحی گری، یا اینجور که سلطنت طلبها میگویند بغض و حسد و کینه هست یا واقعن یک حقیقتی در عکس العمل مردم نهفته است؟ حقیقتی که در عکس العمل مردم ایران نسبت به این عمل وجود دارد، گواه رشد جامعه نسبتن جوان ایران است. این رشد هم، فقط خاصه ایران...


نیست. در مونارشی ترین سامانه های حکومتی غرب هم مدام حتی از طرف افراد خانواده سلطنتی، آداب و رسوم ترادیسیونی مورد نقد است چرا که قولن فاصله میان ملت و پادشاه را زیاد میکند. چه رسد به اینکه شما یک مملکتی داشته باشید که نقد دیکتاتوری و فریاد مرگ بر دیکتاتور در خیابانهایش از نقد دیکتاتور و سنتهای حکومتگری او، سجده و تعظیم و سلام فرمانده شروع میشود. چه رسد به اینکه جامعه ای داشته باشید که علیه مردسالاری حاکم انقلاب کرده باشد و الان بعده این انقلاب تازه یک جنبش کپک زده یادش افتاده پدرسالاری را رایج کند. رهبرش مردم را کودک انگاری کند و خودش را پدر! به جای فرزانه و آقا و رهبر و فرمانده! اینبار پدر را در پاچه مردم کنند. برای حکومت پدر به پسر، شومبول به شومبول! معلوم نیست مامان این ملت اونوقت کیست؟ آهان همان کنیز ساواک پشت پرده که شعار مرگ بر چپ میدهد! فرزندان خلفش هم بسیجی ها، لمپن ها و شعبان بی مخ هایی که در حال داگی سجده رو به کعبه هوا کرده اند.


نفس اینکه شما جنبشی داری که از مومنتوم سطح فرهنگ و نقدهای جامعه جوان ایران عقب است، دو حال بیشتر ندارد. یا اصلن نفهمیدی که جامعه مدتهاست از دوران پدر سالاری و مردسالاری و سلام فرمانده و داگی استایل سیاسی عبور کرده، که خوب بر فنا هستی که نفهمیدی این جامعه مدتهاست وارد فاز مدرنیته شده و اسلام و مردسالاری و دیکتاتوری و آقا بالاسری را کنار گذاشته است. یا اینکه برایت مهم نیست. چون یک اتفاقی در این جنگ دوازده روزه افتاد که تو دیگر بلکل قید مردم را زدی، لذا نگاهت به خیابان و مردم نیست، نگاهت به اورشلیم و دیوار ندبه است. به اعتقاد من این دومی است. به باور من رضا پهلوی و شبکه دورش فهمیدند با انقلاب و مردم و سکولاریسم و دمکراسی و چند حزبی و مدل جمهوریت اروپایی چیزی به سلطنت طلب نمی ماسد. ضمنن به عنوان پلن بی هم شانسی ندارند، چون چه جوری میخواهی با حتی ادای دمکراسی طلبی، برای این فرماندهان سپاه و بسیجی ها و طبقه نوکیسه رانتی که قول میبخشیم و فراموشت میکنیم داده ای، جواز عبور جور کنی؟


جنگ دوازده روزه به سلطنت طلب نشان داد حتی تکیه خالی به فرماندهان سپاه و بسیج که با شاهزاده در ارتباطند کافی نیست، سلطنت طلب به سمت اسرائیل چرخید. به مدل امید به حمله نظامی و لذا بدل شدن به نیروی محور مقاومت اسرائیل. شما کل این نشست مونیخ را دقیق نگاه کنید می بینید دارند به عنوان یک نیروی آماده شبهه نظامی خودشان را عرضه میکنند. با سلام فرمانده، با فرمانده کل قوا به عنوان پدر! با داگی سجده هایی که قرار است تضمین کند این بابا ایمیج این را دارد کنترل کند تا اوضاع از دستش در نرود. اینجا دیگر حواست به فرهنگ رو به رشد درون مردم نیست، حواست به رقابت قدرت با مجاهدین خلق و موسوی به سمت نتانیاهوست. جالب است که مجاهدین با جنگ دوازده روزه به سمت موسوی چرخیدند، مسعود جان از چاه امام زمان خارج و از رفراندوم دفاع کرد. عوضش رضا پهلوی تمامن به محور مقاومت اسرائیل پیوست. همایشی در رقابت قدرت.


مردم اما، یعنی نظاره گران خاموش، هم ریاست جمهوری از پیش تعیین شده مریم رجوی را دیده اند و نوکری آنها را برای بقیه، هم داگی سجده بسیجی های دربار روی مخ شان رفت. این سجده و تحقیر یک حقیقت کوچک دیگری را هم به اثبات رساند. همین را یادآوری کنم و ببندم. میدانید در ایران هیچ نوع مدل و سامانه حکومتی دست راستی که قدرت را در بالا متمرکز نکند، نمی گیرد. واسه همین مجاهد مریم دارد و سلطنت طلب پدر و شاهزاده. جمهوری اسلامی خامنه ای دارد و حکومت شاه حزب رستاخیز ولاغیر! اگر دقت کنید همایش مونیخ حتی موفق نشد افراد و شخصیت ها و نهادهای خود جنبش راست ایران را هم به آنجا بیاورد. اگر اسم ردیف کنیم پانصد نفر شخصیت سیاسی و هنرمند و روزنامه نگار و شاعر و غیره بیرون این همایش بودند. خودشان را کشتند با نورپردازی و غیره همش دویست سیصد نفر را جمع کردند. آنهم در کشوری که ایرانیانش صد هزار نفری در برلین جمع شده بودند. راست ایران برای طبقه حاکمه اش فقط دیکتاتوری طلب میکند. یعنی تقسیم قدرت حتی میان خودشان هم ممکن نیست. چرا؟ چونکه شما نمیتوانی یک سیستم اقتصادی نیروی کار ارزان درست بکنی، بعد در بالا سوراخ سمبه باز کنی که از شکاف آن کارگر اعتراض کند.

کارگر ارزان را بایست خاموش کرد و مقیاس این خاموشی فقط در پایین نیست. برای این درجه خاموش کردن باید طبقه و طیف متحد خودت را هم خفه کنی! جمهوریخواه، ملی گرا، قوم گرا و غیره! جمهوری اسلامی را نگاه کنید. اگر خامنه ای نداشت تا الان افتاده بود. برای اعمال قدرت، اول از همه بالا را متمرکز کرده است. الان وقتی به ریشش میخندیم برای اینکه تمرکز را از دست داده است. سلطنت طلب برای اینکه سیگنال بدهد که تصور سیاسی اش از قدرت، یک حکومت متمرکز نظامی/ ساواکی مردسالار ، کودک انگار ملت است ، بایست سجده و فردمحوری و غیره را باد بزند. ناچار است. جز این راه دیگری برایشان وجود ندارد.


رابطه پیرپسر با گادفادر بازی رضا پهلوی!

مهرنوش موسوی


بعد از نمایش مونیخ و اینکه رضا پهلوی تقاضا کرد او را « پدر» بخوانند، خب جامعه ایران در شبکه های اجتماعی عکس العمل بسیار خوب و نقادانه ای نشان داد. خیلی ها به درست نوشتند و گفتند که دوران پدرسالاری، سلام فرمانده، سجده داگی در مقابل شاه به پایان رسیده است. ۴۶ سال اسلام پدر این مملکت را در آورده! تنکیو ما را کودک انگاری نکنید تا خودتان را به عنوان پدر به جامعه بیندازید. اما یک نکته در این هیر و ویر جالب بود آنهم نمایش فیلم پیر پسر در سینماهای داخل کشور بود. یکی از آیتم های این فیلم بلند سه ساعته اتفاقن از بام انداختن تشت پدر سالاری انتگره اسلام و دیکتاتوری در نهاد خانواده در ایران است.

یعنی هر کس از تماشای این فیلم از سالن بیرون امد ، ادعا کرد که دمش گرم ادامه برادران لیلا در سطح دیگری بود و خوب پدرسالاری را سرجایش نشاند. سوال این است چرا سینمای بعد از انقلاب ژینا یکی دو تا کشیده ترانه علیدوستی وار به پدر سالاری زده است؟ چرا؟ لابد دلیل دارد که یارو میرود کیک محبوب من را میسازد تا اولن حضورزن بیحجاب را در فیلم وجاهت بدهد، راسیسم سنی را رد کند، یک زن مسن هم حق داشته باشد برود دست مردی را بگیرد به خانه اش بیاورد با او شراب بخورد و برقصد.

یکی هم میشیند در ظرفیت برادران لیلا و پیر پسر پدرسالاری را جلو خودش میگذارد و نقد میکند. همه این تولیدات فرهنگی دلیل دارند. هنر و فرهنگ یک جای بخصوصی را اشغال میکنند که در آئینه آنها میشود فهمید در اعماق جامعه چه خبر است. پیر پسر مثل برادران لیلا فیلمی جسور در نقد پدرسالاری است. شاید حتی جسورتر و ریشه ای تر از برادران لیلا. چونکه شما نمیتوانی مردسالاری را در جامعه به چالش بگیری، علیهش انقلاب کنی ولی پدرسالاری را نقد نکنی. حجاب را برداری ولی عمامه را نپرانی! همه اینها اجزاء یک جنبش عمیق انتقادی در جامعه ایرانند. اینی که ما میگوییم سلطنت طلب ربطی به جامعه ایران ندارد و یک جنبش ارتجاعی است که عقب عقب میرود دلیل دارد. ملت میروند در تهران پیر پسر و نقد پدرسالاری را می بینند، یارو تازه در مونیخ بعده خدات سال زندگی در غرب یاد کعبه و سجده داگی و گادفادر بازی افتاده است. عین فیلم پیر پسر این پدرخواندگی هم ریشه در این دارد که بلوغ و معرفت آن فرزندانی که قرار است پدرشان باشی را نه فهمیدی و نه باور داری برای همین زیر چانه ات مشت میزنند! پیر پسر از برادران لیلا هم با شهامت تر است.

در سکانسی از فیلم که پدرسالار با رفقایش بر این مهم تاکید می‌کنند، دوربین بر روی تابلوی رستم و سهراب زوم می‌کند تا با ارجاع به آن ‌پسرکشی اسطوره‌ای، یادآور منازعه‌ای باشد که میان پدر و پسر برای ایفای نقش در گرفت. اسطوره های عتیقه ای که به عنوان افتخارات فرهنگی فقط و تنها بسترساز دیکتاتوری و گادفادر بازی در این مملکت بوده اند. از کورش کبیرشان سامانه های حکومتی مونارشی مدام رقابت خونینی بوده میان مردان خاندان سلطنت! رستم هم پسرش را که سودای ستاندن نقش جهان‌پهلوانی و به تبع آن جان پدر را داشت کشت. اونوقت معلوم نیست چرا باید این منازعه مردسالارانه جنایت وار باعث افتخار کسی باشد؟ راستش میان اسلام و نقش محمد به عنوان پدر با اسطوره های ناسیونالیستی و ملی و نقش پدر در انها و کشت و کشتار و خشونت انتگره در آن، هیچ فاصله ای نیست.

خب وقتی مملکتی داری که بیدار شده، شما نمیتوانی بگویی یک کم نقد کن! میرود کل سوره های قرآن و زندگی پیغمبرانت را هم نقد میکند. میرود حجاب و قانون، هنر و ادبیات و حتی کلیه رمانهایت را هم نقد میکند. میرود پدرسالاری را در رستم و سهراب هم نقد میکند، چون که این جامعه برای آن آینده ای که میخواهد در خاورمیانه قولن بترکاند، دیگر دست کمش با سکولاریسم و آزادی زن و بیان و رفاه از این مخمصه ۴۶ ساله بیرون بزند، به یک بسترسازی عمیق و یک رادیکالیسم بنیادی فکری و فرهنگی نیاز دارد. اگر نه اسلام را از در بیرون میکند، بعد تو می آیی و سلام فرمانده جدید و پدرسالاری رستم گونه در پاچه اش میکنی. روز از نو روزی از نو. با این مثال میخواهم بگویم شما نگاه کنید جامعه دارد به کجا میرود. با دست خالی در داخل کشور فیلم میسازد به بالا تا پایین برداشت اسلام و ملی گرایی و اسطوره بازی می ریند، این طرف دارند عتیقه درست میکنند جهالت و ارتجاع را آینده جا میزنند. اینها دو تا افق و دو تا تصویر متفاوتند.

شما بروید سینمای زمان شاه را نگاه کنید. وقتی پدر نداشتند که تمرین پدرسالاری کند، قیصر ساختند که سهراب های خانواده با لمپن بازی و چاقوکشی و غیرت و ناموس پرستی، قانون را دور بزنند و نقش بزرگ خانواده را برای زن بازی کنند. سینمای تازه متولد شده ایران در بستر نقد حاکمیت و اسلام و مردسالاری درست عکس آن دوران دست میبرد همه چیز را نقد میکند. اونوقت زر زیادی زدن در باره اینکه آی با لباس محلی تن یک عده اسگل کردن در ملیجک بازی مونیخ گویا تو نماینده قشرهای مختلف این مردمی حرف مفت بدون مالیات است. برو آقا حداقل نگاه کن ببین جامعه دارد در سینمایش زیر چانه تو مشت میزند. برو آقا!

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

:

اسم

:

ایمیل

پیام


 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد